دکتر ناصر کرمی، اقلیمشناس، جغرافیدان و نویسنده
ایرانی ساکن نروژ در مطلبی برای وبگاه اندیشکده شورای آتلانتیک با عنوان خوشه های خشم خوزستان شرح میدهد که چگونه پس از "چندین دهه سوءمدیریت در
حفاظت از محیطزیست و منابع آبی در استان مهم جنوب غربی کشور"، کار
به جایی رسید که مردم خوزستان از 15 ژولای برای اعتراض و بیان مطالبات خود جدیتر
از دفعات پیش به خیابان ها آمدند.
دکتر
کرمی که پیش از این دانشیار جغرافیا در دانشگاههای علامه طباطبایی تهران،
برگن و NTNU در نروژ بوده، در ادامه با طرح این پرسش که چگونه خوزستان به این مرحله رسید؟به شرحی مختصر درباره اصلیترین عوامل و روندهایی که
به این فاجعه زیستمحیطی انجامیده میپردازد.
زادگاه
ملت، کالیفرنیای خاورمیانه و سرزمین موعود
این
اقلیمشناس برجسته ایرانی در این مطلب نوشته است: دشت تاریخی خوزستان ، که دارای
مرز مشترک با عراق است، اغلب به عنوان "زادگاه ملت" شناخته می شود، یکی
از قدیمی ترین سکونتگاههای بشری و منشاء تمدن های بزرگ باستانی مانند ایلامیان و
هخامنشیان بوده است.
با
این حال ، آنچه به خوزستان در دوران معاصر جایگاه ویژه ای داده است، منابع
نفت و گاز آن بوده است. هشتاد درصد نفت و 60 درصد گاز ایران در استان
خوزستان است. بنابراین طبیعی است که خوزستان و تهران پایتخت در اوایل قرن بیستم
در خط مقدم تحول و توسعه کشور بودند.
خوزستان
زمانی به دلیل داشتن خاک حاصلخیز و دسترسی به آب، قابلیت توسعه کشاورزی را
داشت. به همین دلیل توسعه خوزستان عمدتاً بر پایه کشاورزی و نه فقط نفت بوده
است.
در
دهه 1960 محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع ایران، به دنبال ایجاد یک دشت کالیفرنیایی
در خاورمیانه با جذب مشاوران آمریکایی و ایجاد مجتمع های کشاورزی و صنعتی
مدرن بود. دولت پهلوی تولید محصولات جدید مانند نیشکر، مارچوبه و چغندرقند را در
خوزستان تشویق کرد و صنایع تکمیلی مانند کارخانه کاغذسازی، کارخانه قند و کارخانه
ابریشم را برای تکمیل این نوع محصولات کشاورزی تأسیس کرد.
خوزستان
به یک سرزمین موعود تبدیل شد که مردم برای کسبوکار و فرصتهای آن، از
استانهای دور به آنجا مهاجرت کردند.
آغاز افول عصر طلایی؛ انقلاب، جنگ
و کشاورزی مائویی
با این حال، عصر طلایی در تاریخ خوزستان در مواجهه با
انقلاب اسلامی 1979 بیرمق شد. در سال 1981 ، جنگ هشت ساله با عراق آغاز شد و
عملاً بخش زیادی از خوزستان را ویران کرد. پس از جنگ، کارخانه ها یا تعطیل شدند یا
دیگر نمیتوانستند با مدیریت نادرست با رقبای خارجی رقابت کنند.
دولت
ایران تصمیم گرفت پروژه جامع خودکفایی در تولیدات کشاورزی را اجرا کند. بر اساس
این تصمیم، آنها گسترش کشاورزی را در زمین های غیرقابل دسترسی، بیابانها و حتی
تپههای کوهستانی دو چندان کردند. این پروژه ها بسیار شبیه برنامههای توسعه
کشاورزی به رهبری کیم ایل سونگ در کره شمالی، مائو تسه تونگ در چین و حافظ اسد در سوریه بود. می
توان تصور کرد که ایران پس از انقلاب، که اتفاقاً رابطه بسیار نزدیکی با این سه
کشور داشته و دارد، از ایده خودکفایی در کشاورزی و نحوه اجرای این سه کشور متاثر
بوده است.
آمار حیرتآور از فشار شدید بر ظرفیت اکولوژیکی
در
نتیجه ، دولت ایران مهندسی کامل زمین را در سراسر چشم انداز ایران
و دستکاری کامل سیستم هیدرولوژیکی کشور را
دنبال کرد.
آمار در این زمینه حیرت آور است؛ به
عنوان مثال ، تعداد سدها از کمتر از ۶۰ مورد به بیش از ۷۰۰ سد افزایش یافت. تعداد چاههای عمیق از کمتر از ۴۰هزار به حدود یک میلیون افزایش یافت.
و میزان استفاده از آب
تجدیدپذیر که طبق استاندارد سازمان ملل متحد باید حداکثر 40
درصد باشد، نزدیک به 90 درصد است. به عبارت دیگر ، امروزه 90 درصد از منابع آب در 10 درصد از کشور استفاده
میشود و 90 درصد از کل سطح زمین ایران عمداً از آب تجدیدپذیر محروم شده است.
در نتیجه ، تأثیرات این فشار شدید بر ظرفیت اکولوژیکی به تدریج نتایج خود را نشان
داد: در حال حاضر، ایران به لحاظ شاخصهای مختلف زیستمحیطی منفی مانند فرسایش خاک،
بیابانزایی، جنگل زدایی و از دست دادن تنوع زیستی، در بین کشورهای پیشرو در جهان قرار دارد.
تشدید مشکلات با تغییرات اقلیمی
این
مشکلات ساخت بشر، به دلیل تأثیرات تغییرات اقلیمی تشدید شد. طی سه دهه گذشته، متوسط بارندگی در ایران به
تدریج 20 درصد کمتر از حد معمول کاهش یافته و میانگین دما سالانه دو درجه افزایش
داشته است.
در ابتدا این وضعیت خشکسالی نامیده می شد. با این حال، خشکسالی یک وضعیت موقتی و برگشت پذیر است،
اما این وضعیت به تدریج دائمی شد، زیرا تغییرات آبوهوایی باعث شده بود جریان کارون و کرخه ـ دو رودخانه
بزرگ که وارد جلگه خوزستان می شوندـ تقریباً به یک پنجم جریان عادی برسد.
در
حال حاضر ایران با "یکی از خشک ترین سال های پنج دهه اخیر" روبرو
است. سهم ایران از متوسط آبهای تجدیدپذیر سالانه
از حدود ۱۳۰ میلیارد متر مکعب به کمتر از ۱۰۰ میلیارد متر مکعب کاهش یافت.
خشکسالی نه، خشکیدن سرنوشت
بنابراین
، دیگر نباید از این وضعیت به عنوان خشکسالی یاد شود، بلکه این باید "خشکیدن سرنوشت زمینهای خوزستان" نامیده شود. اعتراضات
خوزستان نیز با همین فرضیه خشک شدن تسریع و تشدید شد: ترکیبی از مهندسی نادرست زمین، دستکاری بی رویه
سیستم هیدرولوژیکی منطقه و اثر تغییرات اقلیمی مانند کاهش
بارندگی و افزایش دما که دسترسی به منابع آب را به میزان قابل توجهی کاهش
داده است.
علاوه بر این، ورشکستگی کارخانه ها و مجتمعهای کشاورزی و صنعتی عملاً
باعث شده است که خوزستان با بزرگترین بحران فقر و بیکاری نسبت به همه استانهای ایران مواجه
شود. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران ، خوزستان از نظر بیکاری در بین هفت استان
برتر قرار دارد.
برانگیختن اعتراضات
اما نتیجه خشکسالی شدید امسال ممکن است چیزی باشد که اعتراضات کنونی را برانگیخته
است. در بهار و زمستان، کل بارندگی کمتر از نصف میزان متوسط بود.
این امر باعث شد که رودخانههای این منطقه تقریباً بدون آب به پایین دست برسند. و
شایان ذکر است که اکثر اعتراضات کنونی در خوزستان در پایین دست این دو رودخانه در
جنوب و غرب استان خوزستان رخ داده است.
معیشت اصلی مردم این منطقه کشاورزی و
دامداری است، به ویژه گاومیش های آبی که ساعات گرم روز را در
رودخانه میگذرانند تا بتوانند گرمای سوزان را تحمل کنند. هنگامی که کرخه و کارون در حرارت ۵۰
درجه سانتیگراد در ماه ژولای خشک شدند،
به تبع آن محصولات مزارع سوختند، گاومیشهای آبی مردند، و طوفان گردوغبار محلی به
دلیل خشک شدن تالاب هورالعظیم -یکی از تنها تالابهای باقیمانده در
خوزستان- شدت گرفت. این رویدادها نیز بر تخریب سرزمین خوزستان افزود.
پس از آنکه ویدئویی از یک شیخ قبیلهای عرب و کشاورزان که از مقامات محلی شکایت می
کردند در 6 ژولای پخش شد، مردم را تشویق کرد که به خیابان ها بیایند و حقوق آبی
خود را مطالبه کنند.
اکثریت جمعیت این منطقه از خوزستان از نظر قومیت عرب هستند و از لحاظ تاریخی حاشیه
نشین بوده اند، امری که میتواند تنشهای زیست محیطی را به
محرکی برای تنش قومی نیز تبدیل کند. با این حال، اقوام دیگر خوزستان از جمله
بختیاریها و فارسها نیز به این اعتراضات پیوستند.
با این حال، اینها نمیتواند واقعیت های تلخ موجود در خوزستان را تغییر دهد؛
و آن خشک شدن عمیق زمین و از دست رفتن مشاغل و معیشت
انبوهی از مردمان این خطه است.