تهران | زخم هاي پنهان
"در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.
این دردها را نمیشود بکسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهاي باورنکردنی را جزو اتفاقات و
پیشآمدهاي نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاري و عقاید
خودشان سعی میکنند آنرا با لبخند شکاك و تمسخرآمیز تلقی بکنند – زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش
پیدا نکرده و تنها داروي آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است –
ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و بجاي تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید." (بوف
کور، صادق هدایت)
تهران تنها یک شهر نیست، بلکه بستري براي هزاران زخم پنهان نیز هست. از آغاز ورود جبرگرایانه ي
مدرنیته به ایران و حاکمیت سرمایه، کاپیتالیسم نوپا براي پوشاندن زخم هایی که بازتاب دهنده ي وضعیت
واقعی مردم هستند، ساختار سلسله مراتبی جدیدي را تحمیل کرد که هیچگاه نتوانسته مناسبات فرهنگی و
رمانتیک و همچنین تاثیر تاریخ را در زیست روزمره انسانی به جریان اندازد؛ بلکه اَبَر شی هایی را بر بافت
شهري سوار کرده که ما طبق قرارداد آنها را ساختمان هاي بلند می نامیم. این اشیاي غول آسا که عموما
طی فرایندي بالا به پایین و در راستاي انباشت سرمایه و بعنوان نمادي از شکوه مدرنیته و سرمایه هاي
حکومتی کار میکنند، اساسا در برابر جمعیت انسان هایی که در زیر پاي آنها و در سطح شهر زندگی میکنند
ماهیتی خنثی دارند چرا که براي برقراري دیالوگی با زندگی روزمره شهري بوجود نیامده اند بلکه بعنوان ابزار
هایی براي تغذیه و تضمین حیات چرخه تولید و مصرف کار می کنند.
اما زخم هاي مردم کجا هستند؟ آن نشانه هاي واقعی جریان زندگی، نشانه هاي خشم تاریخی، آشوب،
هیجان، عشق، ترس و دلهره، اندوه و به عبارتی دیگر "تجربه رمانتیک".
شهر مدرن هرگونه آشوب و بطالت را نفی میکند و این امري طبیعی می نماید، چرا که فلسفه وجودي جامعه
کاپیتال بر اساس بهینه سازي نیروي تولید و تشویق هرچه بیشتر جامعه ي مصرف بنا نهاده شده است. بر
همین اساس ساختمان ها و بطور کلی سیستم هاي اجتماعی موفق آنهایی خواهند بود که بیشترین بازتولید
سرمایه و تشویق به مصرف را همراه آورند. چنین سیستم هایی تجربه هاي اصیل انسانی و رمانتیسیم را نفی
و حتی نهی می کنند چرا که "تجربه رمانتیک" اساسا ماهیتی تولید کننده-مصرف کننده ندارد بلکه جویاي
"لذت" به معناي اگزیستانسیالیستی کلمه است.
در فضایی انباشته از سیستم هاي ماشینی یکپارچه در خدمت تولید و عرضه و فروش کالا و خدمات، چگونه
میتوان تجربه اي اصیل و رمانتیک داشت؟
فروریزش پوسته باطل و تماما کارکردگراي شهر مدرن و بیرون کشیدن زخم ها از زیر این پوشش، سکونتی
انگل وار و غیر سلسله مراتبی، رشدي شبکه اي و ارگانیک، که سازماندهی آن نه از بالا به پایین بلکه از دل
خانه ها، محله ها و خیابان ها به سمت هر آنچه که به شهر تحمیل شده و انباشت سرمایه و کارکردگرایی
محض را فریاد می زند. بافت هایی سکونت پذیر یا صرفا نمادهایی غیر کارکردي که تجربه اي رمانتیک را به
شهر می افزایند، همچون گیاهی از دل شهر می رویند، موازي با خواست ها و نیازهاي واقعی مردم رشد
میکنند و در نتیجه آینه ي تمام نمایی می شوند از واقعیت هاي جاري در دل شهر.
مادرِ تهران و جنین هایی صرفا تغذیه گر که شهروندان آن هستند، ساختار آهنین مدرنیته را شکل داده اند.
"زخم هایی پنهان در رحِمِ تهران."