ثبت نام عضو جدید
ایمیل آدرس:
رمز عبور :
مرا به خاطر بسپار
رمز عبور را فراموش کردم
به جامعترین سامانه ارتباطی و اطلاع رسانی معماران معاصر ایران خوش آمدید
خانه
|
ثبت نام
|
تماس با ما
|
درباره ما
|
قوانین سایت
|
راهنما
پــــــــــــروژه
ثبت پروژه شما
|
پروژه های دانشجویی محبوب
|
پروژه های حرفه ای محبوب
|
آخرین پروژه های دانشجویی
|
آخرین پروژه های حرفه ای
|
پروژه های دانشجویی برتر
|
پروژه های حرفه ای برتر
|
راهنما و قوانین
فـــــــــــــروم
فـــــروم
|
جستــــجو
|
راهنما و قوانین
مقــــــــــــالات
مقالات
|
مقالات برتر
|
مقالات پر بازدید
|
معرفی گروه تحریریه
|
راهنما و قوانین ثبت
دانشــــــــــگاه
دانشگاه
|
فعال ترین دانشگاه ها
|
دانشگاه با بیشترین اعضا
|
ثبت دانشگاه شما
|
راهنما و قوانین
آمـــــــــــــوزش
آموزش
|
ثبت کلاس جدید شما
|
راهنما و قوانین ثبت کلاس
مسابقـــــــــــات
مسابقات
|
مسابقات داخلی
|
مسابقات خارجی
|
دبیرخانه
|
ارتباط با مسئولین
کاربـــــــــــران
کاربران
|
ثبت نام
|
دانشجویان
|
معماران حرفه ای
|
کاربران آزاد
|
پروفایل های پر بازدید
|
راهنما و قوانین
کتــــــــــــــاب
کتاب ها
|
راهنما و قوانین
کاریابـــــــــــی
کاریابی
|
کارجویان
|
پیشنهادهای کاری
|
فرم کارجو
|
فرم پیشنهاد کار
|
راهنما و قوانین
|
اخبـــــــــــــار
آخرین اخبار
|
راهنما و قوانین
وبــــــــــلاگ
وبلاگ ها
|
راهنما و قوانین
شما می توانید
پروژه خود را ثبت کنید
مقاله خود را ثبت کنید
کلاس خود را ثبت کنید
در مباحث فروم اتووود شرکت کنید
پیـــــام هــای رسیــــده
مهديس سيفي
1393/06/17
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما. میخواستم در صورت امکان در خصوص دیتایل های اجرایی کف سازی پارکینگ راهنماییم کنید. بتن و عیار بتن در سازه بتنی باید چقدر باشد؟ ممنون میشم اطلاعات مرتبط رو برام به آدرس
[email protected]
ارسال کنید.
آرشام شیرازی
1392/02/16
سلام جناب مهندس پیرو. من علاقه مند به موضوع روانشناسی رفتار و محیط و درک قابلیات محیط و شکلگیری فضا از تعامل و تقابل مخاطب و محیط، نقش معماری در پیشبرد این فرآیند... هستم مبانی نظری پایان نامه شما خیلی به افکارم در شکل گیری موضوع پایان نامه ارشد خودم نزدیک است و علاقه مند به بررسی بیشتر از بسترسازی مناسب و آوانگارد تحقیقاتی شما هستم. در صورت تمایل، مشتاق و منتظر ارتباط بیشتر و بحث و تبادل نظر در این باره هستم. با تشکر
مرجان رفیعی
1391/08/15
با سلام و خسته نباشید و عرض تبریک برای طراحی چنین پروژه ارزشمندی .من دانشجوی مهندسی معماری هستم که موضوع پایان نامه ام طراحی تئاتر بر پایه فلسفه باشیدن هایدگر هست.وقتی در حال سرچ کردن برای مبانی نظری پایان نامه ام بودم به پایان نامه شما با مبانی نظری مشابه برخوردم.با توجه به اینکه پایان نامه شما در بیان این تئوری بسیار موفق بوده است اگه ممکن است منابعی که استفاده کردین رو عنوان کنین.با تشکر
تيم اتووود
1391/01/04
به وب سايت معماران معاصر ايران خوش آمديد
ادامه
ارسـال پیــام به
پیام پیرو
* متن پیام
جهت ارسال نظر باید وارد سیستم شوید. /
عضو جدید
ایـمـــیـل :
* ایمیل
رمز عبـور :
* رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
پیام های رسیده برای پروژه ها
آرش بصیرت "سردبیر اتووود"
1391/12/28
پروژه
باش - گاه
:
این پروژه بی نهایت پر حرف است، تمام غول های ساحت اندیشه غرب از ماقبل مسیحیت تا دوره پسا صنعتی را گرداورده، گویی "محفل فیلسوفان خاموش" است البته، خالق اثر به هیچ وجه افتادگی "نورای دایناسور" را ندارد و باز هم البته بیشتر شبیه همه ما استبدادزیسته گان شرقی می خواهد بر ترومای حاصل از خودْکامل انگاری و فقدان عرصه فائق اید.
جدا از این گزاره ها، انچه برای من محل سئوال است، چگونگی تلاش پروژه است برای حل مسئله"اسطوره مدرن" در قامت یک پارادکس و پس از ان نوع برداشت طراح از تکنولوژی است، چرا که تمامی این غول ها رویکردهایی متفاوت و چه بسا متخاصم در تفسیر نقش و کارکرد تکنولوژی دارند و بعضی از ان ها عمیقا به طرد یا نفی ان در پرداخت و جای گاه کنونی اش می پردازند، این در شرایطی است که حداقل دو نمونه موردی معرفی شده در قسمت ایده پردازی ـ پارک دولاویلت و مرکز ژرژپمپیدو ـ ماحصل درکی به شدت تکنیکی از وضعیت به اضافه تقدس تفکر انتزاعی می باشند و با ادعای های باش ـ گاه به شدت فاصله دارند.
مسئله دیگر فهم از بستر است، اگر بستر را در فهمی ساختاری ملفوفی چندلایه بیانگاریم، تاکید پروژه بر کدام لایه یا لایه ها و برای چه انسانی بوده است و به طور مثال سیاست مصالح در این پروژه بر کدام درک از کدام لایه مستقر است، یا نوع تعامل میان انسان و اشیا در این پروژه به چه سریری رانده شده است؟
جز این ها به گمان من زبان این اثر نه در خدمت مفاهمه و نه بر خلاف ریز ریز کردن موکدات پسانیچه ای و پدیدارشناسانه نظری در خدمت حفاظت از اشیاست ـ چرا که نه از معبر معنا دهی که از نظر معنا گشایی می گذردـ بلکه بیشتر درگیر همان وجه همیشگی بازنمایی و سطوح زیبایی شناسانه ایست که غالبا در نبود رفتار منسجم فکری همگی دچارش هستیم.
محبوبه زارع
1391/03/16
پروژه
باش - گاه
:
با سلام ...
از نظر من آقای پیرو توانسته در پروژه ی باش گاه سوال هایی که در پس ذهنش با آنها درگیر بوده را به خوبی پاسخ دهد و در نهایت در کارش پیاده کند . پروژه ی باش گاه یک کالبد مدرن در بستر یک جامعه ی سنتیست . باش گاه به معنی جایی برای بودن است . در این اثر به " وجود داشتن " اهمیت داده شده ، بودن و وجود داشتن مطرح شده و در تمام قسمت های مجموعه " بودن " به روی کار تاثیر گذاشته . برای هر وجودی فضا و مکانی مجزا طراحی شده . کاربری های متفاوت با هندسه و مقیاس انسانی متفاوت مورد توجه بوده و در این مجموعه هر چیزی که مورد نیاز یک موجودیت می باشد وجود دارد . این کار باعث ارزشگذاری به موجودیت است و وجود هر کس بیشتر احساس می شود . این احساس بودن در ارتباط با اجتماع قوی تر می شود . این اثر ، هم به صورت فردی و هم به صورت اجتماع برای موجودیت به خوبی طراحی شده .
پیام پیرو
1391/03/08
پروژه
باش - گاه
:
با سلام... در این مدت با شنیدن نظر های متفاوت در باره ی باش – گاه و الطاف و انتقاداتی بیشتر شفاهی که در باره ی این پروژه مطرح شد ، بهتر دیدم که با تضمین گرفتن از بحث های مطرح شده در نظرات فوق ، اندکی به توضیح مبانی تيوریک و ایده ای آن بپردازم . پیشنهاد اولیه ی من اینست که ابتدا انیمیشن پروژه دیده شود و بعد با مطالعه نظرات فوق به خصوص داوران محترم به مطالعه متن زیر بپردازید، با تشکر.
همواره نحوه ی برخورد کالبدی و روابطی با مکان تعریف شده به مثابه ی حضور بستری برای صرف مفهوم باشیدن که منوط بر دیالوگ دائم و دو طرفه ی مخاطب - اثر و مخاطب - مخاطب ( مخاطب دوم , هم در مقام مخاطب دیگر و هم در مقام مولف به عنوان اولین مخاطب اثر ) از چالش های درگیرانه ی من با فرایند خلق و بروز یک معماری بوده است. این چالش زمانی جدی تر میشود که بهانه ی این حضور قالبی فرهنگی ( و شاید در مفهوم منتقد یا ضد-فرهنگی ) به خود گیرد. در این منظر با توجه به اصطکاک زمان مند مفهومی و معنایی معماری و مخاطب در بستر و کالبد فضای خلق شده و در دل شهر و به طور هم زمان با در نظر گرفتن تنوع فکری، ایديولوژی و سلیقه ای مخاطب در یک زمان و چه در بازه های زمانی مختلف متواتر در میان نسل های مختلف و متناسب با روح زمان جاری، منطقا باید تا حدودی مولف را در خلق فضایی دگم و دیکتاتور گونه دچار شک کند. فرایندی عادت کرده که در سایه ی تفکرکلاسیک لوگوسنتریسم – Logocentrism - ( متافیزیک حضور افلاطونی ) و در بازه ی ارجحیت دهی دوگانه های دو قطبی ( مثبت-منفی ، سفید – سیاه ، .....) از جانب دو طرف مکررا در خواست شده است .
تمامی تلاش های انجام شده در فرایند طراحی باش - گاه فرار از این عادت یک سو نگر و قاطع و رسیدن به یک نوع نسبت گرایی مفهومی در شکل گیری کالبد پروژه است یعنی گسستن اصول وحدت ارسطویی یا همان گسست وحدت زمان ، وحدت مکان و وحدت موضوع. حتی به این نسبیت گرایی و خاکستری بودن درانتخاب نام پروژه نیز اشاره شده است ( گاه چه در صرف مفهوم زمانی با چه در صرف مفهوم مکانی برای باشیدن ) . از این رو شاید نگاه ظرف گونه و بسته به پروژه - همان گونه که شاید نا خود آگاه در نظر سرکار خانم شادی عزیزی آورده شده - که در نظر دارد انسان را در بر گیرد تا حدودی میتواند مورد نقد قرار گیرد زیرا استفاده حتی زبانی از واژه ی ظرف نا خود آگاه روایات فوق را درگیر دوگانه ی درون - بیرون خواهد نمود که در تضاد با ایده ی اولیه و به طور کلی بهانه ی شکل گیری پروژه است . لذا انتخاب سایتی تا حدودی نا متعارف همانند بلوار چمران شیراز برای خلق فضای مطلوب فوق و با در نظر گرفتن همسایگی ها ی به شدت تداعی کننده ی مفهوم حرکت و اتفاق ( بزرگراه و رود خانه ) که متناسب با کانسپت اصلی پروژه است از این رو بوده است.
همانطور که در انیمیشن پروژه قابل رویت است ، باش - گاه کاملا بر خواسته از بستر اما در تضاد با نگرش تک محوری و بسته بودن محدوده ای طرح است - نکته ای که در نظر جناب شاماسب لو با عنوان گسست و وا کاوی بیان شده است - . نقد یک معماری به عنوان تنها یک ساختمان، ریشه گرفتن فرم و فرایند رشد کالبدی آن از بستر ( بلوار چمران و رودخانه ) رشد و توسعه ی ریزوم وار – Rhizome - آن در حال مماس و سایشی در و بر بستر اولیه ، القای حس توسعه ی درون زا و رسیدن هم زمان به دو مفهوم وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ( بستگی به نحوه و زاویه ی برخورد مخاطب با اثر ) و ترکیبی بینابین میان معماری و شهرسازی ، همگی تلاشی در راستای نیل به مفاهیم مورد نظر در کانسپت اولیه بوده است . به قول جناب شاماسب لو " تاكيد بر فرديت اجزاء ، فرديتی كه در قالب فضاهای نيمه انحصاری انسان محور شكل گرفته است " . نحوه ی حرکت مخاطب ( چه سواره و چه پیاده ) در بستر متمایز شده از بستر کل ، بی مرزی بین سایت و کالبد معماری ، تنوع در دسترسیهای چند گانه ، پیمایش سلسله مراتب حسی در ترازهای مختلف از درون به بیرون و بر عکس که کل پروژه را به مثابه ی مفهوم یک نوار موبیوس مطرح میکند همگی راه کار هایی هستند که برای رسیدن به مفهوم یک فضای هیبرید - Hybrid - و چند رگه که سرکار خانم شادی عزیزی در نظر خود آن را اینگونه بیان کرده اند : " خلق فضای سیال ،چندین لایه ومنعطف که در زمانهای متعدد برای اهداف متنوع قابل بهره برداری می باشند " .
تاکید بر بستر بودن خود باش - گاه ( و نه هدف بودن آن ) ، نسبی بودن فضا ها چه در فرم و چه در روابط آن هم چه از در خود حیطه ی پروژه و چه در ارتباط با شهر و حتی شاید گنگ بودن فضاها و درک نشدن در همه گام اول از خواسته هایی بوده است به منظور مهیا کردن شرایط برای دازاین – Dasein - هایدگری یا همان اسطوره ی مدرن برای شک ، جستجو و انجام فرایند آپوریا – Aporia - . تلاشی شاید آبسورد – Absurd - برای حل سوال های متواتر و هم زمان متقاطع ، در حقیقت همان فلسفه ی دیکانستراکشن که تنها یک فراینداست بدون پاسخ و یا به عبارتی دیگر فرایند همان پاسخ است. از این رو دوستانی که طرح را شاید " لحافی چهل تیکه " میدانند در حقیقت همان اکثریت ظاهر نگری هستند که معماری را با جلوه ها و به رخ کشیدن های پوسته اش میسنجند و بالکل از گوشته و هسته ی معماری غافل اند، همان عادت کرده ها و تکرار کننده ی عادت شده ها که اغلب بر آمده از سطحی نگریها و کلا در جریان نبودن هاست , که البته گوشه ای از ایده ی اولیه طرح را از جمله " گنگ " بودن آنرا چه در هویت و چه در کیفیت و نوع ارايه یا همان پرزانته به اشتباه اما درست درک کرده اند ! اینگونه نقد کردن و مورد تجزیه تحلیل کردن اثر می تواند در حیطه ی همان متافیزیک حضور کلاسیک و آن هم شاید جایگاهی داشته باشد لذا اصولا از دامنه ی بحث در باره ی اثر ، محیط و مخاطبی که در سایه ی Modern Metaphysic به تعامل می پردازند خارج است. در این وادی ، هویت معماری را خلق نمی کند ، بلکه کانسپت آن است که خود ساختگی می کند و درک آن از طرف مخاطب است که فضا را تبدیل به هولوگرام های شخصیشان می کند...
جناب شاماسب لو در قسمتی از نظر خود اشاره کرده اند : " اين مي تواند مصداق كامل محيط خودساخت باشد چرا كه در آن مخاطب ، معمار و ارگانيسم طبيعی در مجموع يك سيستم طراح را تشكيل می دهند و در اين سيستم هر يك از ديگري تاثير مي پذيرد ". اصولا در گونه ای از معماریهای به این شدت مخاطب محور ، به طور اخص در باش - گاه که از همان ابتدا از و بر سه لایه ی رفتاری Gathering Layer ، Interaction Layer و Sustaining Layer تشکیل شده است محیط خود ساخت بودن از مهمترین ویژگی آن است اما در نظر من شاید این خود ساخت بودن از حیطه ی رفتار شناسی و روان شناسی محیط در ساخت ها و بر ساخت ها معنی پیدا میکند که باز تاکیدی بر بستر بودن خود معماری بر آمده از بستر است – Context in/on Context – در نقش رویکردی جدید در صرف و نحو روابط و هم نشینی ها – New Syntax - . از این رو در نظر من شاید جدا از مثلث بندی ذکر شده توسط ایشان که لا جرم منجر به تشکیل یک سیستم طراح بسته خواهد شد , این روایات خود سیستمی است باز برای یک دیالوگ حاشیه ای بین مخاطب و بستر که خود تبدیل به بهانه ای میشود برای هر گونه تعامل ( تضاد ، تقابل ، تجانس ) میان مخاطب – مخاطب ، بستر - بستر ، مخاطب - بستر و بر عکس.... یک سیستم باز ، یک ماتریکس خود منتقد که منجر به انحطاط خود از درون خود میشود ، یک دیکانستراکشن ، یک اتفاق ، یک پالیمپ سست – Palimpsest – درمعرض حذف که نا سازه ای را درون خود دارد مبتنی بر حضور و غیاب ، یک گراماتولوژی – Grammatology – دریدایی برای تلاش در شکستن سنت تک محوری و نوعی جا به جایی در سلسه مراتب و تعامل با معنا ، نوشته ای بر زمین و متضمن مفهوم زایدگایز – Zeitgeist - هگل به معنای امروزین شدن فارغ ز هرگونه بهتر یا بدتر شدن !
ادامه
پیــام های ارســـال شـــده
آرشام شیرازی
1392/02/30
salam, man alan payametono didam, koliate bahsetono motevajesh shodam ama baraye detaile bishtar lotfan az tarigh email ba man dar taas bashid, mamnon...
[email protected]
علیرضا امتیاز "مدیر اتووود"
1391/06/13
جناب امتیاز، با عرض سلام و خسته نباشید...
مهسا مقیمی
1391/04/05
salam, age manzoreton tarahi ya presentation o ina hast k na moteasefaneh, ghaedatan kheili ham dorost nist! vali age moshavere dar bareye tarh o ina hast age komaki az dastam bar biad hatman.... mamnon
ادامه
پیام های ارسال شده پروژه ها
پیام پیرو
1391/03/08
پروژه
باش - گاه
:
با سلام... در این مدت با شنیدن نظر های متفاوت در باره ی باش – گاه و الطاف و انتقاداتی بیشتر شفاهی که در باره ی این پروژه مطرح شد ، بهتر دیدم که با تضمین گرفتن از بحث های مطرح شده در نظرات فوق ، اندکی به توضیح مبانی تيوریک و ایده ای آن بپردازم . پیشنهاد اولیه ی من اینست که ابتدا انیمیشن پروژه دیده شود و بعد با مطالعه نظرات فوق به خصوص داوران محترم به مطالعه متن زیر بپردازید، با تشکر.
همواره نحوه ی برخورد کالبدی و روابطی با مکان تعریف شده به مثابه ی حضور بستری برای صرف مفهوم باشیدن که منوط بر دیالوگ دائم و دو طرفه ی مخاطب - اثر و مخاطب - مخاطب ( مخاطب دوم , هم در مقام مخاطب دیگر و هم در مقام مولف به عنوان اولین مخاطب اثر ) از چالش های درگیرانه ی من با فرایند خلق و بروز یک معماری بوده است. این چالش زمانی جدی تر میشود که بهانه ی این حضور قالبی فرهنگی ( و شاید در مفهوم منتقد یا ضد-فرهنگی ) به خود گیرد. در این منظر با توجه به اصطکاک زمان مند مفهومی و معنایی معماری و مخاطب در بستر و کالبد فضای خلق شده و در دل شهر و به طور هم زمان با در نظر گرفتن تنوع فکری، ایديولوژی و سلیقه ای مخاطب در یک زمان و چه در بازه های زمانی مختلف متواتر در میان نسل های مختلف و متناسب با روح زمان جاری، منطقا باید تا حدودی مولف را در خلق فضایی دگم و دیکتاتور گونه دچار شک کند. فرایندی عادت کرده که در سایه ی تفکرکلاسیک لوگوسنتریسم – Logocentrism - ( متافیزیک حضور افلاطونی ) و در بازه ی ارجحیت دهی دوگانه های دو قطبی ( مثبت-منفی ، سفید – سیاه ، .....) از جانب دو طرف مکررا در خواست شده است .
تمامی تلاش های انجام شده در فرایند طراحی باش - گاه فرار از این عادت یک سو نگر و قاطع و رسیدن به یک نوع نسبت گرایی مفهومی در شکل گیری کالبد پروژه است یعنی گسستن اصول وحدت ارسطویی یا همان گسست وحدت زمان ، وحدت مکان و وحدت موضوع. حتی به این نسبیت گرایی و خاکستری بودن درانتخاب نام پروژه نیز اشاره شده است ( گاه چه در صرف مفهوم زمانی با چه در صرف مفهوم مکانی برای باشیدن ) . از این رو شاید نگاه ظرف گونه و بسته به پروژه - همان گونه که شاید نا خود آگاه در نظر سرکار خانم شادی عزیزی آورده شده - که در نظر دارد انسان را در بر گیرد تا حدودی میتواند مورد نقد قرار گیرد زیرا استفاده حتی زبانی از واژه ی ظرف نا خود آگاه روایات فوق را درگیر دوگانه ی درون - بیرون خواهد نمود که در تضاد با ایده ی اولیه و به طور کلی بهانه ی شکل گیری پروژه است . لذا انتخاب سایتی تا حدودی نا متعارف همانند بلوار چمران شیراز برای خلق فضای مطلوب فوق و با در نظر گرفتن همسایگی ها ی به شدت تداعی کننده ی مفهوم حرکت و اتفاق ( بزرگراه و رود خانه ) که متناسب با کانسپت اصلی پروژه است از این رو بوده است.
همانطور که در انیمیشن پروژه قابل رویت است ، باش - گاه کاملا بر خواسته از بستر اما در تضاد با نگرش تک محوری و بسته بودن محدوده ای طرح است - نکته ای که در نظر جناب شاماسب لو با عنوان گسست و وا کاوی بیان شده است - . نقد یک معماری به عنوان تنها یک ساختمان، ریشه گرفتن فرم و فرایند رشد کالبدی آن از بستر ( بلوار چمران و رودخانه ) رشد و توسعه ی ریزوم وار – Rhizome - آن در حال مماس و سایشی در و بر بستر اولیه ، القای حس توسعه ی درون زا و رسیدن هم زمان به دو مفهوم وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ( بستگی به نحوه و زاویه ی برخورد مخاطب با اثر ) و ترکیبی بینابین میان معماری و شهرسازی ، همگی تلاشی در راستای نیل به مفاهیم مورد نظر در کانسپت اولیه بوده است . به قول جناب شاماسب لو " تاكيد بر فرديت اجزاء ، فرديتی كه در قالب فضاهای نيمه انحصاری انسان محور شكل گرفته است " . نحوه ی حرکت مخاطب ( چه سواره و چه پیاده ) در بستر متمایز شده از بستر کل ، بی مرزی بین سایت و کالبد معماری ، تنوع در دسترسیهای چند گانه ، پیمایش سلسله مراتب حسی در ترازهای مختلف از درون به بیرون و بر عکس که کل پروژه را به مثابه ی مفهوم یک نوار موبیوس مطرح میکند همگی راه کار هایی هستند که برای رسیدن به مفهوم یک فضای هیبرید - Hybrid - و چند رگه که سرکار خانم شادی عزیزی در نظر خود آن را اینگونه بیان کرده اند : " خلق فضای سیال ،چندین لایه ومنعطف که در زمانهای متعدد برای اهداف متنوع قابل بهره برداری می باشند " .
تاکید بر بستر بودن خود باش - گاه ( و نه هدف بودن آن ) ، نسبی بودن فضا ها چه در فرم و چه در روابط آن هم چه از در خود حیطه ی پروژه و چه در ارتباط با شهر و حتی شاید گنگ بودن فضاها و درک نشدن در همه گام اول از خواسته هایی بوده است به منظور مهیا کردن شرایط برای دازاین – Dasein - هایدگری یا همان اسطوره ی مدرن برای شک ، جستجو و انجام فرایند آپوریا – Aporia - . تلاشی شاید آبسورد – Absurd - برای حل سوال های متواتر و هم زمان متقاطع ، در حقیقت همان فلسفه ی دیکانستراکشن که تنها یک فراینداست بدون پاسخ و یا به عبارتی دیگر فرایند همان پاسخ است. از این رو دوستانی که طرح را شاید " لحافی چهل تیکه " میدانند در حقیقت همان اکثریت ظاهر نگری هستند که معماری را با جلوه ها و به رخ کشیدن های پوسته اش میسنجند و بالکل از گوشته و هسته ی معماری غافل اند، همان عادت کرده ها و تکرار کننده ی عادت شده ها که اغلب بر آمده از سطحی نگریها و کلا در جریان نبودن هاست , که البته گوشه ای از ایده ی اولیه طرح را از جمله " گنگ " بودن آنرا چه در هویت و چه در کیفیت و نوع ارايه یا همان پرزانته به اشتباه اما درست درک کرده اند ! اینگونه نقد کردن و مورد تجزیه تحلیل کردن اثر می تواند در حیطه ی همان متافیزیک حضور کلاسیک و آن هم شاید جایگاهی داشته باشد لذا اصولا از دامنه ی بحث در باره ی اثر ، محیط و مخاطبی که در سایه ی Modern Metaphysic به تعامل می پردازند خارج است. در این وادی ، هویت معماری را خلق نمی کند ، بلکه کانسپت آن است که خود ساختگی می کند و درک آن از طرف مخاطب است که فضا را تبدیل به هولوگرام های شخصیشان می کند...
جناب شاماسب لو در قسمتی از نظر خود اشاره کرده اند : " اين مي تواند مصداق كامل محيط خودساخت باشد چرا كه در آن مخاطب ، معمار و ارگانيسم طبيعی در مجموع يك سيستم طراح را تشكيل می دهند و در اين سيستم هر يك از ديگري تاثير مي پذيرد ". اصولا در گونه ای از معماریهای به این شدت مخاطب محور ، به طور اخص در باش - گاه که از همان ابتدا از و بر سه لایه ی رفتاری Gathering Layer ، Interaction Layer و Sustaining Layer تشکیل شده است محیط خود ساخت بودن از مهمترین ویژگی آن است اما در نظر من شاید این خود ساخت بودن از حیطه ی رفتار شناسی و روان شناسی محیط در ساخت ها و بر ساخت ها معنی پیدا میکند که باز تاکیدی بر بستر بودن خود معماری بر آمده از بستر است – Context in/on Context – در نقش رویکردی جدید در صرف و نحو روابط و هم نشینی ها – New Syntax - . از این رو در نظر من شاید جدا از مثلث بندی ذکر شده توسط ایشان که لا جرم منجر به تشکیل یک سیستم طراح بسته خواهد شد , این روایات خود سیستمی است باز برای یک دیالوگ حاشیه ای بین مخاطب و بستر که خود تبدیل به بهانه ای میشود برای هر گونه تعامل ( تضاد ، تقابل ، تجانس ) میان مخاطب – مخاطب ، بستر - بستر ، مخاطب - بستر و بر عکس.... یک سیستم باز ، یک ماتریکس خود منتقد که منجر به انحطاط خود از درون خود میشود ، یک دیکانستراکشن ، یک اتفاق ، یک پالیمپ سست – Palimpsest – درمعرض حذف که نا سازه ای را درون خود دارد مبتنی بر حضور و غیاب ، یک گراماتولوژی – Grammatology – دریدایی برای تلاش در شکستن سنت تک محوری و نوعی جا به جایی در سلسه مراتب و تعامل با معنا ، نوشته ای بر زمین و متضمن مفهوم زایدگایز – Zeitgeist - هگل به معنای امروزین شدن فارغ ز هرگونه بهتر یا بدتر شدن !
پیام پیرو
1391/01/31
پروژه
باش - گاه
:
انیمیشن پروژه اینجا قابل مشاهده است :
http://vimeo.com/29178951
ادامه
پیام
پیرو
معمار حرفه اي
Payam
Peirow
-
Professional
تحصیــــــلات :
1389
کارشناسی ارشد
1389
MA/MS
Major :
دانشگــــــاه :
دانشگاه تهران
University Of Tehran
University :
شــرکـــــــت :
استودیو معماری پاد
DE architectural studio
Office :
وب سایــــت :
WebSite :
دربــــــــــاره :
پروژه هـــــای دانشـــــجویی
باش - گاه
درس :
پایان نامه
- سال طراحی :
1389
استاد :
داراب دیبا
درباره معماران معاصر ایران :
این گروه در سال 1386 با هدف ایجاد پل ارتباطی بین معماران ایرانی معاصر گرد هم آمد.با شروع کار این وب سایت معماران متقاضی در محیطی ساده وکارآمد به تبادل پروژه ها ومقــــالات خود خواهند پرداخت ودر فضای فروم به بحث وگفتگو می پردازند
خانه
|
ورود
|
ثبت نام
|
درباره ما
|
تماس با ما
|
قوانین سایت
|
راهنما
© کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گروه معماران معاصر می باشد.
Developed by
Tryon Software Group