مارتین مک دونا کارگردان و درام نویس ایرلندی "بروژ" شهری قرون وسطایی و وهم آلود را به عنوان بستر فیلم خود گزیده است. عمودیت و متعاقباً محصور بودگی بناهای گوتیکِ شهر به شکل غیر مستقیم کرکتر اصلی این فیلم محسوب می شود. چنانچه دو آدم کش لندنی را در خود پنهان و محصور کرده است. فیلمنامه ی "دربروژ" نشانه های بسیاری دارد که از همه مهمتر خود شهر می باشد.
بروژ را به عنوان یک نشانه می توان از دو منظر جداگانه در این اثر مورد بازخوانی قرار داد. یک نگاه ما می تواند پدیدارشناسانه باشد و نگاه دیگر در لایه ای زیرین تر که بافت تازه ای را در متن ایجاد می کند به روح مکان و تاثیراتی که بر زندگی شخصیت ها می گذارد معطوف می شود. خوانشی که به روح دوران قرون وسطی مربوط می شود, روحی که آدم های فیلمنامه در بروژ را در بر گرفته است. این نگاه سبب شده آدم های فیلم در فضایی برزخ گون قرار بگیرند.
در زبان بلژیکی "بروژ" به معنای پل است. و نامش را از تعداد زیاد پل هایی که در شهرهای قرون وسطی اروپا ساخته شد می گیرد. یک شهر افسانه ای آنگونه که هری (رالف فاینس) رئیس بد دهن در فیلم آن را توصیف می کند. در واقع شهری پر از افسانه و عناصر قصه مانند که از طریق این فیلم دیوانه وار, طعنه آمیز, خشن و( به عقیده ی ما به شکل وحشت آوری) پوچ بهم بافته شده است.