معماری [تحت شمول نظام های فاشیستی] محورِ ثقل میان سیاست های فرهنگی و جامعه بود، از یک سو شاهد حضور معمارانی بودیم نیازمند کسب مشروعیت سیاسی به واسطه اثارشان در قامت "هنر برامده از عصر نوین فاشیستی" و از سوی دیگر با نظامی فاشیستی رو به رو بودیم که به هیچ رو قصد پنهان سازی الزامش به استفاده از معماری در راستای بازنمایی منویاتش را نداشت.
ایدئولوژی ضد شهری و ضد سرمایه داری یکی از پایه ای ترین بارزه های ایدئولوژی فاشیستی است و عاملی اساسی در برساختن یک اجماع توده ای، اجماعی که حمایت از کشاورزان در حدوثش نقشی مهم ایفا می کند. در سال 1928 موسولینی مقاله ای نوشت تحت عنوان "شهرها را خالی کنیم". کمی پس از ان قانونی از تصویب گذشت که توسعه یکپارچه گستره های پیرامون شهر را مد نظر داشت. پرپاگاندای فاشیستی تمام تلاش خود را متوجه مصون نگه داشتن روستاییان جوان از خطرات شهر نمود، از ان جایی که رژیم امید داشت بتواند مانع خروج روستاییان از فضاهای پیرامون شهری گردد لازم بود سیاست های خاصی را برای توسعه این بخش مبذول دارد؛ تسهیلاتی برامده از یک جامعه مدرن صنعتی اما در یک بافت روستایی: مجتمع های مسکونی اراسته، مدارس و تزریق رفاه اجتماعی.
چالش این جا ترکیب و در هم امیختن دو هدف ذاتا متضاد در قالب یک سیاست مشخص بود: از یک سو نوسازی کشاورزی و از سوی دیگر حفظ باهمادهای روستایی[ به لحاظ هویتی].