برای آلن بودیو فیلم ها فکر می کنند, و این وظیفه ی فیلسوف است, که این تفکر را نقل کند. موضوعی که فرم بیانی این فیلم را شکل می دهند چیست؟ این سوالی می باشد, که در مرکز حکایت سینمایی آلن بودیو نهفته است. او مدعی است که سینما فرمی هنری می باشد, که بر دیگر هنرها تأیید می کند, و حضور بصری بشر را نشان می دهد. بنابراین گواهی بر ارزش جهانی حضور و آزادی انسان است.
به واسطه ی تجربه ی نظاره کردن , جنبش تفکر شکل دهنده ی فیلم به بیننده منتقل می شود. که به موجب آن با نمودی از دنیا و والاسازی و خاصیت حیاتی آن و همچنین معضلات و پیچیدگیش مواجهه می شود. سینما یک هنر خالص است, که بخش هایی از خود را با دیگر هنرها و مردم ادغام می کند. یک هنر بزرگ دقیق چرا که منبعی غیر قابل تشخیص بین هنر و غیر هنر است. و آن این چیزی است, که بودیو بر اساس آن استدلال می کند و سینما را هنری سیاسی و اجتماعی می داند. بهترین شاخص تمدن ما در مسیر تراژدی یونان, رمانهای زندگی نامه و اپرای کوچکی که در دوره های مربوطه به خودشان بودند.