تصميم به تخريب "پارک گزي" در استانبول که در چارچوب برنامه توسعه شهري حزب "عدالت و توسعه" اتخاذ شد، به هيچ وجه اتفاق جديدي نبود. الگوي نوليبرالي افزايش سود و گردش سرمايه و عبور از بحران هاي اقتصادي که در بسياري از کشورهاي در حال توسعه و بازارهاي مصرف از جمله دوبي و کشورهاي آسياي شرقي پياده شده و نتايج آن ديده شده است، امروز در ترکيه هم با سرعت تمام در حال اجراست.
بازسازي شهر بزرگي چون استانبول و تجديد آرايش آن تجربه اي است که پيش از اين در پاريس قرن نوزدهم توسط هوسمان و در نيويورک دهه 40 توسط رابرت موزز نيز پياده شده است. چنين بازسازي ها و سرمايه گذاري هاي کلاني در بخش ساختمان و مستغلات بعد از بحران هاي بزرگ اقتصادي اتفاق افتاد. سرمايه داري براي عبور از بحران و گسترش بازارهاي مصرف، نياز به گسترش شهرها با معماري دلخواه خود براي کنترل امنيت هر چه بيشتر و سوددهي تجاري افزون تر داشت.
منشا بحران، عدم گردش به موقع سرمايه و بيکاري کارگران است. اين ساخت و سازها همواره با مهاجرت خيل عظيم کارگران به شهرهاي بزرگ و گسترش حومه ها و حاشيه نشيني همراه است. در تجربه کشورهاي مشابه در حال توسعه که به آزمايشگاه اقتصاددانان "مکتب شيکاگو" تبديل شده اند، همواره قريب به يک دهه رونق اقتصادي به وجود مي آيد و پس از آن همه دستاوردها نقش بر آب مي شود.
رشد اقتصادي هشت درصد ترکيه را که اين سال ها زبانزد عده زيادي بوده، مي توان در اين راستا ارزيابي کرد. درست در روز شروع اعتراضات به تخريب پارک گزي، اسکله "کاديکوي" در بشيکتاش دچار آتش سوزي مشکوکي شد که به دنبال آن دولت تصميم به خصوصي سازي و واگذاري آن به گروه هتل هاي "شانگري" گرفت. اما بعد از اعتراضات اخير، مقامات دولتي فروش اين بندر را انکار کردند و در ماه جولاي اين اسکله دوباره شروع به کار کرد.
چندي پيش هم آتش سوزي مشابهي در ايستگاه تاريخي قطار "حيدر پاشا" در استانبول اتفاق افتاد و اين بهانه اي شد تا دولت تصميم به تخريب آن بگيرد و وعده ساخت يک ايستگاه لوکس جديد را بدهد. "مرکز فرهنگي آتاتورک" هم که در مجاورت پارک گزي قرار دارد، چند سالي است تعطيل شده. اردوغان شخصا اعلام کرده قصد بازسازي و ساخت يک مسجد جديد را در نزديکي آنجا دارد. ترجيع بند همه اين اقدامات چيزي نيست جز برنامه بلندمدت اردوغان براي نابودي فضاهاي عمومي همچون پارک ها، ميادين، آثار تاريخي، بنادر، ايستگاه ها، جاذبه هاي طبيعي و جايگزين کردن آنها با مجتمع هاي تجاري و لوکس در مرکز شهر.
پس از آغاز اعتراضات فعالان محيط زيست، اردوغان اعلام کرد: "اگر کسي اعتراض دارد بيايد مستقيم به خود من بگويد." اگر لحن تمسخرآميز او را ناديده بگيريم، پيشنهادي معقول به نظر مي آيد. اما مشکل اين است که چنين ارجاعي، همين که او خود را تنها مرجع مقتدر مي داند، پس از تخريب نهادهاي مهم تصميم گيري در جامعه و متمرکز و بوروکراتيزه کردن اين نهادها توسط او و سياست هاي کلي تر حزب عدالت و توسعه صورت مي گيرد.
در مي 2001 اکثريت پارلمان که از اعضاي حزب عدالت و توسعه بودند به نخست وزير و کابينه حق دادند به مدت شش ماه قوانين را بدون اينکه از نظر پارلمان بگذراند، تصويب کند. در 17آگوست 2011 اردوغان قانوني تصويب کرد که وظيفه اش حفاظت از ميادين ملي و جاذبه هاي محيط زيستي بود. ولي اين قانون به حکومت اجازه مي دهد تصميم بگيرد که آيا اين جاذبه ها ارزش حفاظت دارند يا نه. مسلما اگر ارزش اقتصادي ايجاب کند اتفاقاتي نظير پارک گزي و مرکز فرهنگي آتاتورک رخ مي دهد.
دولت اردوغان براي اين نوع تصميم گيري ها، وزارتخانه "محيط زيست و توسعه شهري" را ايجاد کرده است. تناقض موجود در اين اسم خود گوياي وضعيت موجود است. کاري که توسعه گران شهري در حال انجام آن هستند، نابودي محيط زيست است. افزايش شکاف طبقاتي با وجود رشد اقتصادي و تبديل شدن به متحد اصلي آمريکا در منطقه چيزي نبود که اکثريت مردم ترکيه خواهان آن باشند. از اين رشد اقتصادي، تنها يک طبقه نوکيسه جديد بهره مند شدند، نه اکثريت جوانان بيکار و تهيدستان شهري.
ضديت با اردوغان البته دلايل فرهنگي هم داشت. از جمله افزايش روزافزون اسلامگرايي حزب عدالت و توسعه و پيشروي آرام دولت در فرهنگ و سبک زندگي جوانان. اما تاکيد بيش از حد بر سياست هاي فرهنگي و ويژگي هاي شخصيتي اردوغان موجب گمراهي از سرشت اصلي اين اعتراضات مي شود. ما در ترکيه بيشتر شاهد اعتراضات مردم به سياست هاي نوليبرال حزب عدالت و توسعه تحت مديريت اردوغان هستيم که از سر اتفاق الگوي ليبرال دموکراسي و نمونه اعلاي آن در منطقه محسوب مي شود. آغازگاه و بهانه گسترش اين اعتراضات به خوبي اين قضيه را نشان مي دهد.
اعتراض به تخريب پارک بسيار سريع تر از آنچه در ديگر کشورها شاهديم به اعتراض عليه کليت دولت بدل مي شود. ميل سيري ناپذير نوليبراليسم به گسترش ارزش هاي بازار موجب نگراني مردم در مورد از دست دادن گذشته، فرهنگ و محيط زيست ترکيه شده است. اگر مارکس نزديک به 150سال پيش نابودي محيط زيست توسط سرمايه داري را پيش بيني کرده بود، امروز به خوبي و بيش از هميشه اين تناقضات بنيادين در نوين ترين و عريان ترين شکل هجوم سرمايه داري به طبيعت و انسان يعني نوليبراليسم ظاهر مي شود. همچون هميشه پياده سازي چنين سياست هايي با سرکوب همراه است.
آثار و نتايج پياده سازي برنامه هاي بازار آزاد را فقط در اقتصاد ترکيه نمي توان ديد. ارزش هاي بازار و منطق سود، خود را به حوزه فرهنگ و ديگر حوزه ها نيز مي کشاند. اين روزها همگام با بسياري ديگر از جنبش ها از جمله خيزش اعراب، اعتراضات ضدحکومتي در يونان، جنبش "اشغال" در اروپا و آمريکا و اعتراضات اخير در برزيل و بلغارستان، مردم ترکيه با حضور خود در ميدان تقسيم دوگانه انتخاب بين نئوليبراليسم آمريکايي و حاکمان ديکتاتور و خودکامه منطقه را زير سوال برده اند. آنها قصد دارند نشان دهند که راهي مردمي هم براي انتخاب وجود دارد.