جای بسی خرسندی است که کتاب "نظریهای در باب مدرنیته" نوشته اگنش هلر به همت مترجم خوشفکر آن "فاطمه صادقی" و نشر نگاه معاصر به انتشار رسیده است. هلر اندیشمند چپگرای مجاری است که تجربه تحولات بلوک شرق را نیز از سر گذرانده است. او به سیاق یک روشنفکر اجتماعی در حوزههای مختلفی در سرتاسر جهان به سخنرانی پرداخته و در بهار سال 1384 به ایران نیز آمده است.
پیشینه فلسفی این فمینیست 85ساله که سابقه دوستی و همکاری با گئورک لوکاچ را داشته و از اعضای برجسته مکتب بوداپست بوده، به مارکسیسم انسانگرا میرسد. این شاخه از مارکسیسم که حاصل بازاندیشی در مارکسیسم با توجه جدی به توصیه کانت مبنی بر درنظرگرفتن افراد بهمثابه غایات فینفسه است در تعارض مستقیم با مارکسیسم ساختاری آلتوسری و همچنین مارکسیسم رسمی اتحاد شوروی قرار دارد.
بهطورکلی مارکسیسم رادیکال هلر، پسامارکسیسمی انسانگرا، مدافع کانتی اراده انسانی و ضدتعینگرایی، مخالف نسبیگرایی ارزشی لیبرال و تصلبگرایی مارکسیسم دولتی، معتقد به فردگرایی روششناختی، گشوده بهسوی رادیکالدموکراسی، همراه با گرایشات جمهوریخواهانه و ستیزنده با آموزههای لنینیستی است.
البته اثر مورد بحث متعلق به دوران متاخر اندیشههای هلر است که تنه این مارکسیست انسانگرا به تنه پستمدرنیسم خورد و با چرخشی فکری، دغدغه اساسی آن در این دوره "تردید در فراروایتهای عصر جدید" و طراحی پسامارکسیسمی رادیکال و انسانگرا شد. اگرچه کماکان اخلاقیات و سیاست در کانون توجه وی قرار دارد، نظریهای در باب مدرنیته از منظری پسامدرن نگاشته شده است. پسامدرنیسم در این تلقی بهعنوان آگاهی تاریخی درخودنگرِ مدرنیته بدون اعتقاد به داستان پیشرفتباوری مشروعیتبخش معرفی میشود.
اثر چنانکه خود مولف میگوید حاصل تامل در تجارب زندگی شخصی وی درباره ماهیت مدرنیته و آخرین بخش از سهگانه هلر است که با "نظریهای درباره تاریخ" شروع و با "پارههای فلسفه تاریخ" ادامه یافته بود. کتاب با معرفی اجمالی سه نظریه بنیادین مدرنیته یعنی هگل، مارکس و وبر بهعنوان پدران بنیانگذار این نظریه آغاز میشود. اما گرانیگاه آن روی تمایز ابتکاری مولف میان دو مولفه مدرنیته یعنی "پویایی مدرنیته" و "ترتیبات اجتماعی مدرن" است که بقای آن حاصل پیوستگی هردو آنهاست و پویایی آن مقدم بر نظامهای اجتماعی آن است. پویایی مدرنیته نوعی دیالکتیک است که نخست برای بهلرزهدرآوردن سنتها و باورها در جهان سنتی آغاز شد و در آن به نحو پایانناپذیری هر چیزی به پرسش گرفته میشود و تابع بررسی عقلانی و در معرض ابطال استدلالی قرار میگیرد.
فلسفه که با سقراط پرسشگر آغاز میشود، مولود این پویایی بود. ترتیبات اجتماعی را نیز میتوان به منزله الگوی توزیع مناصب اجتماعی، تقسیم اجتماعی کار و نظایر آن توصیف کرد که در عصر مدرن موقعیت افراد را بر مبنای مهارتهایشان به واسطه وجود "فرصت برابر" و به پشتوانه حضور "عدالت پویا " و شعار روسویی "آزادی برابر" - همه انسانها آزاد آفریده شدهاند - رقم میزند. بهاعتقاد هلر رابطه میان ترتیبات اجتماعی مدرن و پویایی مدرنیته در سه منطق متمایز مدرنیته - تکنولوژی، ثروت اجتماعی، قدرت سیاسی - شکلهای مختلفی به خود میگیرد.
فرهنگ و تمدن، زمان و مکان، قانون و اخلاق، سعادت و کمال، محور بحثهای فصولی بعدی این اثر است که در دیالوگ با اندیشمندانی نظیر هایدگر، نیچه، هابرماس، مارکوزه و فوکو در باب این مسایل به نگارش درآمده و نکات نغزی پیرامون تجربه مدرنیته را به مخاطبان کتاب میآموزد. علاوه بر این برای خودمان از هلر میآموزیم که ترتیبات اجتماعی مدرن منهای پویایی مدرنیته بهگونهای ناقص از تجدد میانجامد که همواره بقای آن در معرض خطر است. غیبت کامل پویایی مدرن یا عملکرد صرفا مقطعی آن موجب میشود که نظام مدرن در تمامی مناطق غیرغربی، در قیاس با مدل اصلی آن، خصلتی مخدوش داشته و در وضعی بیثبات بماند.
نظریهای در باب مدرنیته بهاعتقاد مترجم آن یکی از بهترین و تاملبرانگیزترین کتابهایی است که در باب مدرنیته و تجارب مدرن نوشته شده است. باید به سلیقه مترجم برای انتخاب این اثر تبریک گفت. اما جای تعجب است که اثری با نگرش شکاکانه به فراگیری، توسط مترجم با عنوان "تبیینی همهجانبه در باب مدرنیته و تجارب مدرن" به فارسیزبانان معرفی و ارایه میشود. "نظریهای در باب مدرنیته" تنها نظریهای است در باب مدرنیته، در کنار سایر نظریههای موجود؛ نه نویسنده آن ادعای همهجانبگی دارد - که البته خود هراسان از همهجانبهگرایی است - نه وصف و تبیین همهجانبه "مدرنیته" در یک دفتر میگنجد. به سیاق خود هلر باید پذیرفت "جهان مدرن واقعیتی شفاف نیست"؛ بهطورقطع وصفهای بهتر و بدتر وجود دارد اما ادعای همهجانبه بودن، تقلیلگرایانه و تاحدودی خام است.