عناصر تعریف کننده معماری از نظر نقش به ذات نیستند، یعنی می توانند تغییر نقش دهند، می توانند کارکردهایی عمیقا متفاوت با درک تاریخی ای که بر ان ها بارگذاری شده است را تجربه نمایند، خلاقیت معمار می تواند انگونه که لبوس وودز در پروژه دیوارهای شهری هاوانا نشان می دهد از دیوار به مثابه بستر زیستی استفاده کند یا پلکان انگونه که کنگو کوما در این پروژه نشان می دهد می تواند تبدیل به سقف شود و بعد به شکل پل در اید، متن پی امده نیز شرحی است ادبی ـ برگرفته از داستان کوتاه توی دشت بین راه نوشته قاضی ربیحاوی ـ مقرر بر تبدیل بیابان به پیاده راه:
مردم پراکنده با قمقمه یا بی قمقمه بر دوش میآمدند میرفتند دشت دیگر دشت نبود پیاده روی بود با عرض و طول فراتر از نگاه بی آنکه آمدی داشته باشد و همه اش رفت بود و مردم می رفتند زیر خورشیدی که قرص تمام بود و لکه ابری حتی جلویش سر نکرده بود که از گرمایش بکاهد یا سایه بیاندازد بر راه و شعله آتش مثل روزهایی که شط طغیان می کرد و می غرید و پهن می شد و شعاع سرخش گسترده می شد و چنگ می انداخت و در سطح زمین به دنبل صیدی آدمی که در خود فروی ببرد و ببلعد پیچ و تاب می خورد و مردم می گریختند چرا که سپری نبود تا خود را پشت آن پنهان کنند و فقط سنگر های حقیر گور شکل بود که پر از نم بود و وحاقت شعله و شلیک و انفجار تا عمق سنگر ها را هم می کاوید و اینطور بود که توی دشت فقط رفت بود و ما می رفتیم بدون برادرم زهیر و بدون بی بی و بدون گاوهایمان پنج تا گاو..