اگرچه، یورن اوتزن دیگر زنده نیست ولی ما می توانیم این گفتمان را از او آغاز کنیم . داستان او، شاید بهتر است بگوییم افسانه ساختمان تک و فوق العاده ی خانه اپرای سیدنی ـ اسطوره ای دیرپا و اساسی ـ برای تمامی تلاشهای حوزه ی معماری معاصر محسوب می شود . اوتزن، همزمان، ساگِ کنوبی و اسکای واکر(شخصیت های فیلم های جنگ ستارگان ) ما است . البته، او را با رویکرد دیگری هم می توان دید : معماری خارج از طرح ریزی اصلی گری کوپر در نقش هاوارد روارک ( شخصیت فیلم سرچشمه ـ 1949)، به بلندای قامت رم کولهاس، به زیبایی ژاک هرزوک و همچون بجارک اینگِلس دانمارکی بود .
زندگی حرفه ایش بسیار غم انگیز به پایان رسید ـ و یا نسبتا در بیانِ قهقراییِ طولانی و تندی محو شد ـ و همه چیز را به تصور در جهتی هدایت می کند که ما نیزممکن است، جا پای قدم های او، قدم گذاریم و ماموریت او را به پایان رسانیم . (همان طور که او در سال 1962 برای لُکُربوزیه می نویسد : " من احساس می کنم پیوندی شخصی با تو دارم، آن چنان که تو می توانی مرا پسر معماری ات بنامی " ) کارهای فعلی او آنقدر بی همتا و غیر قابل تقلید هستند که تصور کارهای او بدون هیچ گونه تاثیر پذیری از دیگران را ممکن می سازد . او معماری ابدی، همچون لُکُربوزیه یا رایت نیست ولی او تنها معمارِ مدرنِ چیره دست و عجیبی است که از جهت ویژگی های خوب شخصیتی با من و شما تفاوت چندانی ندارد، او کسی است که کار و درس خود را با چند تن از بهترین ها ( آسپلوند، آلتو، راسموسن ) دنبال کرد، او کسی است که بدنه آثارش کوچک و همواره در حال تغییر بوده است و کسی که با کمک یک مهندس توانمند و کارفرمایی با حوصله، اثر (خانه اپرای سیدنی) خود را به شکلی فوق العاده، فنا ناپذیر، انکارناپذیر و شگفت انگیز، درست و بی نقص طراحی و اجرا کرد .
برای تمام کسانی که دیگر واقعا،در غالب معماری جوان، به دنبال جست و جویی برای شکستی بزرگ در معماری نیستند، باید اضافه کنیم که او برنده جایزه نمایشگاه بین المللی سال 1957 در سن 38 سالگی بود و روایت دوگانه ی ارو سارینن، به عنوان داور، برای بررسی و درعین حال رهایی بیش از 218 ترسیم نامتعارف و ذوقی اوتزن بسیار دیر از راه رسیده بود، این ترسیمات خارج از توده ی عظیم نظرات منفی بودند که روستاییان محلی (هیئت داوران) باید تسلیمش می شدند .
برای تمام معمارانی که شعرگونه طراحی می کنند و روایی می سازند، یک توجیه عقلی برای فرم های نامعین و غیر قابل ساخت بام ها در ترسیمات اوتزن بود که می خواست آن را تنها به قطعاتی از یک کره تقلیل دهد در حالی که ساختشان پیش از این آغاز شده بود . برای عارفان، شاید این پروژه خودش کره افلاطونی طلوع و غروب خورشید بود ولی همچنان ویژگی هایی همچون رقص های نور بر آب و کشند عمودی زمین به سمت آسمانش قابل توجه بودند و همچنین به همراه مسولیت اوتزن در سال 1950 برای پیشرفت دگرگونی سکوهای هرم های مایان به منظور تکمیل توده ها و کوداتزرکولتر این موضع بیشتر به چشم می آمد .
برای دیگران، سراسر خانه اپرای سیدنی، تنها،اثری دریایی به حساب می آید، با داشتن ویژگی هایی همچون پدر دریانورد معمار( پدر یورن اوتزن دریانوردی دانمارکی بوده است)، طراحی های پیشین اوبرای قایق های دو و سه بدنه ای چند گانه و در آخر ترکیب سخت ولی قابل بحث بادبان ها و لاشه کشتی ها با پوسته سقف خانه اپرای سیدنی این گمان را جدی تر می کند . برای کارشناسان فنی و جنگی، این پروژه نشان گر همکاری شگفت آور اوتزن با مهندس سازه، اُوِ آروپ است، کسی که تعدادی از اولین اصولی را پایه گذاری کرد که اکنون ما به نام پارامترهای محاسباتی به منظور رفع و تصحیح هندسه پیچیده ی پروژه های امروزی می شناسیم .
برای دنیای واساریس به جای مدیسیس، این پروژه تربیت دولت سیستماتیک استرالیا از جانب اوتزن بوده است که زمینه ای ارزشمند را برای ابتکارهایی فراهم می کند و در نقشه به شکل اعجوبه ی هنر مادر(هنر نقاشی) خود نمایی می کند . برای میچل انجلوس به جای فیلیستینز ـ برای کسانی که گمان می کنند هنر مادر در بالاترین جایگاهش، به طریقی، برای این دنیای غیر قابل باور مناسب نبوده و بهتر است تنها روی کاغذ باقی بماند ـ نمود بد شکلِ دلداری سردِ اوتزن، آن ها را به خشونت واداشت، در این میان تخریب های ایدولوژیک و سبقت گیری های سیاسی را وزیر دولتی شکل می داد که خود موفق شده بود، اوتزن را به خدمت بگیرد . و بعد از این وقایع، هفت سال بعد در سال 1973 کار ساخت اثر به پایان رسید ـ اثری که قسمت هایی از آن حذف شده بود، ماهیت اثر بی ارزش شده بود، ساختمانی که شکسته و ویران شده بود ـ هنوز به خوبی پا بر جا و کامل است .
برای رضایت دست اندرکاران این نابودی خوب باید گفت ـ کسانی که معمار هستند یا نه ـ این وقایع باعث تبعید بعدی اوتزن شد، از استرالیا و مسیر اصلی معماری به جایی که هیچ گاه دیگر بازنگشت . خصوصا در جریان فریادهای شادمانی پست مدرن ها در سال های 1980 همزمان با موقعی بود که گرایش به سمت حقیقت مدرنیسم و خشونت فرمالیسم در کار اوتزن، او را در بیان حتی ایده های بزرگ تری در ساختمان هایش یاری می کرد، ساختمان هایی که از نظر زیربنایی کوچک تر هم بودند . تمام روش هایی که او برای یک میلیونم اینچ مکعب از این خانه های تابستانی به کار گرفته بود، گواه این ادعا است، خانه هایی که برای خودش در جزیره مدیترانه در مجارستان ساخته بود .
تمام مطالبی که تاکنون گفته شد و توضیحاتی بیشتر در این زمینه را می توان در کتاب یورن اوتزن : ترسیمات و ساختمان ها ( دسامبر 2013؛ نشر معماری پریستون ) نوشته و تالیف میچاییل آسگارد اُندرسِن پی گیری کرد که در چهلمین سالگرد خانه اپرای سیدنی به خوانندگان معرفی شد . شاید در مقابل تمامی نمایش های اپرا، این کتاب، امیدوارکننده باشد، برخورد دقیق نویسنده با توضیحاتش پیرامون موضوعات و جمع آوری اسناد اصلی نشان دهنده این رویکرد است .
این کتاب در شش بخش (شامل سه بخش اصلی مکان، ساختمان و مادیت) دسته بندی شده است و به این معنا است که کارهای یورن اوتزن در حومه کوپن هاگن به همان اندازه اهمیت دارد که دیگر کارهایش در مرکز شهر بِنولوگ . بسته به حساسیت های خواننده، این کتاب همچون تلاشی هوشمند یا بررسی زندگی پول مَک کارتی که در فیلم توافق در حال اجرا به همان اندازه مورد توجه قرار گرفت که فیلم آلبوم سفید . هنوز هم در ترکیب منظم، اندک کارهای ساخته شده اوتزن و تعداد زیاد کارهای ساخته نشده اش و کاربرد واقعیات کمتر گفته شده در جهت شرح تاریخ آن زمان، کتاب اندرسِن غیر قابل انکار می نماید .