قبل از انقلاب
توسعه در ايران از سال 1327 به صورت برنامه درآمد در قالب توسعه عمراني دوره رضاشاه. آن روزها برنامه 7 ساله بود. نخستين برنامه هم با بودجهيي معال 5 ميليارد و 679 ميليون و 650 هزار ريال بسته شد. اين اعتبار ميبايست صرف كارهاي توليدي و عمراني و كشاورزي و امور اجتماعي در شهرستانها و تهران صرف ميشد.
دومين برنامه عمراني در سال 1334 شروع شد. اين برنامه در چند ماده و چند فصل به اين حوزهها توجه ويژهيي داشت: كشاورزي و آبياري، ارتباطات و مخابرات، صنايع و معادن و امور اجتماعي. قرار بر اين شد كه صادرات در بخش كشاورزي بيشتر شود، امور بهداشتي كشور مورد اصلاحات قرار گيرد و سطح فرهنگ و زندگي و معيشتي شهروندان بالا رود. در اين برنامه همچنين مقرر شد كه راه آهن، بنادر و راهها تكميل شوند و سدها براي ايجاد كارخانجات احداث و وسايل بهرهبرداري از معادن وارد شوند.
در 21 خرداد 1346 سومين برنامه عمراني كشور به مجلس شوراي ملي توشيح شد اما براي نخستين بار براي پنج سال. برنامهيي كه به دنبال اصلاحات ارزي بود و به انقلاب سفيد شاه و مردم معروف شد. عمده توجه اين برنامه معطوف به اعتبارات بخش كشاورزي و آبياري بود. درآمد برنامه هم عموما از درآمدهاي نفتي تامين ميشد و قرار بود از 55 درصد سهم نفت در آخرين سال اين برنامه به 80 درصد برسد. بنابراين برنامه سوم برنامهيي تماما مبتني بر درآمدهاي نفتي بود و اقتصاد ايران نفتيتر از هر زمان ديگري شد. همچنين كمكهاي خارجي نيز همچنان يكي از منابع تامين بودجه در اين برنامه بود.
با شكست اصلاحات ارزي و توسعه كشاورزي در برنامه سوم، سياستگذاران رژيم پهلوي نگاه خود را در برنامه 5 ساله چهارم بر توسعه صنعتي معطوف كردند. اين برنامه عمراني بيشتر از برنامههاي گذشته به استعدادهاي كشور توجه داشت و دربرگيرنده قسمت بيشتري از وجوه توسعه بود. به طوري كه براي قسمتهاي نيروي انساني، كشاورزي و دامپروري، نفت و گاز، صنايع و معدن، آب، برق، حمل و نقل و ارتباطات، مخابرات، عمران و نوسازي دهات، عمران شهري، ساختمان و مسكن، آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر، جهانگردي، بهداشت و رفاه اجتماعي برنامه داشت.
برنامه پنجم عمراني دوره پهلوي آخرين برنامه و بزرگترين و پرحجمترين برنامه اين دوران بود. شروعش از سال 1352 بود كه مصادف شده بود به جنگ چهارم اعراب و اسراييل و افزايش قيمت نفت در جهان. خزانه پر از پول شده بود و ايدههاي شاه نيز بلندپروازانه. در اين دوره بود كه دورنماي 20 ساله آينده ايران نيز نوشته شد. دورنمايي كه تنها براساس افزايش فروش نفت از 5/2 ميليارد دلار به حدود 20 ميليارد دلار ايجاد شد و ساخته و پرداخته ذهن توهم پرداز شخص شاه و اطرافيانش بود. در اين برنامه مقرر شد از بخشهاي توليدي بزرگ كشاورزي و مجتمعهاي دامپروري حمايت شود و واحدهاي كوچكتر حذف شوند. واحدهاي صنعتي بزرگ تاسيس شوند و ايران به سمت صنعتي شدن پيش رود. همچنين توجه ويژهيي هم به دفاع ملي و ارتش شد و بزرگترين و جنونآميزترين خريدهاي نظامي ايران از امريكا در همين دوره آغاز شد.
اين برنامه ميخواست كيفيت زندگي مردم را ارتقا دهد، رشد سريع، متوازن و مداوم اقتصادي را حفظ كند و درآمدها را افزايش دهد، عدالت اجتماعي اجرا شود، از نيروي انساني بيشتر استفاده شود، وضع محيط زيست بهبود يابد، به ميراث فرهنگي بها داده شود، توليد ناخالص ملي بيشتر شود و از منابع ارزي براي جبران كمبودهاي داخلي حداكثر استفاده شود. اين برنامه در كل براي تمامي حوزههاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي برنامههايي را داشت به جز حوزه سياسي كه بازهم خبري از گشايشهاي سياسي و توسعه نبود. نقطه ضعف ديگر اين برنامه كه بزرگترين و محل اجماع تمام آرزوها و روياهاي محمدرضا پهلوي بود اتكاي بيش از حد به درآمدهاي نفتي بود و از اين رو بود كه با سقوط ناگهاني قيمت نفت در بازارهاي جهاني دوره سقوط و استيصال شاه و سلطنتش نيز آغاز شد.
بعد از انقلاب
انقلاب كه شد دگرگونيها و جابهجاييهاي پس از آن و شروع جنگ و درگيرشدن تمام توان مديريتي و مالي كشور در يك جنگ ناخواسته برنامهريزي براي توسعه كشور را براي چند سال به تاخير انداخت تا اينكه جنگ به پايان رسيد و نخستين برنامه توسعه در ايران پس از انقلاب در سال 1368 به تصويب رسيد تا دوران سازندگي آغاز شود. اين دوران به اين علت به سازندگي لقب گرفت كه هدف اصلي برنامه توسعه نيز بازسازي و تامين نيازهاي ضروري بر مبناي اهداف دفاعي تعيين شده و نوسازي ظرفيتهاي توليدي و زيربنايي و مراكز جمعيتي خسارت ديده در طول جنگ تحميلي بود.
در اين برنامه همچنين گسترش كمي و ارتقاي كيفي فرهنگ عمومي تعليم و تربيت و علوم و فنون در جامعه با توجه خاص نسبت به نسل جوان جزو اهداف قلمداد شد. ايجاد رشد اقتصادي در جهت افزايش توليد سرانه، اشتغال مولد و كاهش وابستگي اقتصادي با تاكيد بر خودكفايي محصولات استراتژيك كشاورزي و مهار تورم نيز از ديگر اهداف برنامه اول توسعه بود. اهداف ديگر اين برنامه نيز تلاش در جهت تامين عدالت اجتماعي اسلامي، تامين حداقل نيازهاي اساسي آحاد مردم، تعيين و اصلاح الگوي مصرف در جهت تعيين نيازهاي انسان و جامعه در جريان رشد و تكامل مادي و معنوي با حفظ كرامت و آزادگي انسان، اصلاح سازمان و مديريت اجرايي و قضايي كشور در ابعاد مختلف، تلاش در جهت ايجاد امنيت قضايي و تحكيم مباني نظري و عملي تساوي عموم در برابر قانون و اجراي عدالت و حمايت از آزاديهاي مشروع فردي و اجتماعي و سازماندهي فضايي و توزيع جغرافيايي جمعيت و فعاليتها، متناسب با مزيتهاي نسبي هر منطقه به استثناي مواردي كه ملاحظات سياسي و نظامي ايجاب ميكند، بود.
دومين برنامه پنج ساله بعد از انقلاب نيز درحقيقت ادامهدهنده همان برنامه اول توسعه بود با همان اهداف البته با توجه بيشتر به تحقق عدالت اجتماعي، تربيت نيروي انساني مورد نياز، توسعه پايدار اقتصادي با محوريت كشاورزي، حفظ محيط زيست و استفاده بهينه از منابع طبيعي كشور.
برنامه سوم توسعه اما تفاوتهايي نيز داشت چون مصادف شده بود با دوران اصلاحات. اصلاح از ساختار اداري و مديريت در برنامه شروع شد. چند وزارتخانه باهم ادغام شد و شركتهاي دولتي ساماندهي شدند و سهام و مديريت بسياري از آنها بايد به بخش خصوصي داده ميشد. نظام تامين اجتماعي و يارانهها در همين برنامه پيشبيني شد. سياستهاي زيست محيطي سختتري تدوين شد و سازمان محيط زيست تشكيل شد به همراه سازمان گردشگري و ميراث فرهنگي. همچنين اين برنامه نگاهي داشت به بخش كشاورزي، صنعت و معدن و گردشگري تا از ميزان اتكايش به نفت و حاملهاي انرژي بكاهد كه البته نتوانست به مقصود برسد. حمل و نقل و مخابرات و مسكن و آموزش نيز از ديگر حوزههاي مورد توجه اين برنامه بود. اما تفاوت بارز اين برنامه با تمام برنامههاي قبل از خود چه در دوران قبل و چه در دوران بعد از انقلاب توجه به توسعه سياسي، فرهنگي و سياست تنشزدايي از روابط بينالملل بود كه حكايت از نگاه ويژه دولت اصلاحات به توسعه پايدار داشت.
برنامه چهارم در اواخر دولت اصلاحات يعني در سال 1384 به تصويب رسيد و البته كه چندان مورد توجه دولت اصولگراي احمدينژاد واقع نشد و حتي سازمان برنامه و بودجه كه متولي اصلي برنامهريزي توسعهيي كشور بود، منحل شد. اين برنامه تماما براساس برنامههاي دولت اصلاحات نوشته شده بود و اصليترين وجهش نيز رشد اقتصاد ملي داناييمحور در تعامل با اقتصاد جهاني بود. در فصل اول اين برنامه بسترهاي مناسب براي رشد سريع اقتصادي پيشبيني شد. سپس با برقراري رابطه با اقتصاد جهاني قرار بود كه خصوصيسازي و رقابتپذيري در اقتصاد داخل شكل بگيرد. اين برنامه نگاه ويژهيي نيز به مقوله علم و پژوهش داشت و شايد براي نخستين بار در برنامههاي توسعه ايران صحبت از توسعه علمي ميشد. نقطه قوت اين برنامه اما در حفظ محيط زيست، آمايش سرزمين و توازن منطقهيي بود كه بيشترين توجه را به توسعه پايدار و حفظ محيط زيست در تاريخ ايران داشت.
فصل بعدي اين برنامه ارتقاي امنيت انساني و عدالت اجتماعي بود. فصل بعدي نيز توسعه فرهنگي را مدنظر قرار داشت. در بخش بعد به سراغ تامين امنيت ملي و تقويت قواي نظامي دفاعي رفت. اين برنامه از توسعه قضايي نيز غافل نبود. نوسازي دولت و ارتقاء اثربخشي حاكميت از ديگر اهداف اين برنامه بود. برنامه چهارم شايد جامعترين و علميترين برنامهيي بود كه ايران پيش روي توسعه خود داشت. برنامهيي كه درصدد پوشاندن نقاط ضعف هشت برنامه قبلي بود و روزهاي خوبي را نويد ميداد. اما پاشنهآشيل اين برنامه در اين بود كه در دوره اصلاحات و براي روزهايي كه انگار اصلاحطلبان همچنان برسر كارند نوشته شده بود غافل از آنكه محمود احمدينژاد و اصولگرايان دولت را در دست ميگيرند و برنامه چهارم به فراموشي سپرده ميشود.
برنامه پنج ساله پنجم كه در سال 1390 تصويب شد و تا پايان سال 94 نيز بايد اجرا شود تفاوتهاي ماهوي با برنامههاي پيش از خود دارد. هدف اصلي اين برنامه پياده كردن الگوي اسلامي- ايراني توسعه است. برنامهيي كه براي نخستين بار توسط سازمان برنامه و بودجه كارشناسي نشد و دستپخت خود دولت بود. برنامهيي كه بايد ديد آيا روحاني خود را مكلف به رعايت بندهاي آن ميكند؟ .