مخروبه ها در سنت تفکر اروپای مرکزی همچون ردپایی از چیزی از دست رفته، از یک اثر ناپدید شده در نظر امده اند. این انگاره که به نوعی با نوستالژیای عمیقی برای گذشته همراه است غالبا در قامت نعشی مغلوب، متعلق به عصری ملزم به ایدئولوژی مجددا پدیدار می گردد. میل به گذشته، نگاه خیره اش را بر انچه اصیل، واقعی و در ظاهر فارغ از فشارهای سیاسی است معطوف می کند، نوعی نوستالژیا نسبت به غیبت زمان ناکاملِ متجسد در امر مدرن. همانگونه که اندریاس هویسن؛ نظریه پرداز المانی، می گوید:"حضور خیالی گذشته، صرفا، می تواند در فروپاشیدگی اش محقق گرد و از همین روست که مخروبه ها ابژه های نوستالژیایند."