فضای منفی از منظر مفهومی در دل واژه های متفاوتی نشسته است که از میان ان ها می توان به وقفه pause، فاصله interval، نابودگی nothingness، سکوت silence، تهی بودگی emptiness و خلا void اشاره کرد، جدا از انکه باید بپذیریم نفی گری negativity به معنای پوچ گرایی nihilism نیست، بلکه می توان بدان وجه مثبت و ایجابی داد و در قامت ناهمسانی زنده و فعالی که امکانی بر تحقق زبان، حدوث تجربه، اتخاذ تصمیم و تکوین قضاوت می گشاید تعبیرش نمود. بایستی این نکته را نیز مد نظر قرار دهیم که به موازات این تنوع معنایی و واژگانی، شاهد تکثر تعبیری متبادر بر این مفهوم نیز هستیم. اتووود سعی می کند در سلسله ای از تکه نوشتارها وجوه متفاوت تبلور فضای منفی را در گستره های متفاوتی از کنش فکری و عینی بازنمایاند.
در هنر اسلامی نیز فضای منفی نقشْ ویژه ی موکدی دارد، انچه پی می اید، تفسیر تیتوس بورکهارت است از این مفهوم:
هنر اسلامی با انتقاد عدم تحرک مواجه است این انتقاد به فقدان تمام قد شئون برامده از موتیف های سوبژکتیو در هنر اسلامی برمی گردد، هنری بی توجه به مشکلات روانی و صرفا درگیر ان عناصری که گویی ارزششان ابدی است. این گزاره شاید دلیلی باشد بر توسعه بی حد و حصر تزیینات هندسی در هنر اسلامی. تلاش هایی که بر تشریح این توسعه بی حد و حصر تزیینات شکل گرفته غالبا بر این واقعیت تاکید می گذارند که منع انگاره پردازی و تصویرسازی منجر به خلق فضای منفی ای گردیده است تا به وسیله دیگر انواع هنر پر شود.
اما این استدلال تمام واقعیت را روایت نمی کند و نمی تواند استدلالی جامع الاطراف باشد، نمی توان اسلیمی را غرامتی دانست که هنر اسلامی برای نبودن تصویر می پردازد، بلکه می توان ان را خلاف این گزاره نیز دانست و به نفی عمیق هنر فیگوراتیو نسبت داد، با تبدیل سطح به پوسته ای از رنگ ها و یا به طیفی از نور و سایه ها، تزیینات خلاف امد انگاره ها و تصاویر که بر منیتشان موکد می شوند از تدقیق خود در قامت فرم های مشخص فرار می کنند. مرکز و نقطه تاکید اسلیمی می تواند هر جایی باشد، هر وجه ایجابی affirmation اسلیمی پی ایندی است از وجه سلبی negation اش و برعکس.