بي شك طبيعت گرم و مرطوب ژاپن به معمار آموخته است كه جهت بهره مندي از وزش نسيم بايد سقف را تاحد امكان پايين آورد تا سايه سقف روي كف باشد.گفتنی است فرهنگ نشستن روی زمین یا به حالت نیمه نشسته وارد اتق شدن خود لزوم ارتفاع بیشتر را منع می کند،چرا که در دید کاربری روی زمین ارتفاع به اندازه 50 سانتیمتر نسبت به افق دید فدی نشسته بر روی صندلی کاهش می یابد. معماري ژاپن معماري كف و سقف است در مقابل معماري غرب كه مهمترين المان آن ديوار است با نهايت درخشندگي نما. اينجا نماي خانه، در هيچ شكلي اسير نمیشود، بنا چون رشد يك بافت زنده به هر سمتي كه اتفاق افتد رشد میكند : فرم بنا تصادفي است، خطوط دور بنا در طبيعت محو شده اند و هيچ تاكيدي بر جلوه نما ندارند، درست نقطه مقابل نماهاي درخشان معابد يوناني كه تيغ آفتاب حد هر سايه – روشني را به وضوح نشان میدهد( CLARTE ). معماري ژاپن، معماري چوب است، معماري انعطاف پذير و ناپايدار، حال آنكه معماري غرب معماري سنگ است، معماري پايدار و ابدي، يك بار كه معمار میآفريند هيچ انسان ديگري حق ندارد چهره شهرسازي پاريس را دگرگون كند. حال آنكه در اين سو، بنا همچون پوست تن يك مار هر گاه به صاحبش تنگ آ يد، تغيير میكند