هرچند به سبب درگذشت ناگهانی پدر عزیز تر از جانم در آستانه ی شروع سال نو عیدانه ی امسال برایم سمفونی سوگواری شده است که پیوسته خاطرات می آیند و حسرت می شوند و اندوه فراوان است . . . اما به هر حال سال دارد نو می شود و با تغییر همراه است. برای من سال پیش رو با یک تغییر سهمگین و اندوهناک همراه شده است که از اراده خارج است ، همه چیز تغییر کرده است.
معماری هم به جست و جوی تغییر است ، لباس نو می پوشد و به جست و جوی راه های تازه می رود . معماری هم می تواند از درون خودش همواره تغییر کند ، خانه ی کوئچلین اثر هرزوگ و دمورن شاهدی بر این ادعاست که معماری می تواند بر لبه ی مرز تغییر حرکت کند.
کوئچلین مثالی است از سادگی در کمال پیچدگی، علی رغم آنچه که در نگاه اول زمخت و سرد به نظر میرسد بسیار ظریف و هوشمندانه است، هرلایه ای از آن را که برداریم در پس آن لایه ای دیگر نهفته و پیوسته نقاب بر چهره عوض می کند، یک اثر تمام عیار از دو سوپراستار معماری ساکن بازل .
مسئله اساسی در طرح خانه ایجاد تغییر در سلسله مراتب فضایی و بازی با مرز درون و بیرون است ؛ هرزوگ و دمورن مفاهیم را دستمایه ی بازی می کنند، چه طور می شود یک فضای نشیمن بتواند به یک بالکنی تبدیل شود؟ چگونه می شود خانه ای هم کاملا درون گرا باشد و هم نباشد؟ چگونه می شود اتصال درون و بیرون دارای مقدار و دامنه باشد؟ چگونه می شود هم درون بود و هم برون؟ و چگونه می شود کاربر پاسخ چنین سوالاتی را خود انتخاب کند؟ این حق انتخاب که معمار به کاربر می دهد به ویژگی تنوع پذیری تبدیل می شود. معماری می تواند پویا باشد می تواند متغیر و performative باشد و پیوسته مسئله طرح کند . مسائلی که خانه ی کوئچلین در پاسخگویی به آن ها سرافرازانه قد برافراشته است.
اساس طرح بر مفهوم shiftingبنا شده است ، shifting نه تنها به عنوان یک مفهوم بلکه به عنوان یک ابزار برای تغییر. تغییر که کاربر میزان و چگونگی آن را معین می کند. پنجره ها در خانه شیفت می شوند و به علت این شیفت شدن خانه پیوسته در حال تغییر است، نما تغییر می کند، درون گرایی و برون گرایی تغییر می کند؛ سیما تغییر می کند و در نتیجه ما ماشین درونیتی/برونیت داریم که فضا را انطور که می خواهد و می خواهیم تعریف می کند.
مسئله ی اساسی دیگر در خانه مسئله ی نفوذ و عمق است؛ مسئله ای که در طراحی به شدت اندازی گیری و تعریف شده است. باشد و یا نباشد، چه قدر باشد و کجا باشد. نفوذ و عمق زاییده ی شفافیت هستند و آنچه جذابیت خانه ی کوئچلین را دوچندان می کند توانائی معمار در کنترل میزان این شفافیت است . مواجه معمار با شفافیت به عنوان یک پدیده سبب لایه لایه شدن فضا شده است که دید این لایه ها را یکی پس از دیگری می پیماید .
خانه کوئچلین یک هارمونی درخشان است از نت های دلنشین که با زیرکی کنار هم چیده شده اند و هریک به خدمت دیگری درآمده اند تا در نهایت هم آوایی قابل درک و متمایز باشند. به جای یکدیگر بنشینند و این موسیقی پیوسته تغییر کند اما خوشایند باشد.
کلیدواژه ها ـ هرزوگ و دمورن. خانه کوئچلین