این خرد خام به میخانه بر ............... تا می لعل آوردش خون به جوش
گر چه وصالش نه به کوشش دهند ........ هر قدر ای دل که توانی بکوش
به نظر می رسد هرقدر گزاره های معماری بیشتر می شود و معماران متعدد در جستجوی نحله های نوین خلق اثر به کنکاش می پردازند آراء و سلایق معماران چنان واگرا می شود که به همان اندازه اختلاف نظر در طراحی سردرگمی در قضاوت کیفیت اثر بسط می یابد. چنانکه انواع رویکردها ، کانسپت ها ، فلسفه ها و پیچیده گویی های معمارانه هیچ یک توضیح روشنی نمی دهند که تفاوت میان زیبا، دلنشین، جذاب، جالب، دوست داشتنی، شکوهمند، ماندگار چیست و حتی چه مرزیست میان این صفات با آنچه می تواند مبتذل، زشت، بی تناسب، تقلیدی یا گذرا باشد . این معضل البته در خصوص بناهای متاخر و معاصر بسیار قوی تر به چشم می خورد چرا که واضح است خالق اثر بنا بر دانسته های محدود و سلیقه شخصی به آفرینش می پردازد و بی تردید بر اساس همان معیارهای شخصی نیز دیگر آثار را مورد توجه قرار می دهد بی آنکه اشتراک نظری با دیگران داشته باشد.
بی شک با قبول چنین کثرت آرایی است که امروز می پذیریم هرکس نظر شخصی و رای مستقل خود را در قضاوت اثر داشته باشد یا زیبایی را وفق سلیقه تفسیر کند . اما با پذیرش این امر خواهیم پذیرفت که هیچ زبان مشترکی برای گفتمان نداشته باشیم . هرکس از هر جایی سخن خود را بگوید و برود بی آنکه دیگر محکی برای درستی یا نادرستی آن وجود داشته باشد . اما روزگاران دراز اینچنین نبوده است. در حقیقت چهارچوبها و معیارهای بسیار واضحی وجود دارند که انسان ها از هر قوم و نژاد، هزاره ها آنها را برای تولید و داوری آثارهنر و معماری به کار می برده اند . معیارهایی که شاید از فرط وضوح نگاشته نشده اند: قضاوت طبیعی نهاد آدمی. و اگر امروز ما آنها را از یاد برده ایم، تشخیص نمی دهیم، به انواع سخن های پیچیده متوسل می شویم یا بنا به تقلید و تبلیغ خلق اثر می کنیم از آن روست که با ذات طبیعی و انسانی خود بیگانه شده ایم؛ به واقع شاید نمی دانیم خود خودمان چه می پسندد.
شاید به دلیل چند صدایی که برخی آن را مثبت می انگارند و در واقع انواع صداهای ناکامل طبع ما چنان ناتوان شده باشد که نتوانیم به خلق اثر به واقع زیبا بپردازیم، اما هنوز کورسوی امیدی باقی مانده است: بناهایی که رجوع به آن نهاد مستتر بشری از سوی هر عامی و متخصصی به واقع شاهکار زیبایی شناخته می شوند / شاخصه های معماری هر کشوری که اصطلاحا کلاسیک خوانده می شوند . این آثار نزد هر انسانی که از بهره هوشی متوسط به بالا و روان متعادل بهره مند باشد فرای سلیقه و گرایش های شخصی زیبا یا شکوهمند هستند . به همین دلیل بررسی چرایی این زیبایی می تواند به ما معیاری برای سنجش دیگر آثار دهد.
علوم شناختی جدید مبتنی بر تئوری آشوب که به بررسی عملکرد مغز می پردازد، امروزه توضیح می دهد که نهاد سالم انسانی چگونه قضاوت می کند . همه صفاتی که ما به عینیت های بیرونی نسبت می دهیم ناشی از مقایسه آنها با الگوهای ذهنی است که در دو بازه متفاوت معین / نامعین و قابل پیش بینی / غیر قابل پیش بینی تخمین زده می شوند . دو صفت نخست مربوط به مقیاس های ( فیزیکی / روانی ) بزرگ تر از انسان و دو صفت بعدی راجع به مقیاس های خردتر هستند . مغز تحت تأثير موقعيت های مختلف جهان الگوهايي تشکيل می دهد که تعريف کنندهي احساسات بشر هستند. ادراکاتی چون ترس ، بيگانگی ، عدم اعتماد ، ترديد ، سرگشتگی ، اضطراب ، ماجراجويي ، ضعف ، نگرانی ، نيستی و شکست الگوهايي هستند که مغز در مواجهه با موقعيت های نامعين که بر آنها مسلط نيست توليد می کند . در مقابل احساساتی چون اعتماد ، يقين ، آرامش ، استواری ، هدفمندی ، خرسندی ، قرار ، حس تعلق ، شکوهمندی ، قدرت ، آشنايي و ... ناشی از بازشناسايي الگوهايي است که پيام تعين را از محيط دريافت می دارند . اما چنانچه ترديد و نامعلوم بودن در مقياس های قابل تسلط برای انسان باشند ، الگوها مفاهيم اشتياق، هيجان، کنجکاوی، هدف يابی، حل معما، تنوع، اميد و انگيزه را متبادر می کنند، در حاليکه بر عکس متقن بودن در اين مقياس يا به عبارتی پيش بينی پذيری باعث تحجر، کسالت، يکنواختی، افسردگی، نا اميدی و پوچ گرايي می گردد . نسبت بزرگی پديده به انسان ممکن است از ذهنی به ذهن ديگر متفاوت درک شود اما به طور کلی می توان با کنترل ميزان اين دو خاصيت به روش های گوناگون احساسات مورد نظر را به صورت کنترل شده در مخاطب برانگيخت .
امر زیبا در جایی محقق می گردد که پدیده معین و پیش بینی ناپذیر باشد. در خصوص فرم، بناهایی زیبا هستند که از یک سو ساختار کلی شکل گیری شان بر اساس سازه، کاربری، ارجاع منطقی و کهن الگوها ملموس و تعریف شده باشند و از سوی دیگر در مقیاس زیرانسانی از جزییات فراوان یا به عبارت علمی اطلاعات نامحدود سرشار شوند. این جزییات برای مدت طولانی مغز را سرگرم تفکر و محاسبه می کنند و موجب لذت جویی آن می شوند. به هر يک از شاهکارهای معماری که بيانديشيد چنين است: معين و پيش بينی ناپذير. در خلق شاهکارهای تاريخ معماری، طراح زبر دست کوشيده است که ابتدا با چشم اندازی مناسب تصوری کلی، معين و تأثير گذار از اثر ارائه نمايد و سپس انسان را با تشريفاتی وارد بنا کند تا انبوه جزييات به دقت طراحی شده را به او بنماياند. درست به همين دليل آنها جاودانه شده، به عنوان شاهکار معماری تحسين می شوند. هر چه قدر اطلاعات بنا بيشتر باشد به همان نسبت زيباتر و برتر به نظر می رسد و نمازخانه شیخ لطف الله یکی از این شاهکارهاست .
اما در این بناهای جاودانه زیبایی و جذابیت از محدوده فرم شناسانه که نهایت آرزوی معماری امروزیست فراتر می رود و وارد وادی زیبایی شناختی می شود. اطلاعات این گونه ابنیه که مغز می تواند در آن غور کند در کالبد آنها متوقف نمی شود. هرقدر دانش و مطالعه شما درباره این آثار بیشتر شود شگفتی شما بیشتر می شود، یعنی مطابق تئوری اطلاعات پیام بنا محتوای اطلاعاتی بیشتری می یابد .
حتما تجربه کرده اید وقتی وارد بناهای تاریخی می شوید هرقدر راهنما از جزییات و اتفاقات و معانی اشکال و نمادها بیشتر به شما اطلاعات می دهد لذت بیشتری از بازدید خود می برید. مغز اندیشمند تشنه این محتوای اطلاعاتی پایان ناپذیر است. دلیل این دریای اطلاعاتی که پشت این ابنیه است پیوستگی و تعلق آنها به زمینه، بستر و فرهنگ دوره ای تاریخی است. از اندیشه به این آثار پاسخی درخور و ارتقادهنده تفکر می یابید.
این بناها چون آثار امروزی خشک و گسسته از بستر محدود به سطح تفکر و اطلاعات ناچیز یک نفر پدید آورنده خود نیستند تا در نظر اشخاص آگاه تر، به فوریت محتوای اطلاعاتی و در نتیجه جذابیت خود را از دست بدهند بلکه نمود و شاخصه قرن ها فرهنگ سازی و دانش پروری، علم، ادبیات، دیگر هنرها و مدنیت یک ملت هستند.
هرقدر بیشتر مطالعه کنید، هرقدر آگاه تر باشید و هر قدر به نهاد انسانی نزدیکتر باشید آنها زیباتر و ارزشمندتر جلوه می کنند. وقتی می گوییم بنای تاریخی یعنی اثری که داستانی به کیفیت ذکر شده پشت خود دارد. اگر این بنا در رم باشد با شنیدن روایتش در نظر ما جالبتر می شود اما وقتی پارسه یا مسجد شیخ لطف الله باشد یعنی که داستانش سرگذشت من و شماست. دانستنش نور افکندن بر بخشی از تاریکی وجود خود ماست و اینچنین این بناها نه فقط زیبا و شکوهمند بلکه دوست داشتنی می شوند و تعلق خاطر را بر می انگیزند. اینچنین تبدیل به ریشه های هویتی می شوند تا دیاری، ملتی و انسانی باقی بماند.
آری نمازخانه شیخ لطف الله نه تنها از لحاظ فرم از بهترین هاست که گنج بی پایان آگاهیست که می توانید با آن برتر از کون و مکان لذت شناختی را تجربه کنید؛ اکسیری که دیگر این روزها ساخته نمی شود. اکسیری که در این روزگاران حقارت انسانیت هنوز طبع ما را فرا می کشد و یادآوری می کند کمال مطلقی هست که باید هرکس به قدر خود در رسیدن به آن بکوشد نه آنکه با توسل به مخدر نسبیت نهاد کمال طلب انسانی خود را فراموش کند.
ـ برای مطالعه به تفصیل در خصوص تعریف علمی و چگونگی به کارگیری دو صفت تعین و پیش بینی پذیری در خلق و نقد آثار معماری می توانید رجوع کنید به کتاب " از آشوب ادراک تا شناخت معماری "