با گذاراز دالان های بی گون از مکان متروی میلان و بالا رفتن از پله هایی پر ازدحام ، جادوی سپید مرمر کاتدرالی در قواره های گوتیک چشم را می نوازد ؛ یکبارگیِ گذار از هیچ جاییِ دالان به مکان بودگی میدان شهری ؛ شهری در درون شهر ؛ حتی اگرهیچ چیز دیگری اینجا نبود ، این جا ، جا بود ، مکان بود، بی هیچ کم و کاستی . . .
قرار نیست مواجهه با میدان دوومو حافظه ی ما را الزاما به میانه های تاریخ ، به دوران طاق و تویزه و .... رهنمون کند ، فضای رویداد اینجا و هم اکنون است ، در "حال" جاری است. برخورد از جتس انسان با انسان ، آشنا با آشنا ونیز با غریبه های آشنا ، انسان با شئ و با مکان ، حتی رابطه انسان با کبوتر بیشترمعاصر است تا تاریخی.
از سویی ابژه ی معماری پس زمینه ای است برای تب داغ عکس های سلفی ؛ و لمس شاهکار معماری ژستِ تصویرهای یادگاری است، خوش جا ترین غرفه گالریا ویتوریو امانوئل در اولین چارسوی اصلی مکدونالدیزه شده ، و دورتا دور میدان از کالا اشباع، و از سویی دیگر بوی تناسبات ، فن زیبایی و اندیشه ی معماری فضا را بی زمان می کند.
کلیدواژه ها: میدان دوومو میلان. گوتیک