در میانِ آنان که دغدغهی شهر، هنر و هنرِ شهری دارند، اخیراً طرحِ "نگارخانهای به وسعت یک شهر" جایِ خود را به وضوح باز کرده است. این پدیده که برای اولینبار در یک کلانشهر و در چنین مقیاسی به وقوع پیوسته، زمینهی بحث و گفتوگوی میانرشتهای را باز کرده و به مثابه یک شیء در قالب کلاژ/نمایشگاه/رویداد/پیشامد نظراتِ متنوعی را در حوزههای مختلفـ از تجسمی گرفته تا جامعهشناسی و آسیبشناسیـ برانگیخته است. در این رابطه نشستی در تالارِ استاد شهناز واقع در خانهی هنرمندان برگزار شد که در آن ناصر فکوهی، فرزان سجودی، بهنام کامرانی، احمد نادعلیان، شادمهر راستین و جمال کامیاب از زوایای مختلف به نقد و بررسی موضوع پرداختند. اتووود در پنج قسمتِ جداگانه نظرات و نقدهای مطرح شده در این جلسه را مکتوب کرده است.
از زبانِ فرزان سجودی؛ نشانهشناس و مدرسِ دانشگاه
اتفاقی که در تهران افتاده از نظرِ حجمِ کارِ عملیاتی، چاپ، نشر و نصب اتفاقی بزرگ و حائزِ اهمیت است. اما با رویکردِ انتقادی به این پدیده نمیتوان انتظار داشت که وجوه تحلیلی این اتفاق به نفع زحماتِ عملیاتی و سازمانهای متولی کنار گذاشته شود. در حرکت از صورتِ آنچه دیدهایم تا وجوه تحلیلی پدیده چند کلمهی کلیدی وجود دارد که هر یک جداگانه قابلِ بحث است:
- مفهومِ جابهجابی؛ اتفاقی که افتاد این است: مجموعهای از آثارِ هنری بدونِ هیچ رابطهی همگنی با یکدیگر، از کمالالملک گرفته تا رامبراند، از کاشیکاری گرفته تا خطاطی، از هنرِ معاصر تا هنر قرن هفدهم و هجدهمِ اروپا، از خاستگاههای متفاوت و مکانهای متفاوت جابهجا شدهاند. این اتفاق نمایانگرِ جدا شدن، کنده شدن و منزوی شدنِ اثر از بافتِ تاریخی-اجتماعی و مکانِ دیده شدنِ آن است. اثر از بافتِ خود منزوی شده، مهاجرت کرده و در یک کلاژِ عظیم قرار گرفته تا پدیدهی "نگارخانهای به وسعتِ یک شهر" شکل بگیرد. تنها رویکردهای سنتی به آثارِ هنری آنها را درونِ یک قاب میبینند، در صورتی که آثار در بافتهای فرهنگی-اجتماعی اتفاق میافتند و مکانِ نمایشِ آنها بخشی از تحققِ آن اثر به شمار میرود. بنابراین آثار با کندهشدن از بسترِ خود و قرارگیری در کنارِ یکدیگر تودهای را در شهر شکل دادهاند.
- صورتِ فِیک و هجو شدن؛ مسلماً کسی انتظار ندارد که اصلِ این آثار به جدارهی شهرِ تهران الحاق شود. اما در هر حال کپی بودن آنها یک اتفاق است که بخشی از این رویداد را شکل میدهد. ما کُپی آثار را از اصلشان جدا میکنیم و کلاژی به وسعتِ یک شهر شکل میگیرد. به عبارتی دیگر ما با یک صورتِ "فِیک" از یک اثر مواجه هستیم.
- کلاژ بودن؛ این اتفاق را یا میتوان از طریقِ خوانش تحتِ عنوانِ "کلاژِ هدفمند" نجات یا به شدت مورد نقد قرار داد. به نظر نمیآید ترکیبی که این متنِ عظیمِ شهری را شکل داده، کلاژی هدفمند، انتقادی و الخ باشد. بلکه بسته به امکاناتِ و مساحتِ بیلبوردها آثاری از همهجایِ دنیا کنارِ هم قرار گرفتهاند. کلاژهایی که کُپی هستند، جابهجا و منزوی شدهاند، هجرت کردهاند و در فضایی که نسبت به هم کاملاً بیگانه هستند و ما هم متقابلاً نسبت به آنها بیگانه هستیم، قرار گرفتهاند.
دو راه برای تحلیلِ این موضوع وجود دارد. اولین راه (برای نجاتِ این رخداد) آن است که فارغ از توجه به اجزای این پدیده، آنرا اتفاقی پُستمدرن بدانیم چراکه تمامی کلیدواژههای ذکر شده مؤلفههای یک رخدادِ هنریِ پُستمدرن نیز هستند. از این طریق میتوان گفت که در تهران یک happening [رویدادِ] پُستمدرنِ بینظیر اتفاق افتاده که تاریخِ هنرِ ایران و جهان را در کُپیِ کلاژِ منزویشده از بافتِ تاریخی- فرهنگی هجو کرده است.
روشِ دوم که بیشتر موردِ پسندِ من است، پدیده را بهعنوانِ محصولِ یک عملِ practice گفتمانی که سرانجام به عملی اجتماعی منجر شده میبیند. در واقع واردِ حوزهی تحلیلِ گفتمان میشویم به این طریق که تولید و توزیعِ متون و نقشِ نهادها در این تولید و توزیع اهمیت مییابد. نهادی که "سازمانِ زیباسازیِ شهرِ تهران" و در واقع نهادی بزرگتر به نامِ "شهرداریِ تهران" است، شرایطِ تولید و توزیع را کنترل میکند. در واقع بیلبوردی که جایگاهِ آگهیهای تبلیغاتی و تجاری است و تریبونِ بارزترین وضعیتِ جامعهی مصرفی است، ناگهان جایگاهِ کپیِ آثارِ هنریِ کلاژشده میگردد. نه میتوان ذهن را از رسانهی کالای مصرفی پاک کرد، نه میتوان به مصرفی شدنِ این آثار از طریقِ مصرفی شدن، کپی شدن و کلاژ شدن نیاندیشید.
بنابراین در رویکردِ دوم این اتفاق با تمامِ ویژگیهای مذکور، محصولِ عملیاتِ یک گفتمان است که بدترین ویژگیِ آن "عظمتطلبی" و "ایجادِ توهمِ قابلیتِ ازآنِ خود کردنِ همهچیز" است. این گفتمان ناگهان ۱۶۰۰ کارِ متفاوت از منشاءهای متفاوت را از آنِ خود میکند و آنها را با قدرت و عظمتطلبانه عرضه میکند و همهی ما را شگفتزده میکند، اما در نهایت کارکردِ گفتمانیِ آن "تمامیتطلبیِ عظمتطلبانه" است: "من میتوانم و قدرتِ آن را دارم که در یک روز تمامِ آثارِ هنری و حتا جهانِ شما هنرمندان را از آنِ خود کنم و با چنین قدرتی دوباره به شما عرضه کنم چنانکه مرعوبِ عملِ گفتمانیِ من شوید. قلمروهای اهالیِ هنر میتواند در تصرف من درآید و من از همانها برای عرضِ اندام ِ خودم استفاده کنم." گرچه ممکن است مباحثِ حقوق مؤلف نیز مطرح شود.
اتووود پیش از این در این خبر به معرفی این طرح، در این خبر به اهمیت برخورد با اثر هنری از روزنامه ی شرق و در چهار خبر به جلسه ی نقد آن از زبان ناصر فکوهی، بهنام کامرانی، احمد نادعلیان و شادمهر راستین پرداخته است.