بنا بر مطالعات متخصصان فیزیولوژی و در یک بررسی آنتولوژی * (هستیشناسی) واضح است که “دست” فقط یک اندام حرکتی نیست بلکه یک گیرنده حسی بسیار دقیق و ظریف و حساسی است که اطلاعات ضروری را برای هر عملی “بازمیخوراند” (Feed Back). به عبارت دیگر، “دست” قشر خاکستری مغز را با اطلاعات مربوط به ضخامت و فاصله، آماده میکند.
بنابراین، دست مسئول تکمیل قوه بینایی نیز هست. بنابراین، اطلاعات از راه چشم و دست با قشر خاکستری مغز (کورتکس Cortex) تلاقی کرده و یکدیگر را تکمیل میکنند. درواقع، دست با مغز یک عمل متقابل غیرقابلتفکیک دارند و بهعنوان یک زوج، با هم کار میکنند. دست انسان دارای پیچیدهترین سازمان “آناتومیکی” (Anatomical) و “فیزیولوژیکی” (Physiological) در عمل “گرفتن” (Grape) است. “گرفتن” در انواع دستها (انسان و حیوان) وجود دارد، اما فقط در انسان به یک تکامل اساسی رسیده است. این تکامل، مدیون “انگشت شست” است که در هنگام “گرفتن” در تماس با سایر انگشتان قرار میگیرد.
میکلآنژ، “دست” را در تابلو “آفرینش آدم” واسطه ناسوت و لاهوت دانسته است درحالیکه در عصر کامپیوتر و موبایل، “دست” تماما در خدمت “ماوس” و موبایل است. “گرفتن” به وسیله انگشت سبابه، معمولترین نوع “گرفتن” است. با این نوع “گرفتن”، شخص امکان گرفتن اجسامی از قبیل مداد و ورق کاغذ را پیدا میکند. در این نوع “گرفتن”، شست و سبابه در “سطح” با هم در تماساند و سطحِ تماس خیلی اهمیت دارد:
- “گرفتن” به وسیله انگشت شست و کناره بیرونی انگشت سبابه (وقتی یک سکه یا ورق کاغذ را میگیریم).
- “گرفتن” به وسیله نوک انگشتان که دقیقترین و ظریفترین نوع “گرفتن” است و این امکان را میدهد که شخص اشیای باریک را بگیرد یا برای بلندکردن اجسام بسیار ظریف استفاده میشود. انگشت شست و سبابه و گاهی انگشت میانی در این کار دخالت میکنند تا به وسیله تماس نوک انگشتان، یک جسم ظریف مثل سوزن یا جواهرات گرفته شود.
*Ontology / هستیشناسی: هر انسانی به فراخور محیطی که در آن قرار دارد، نسبت به اشیای پیرامون خود شناخت پیدا میکند و این اشیا را بهصورت تلویحی دستهبندی کرده و روابط بین آنها را مشخص میکند. بهعبارت دیگر، به شناختی که شخص از جهان پیرامون خود بهدست میآورد، آنتولوژی یا هستیشناسی میگویند.