مدتی است که به بحث رسانهها و دولتها درباره موضوع مهاجرت علاقهمند شدهام و دلیل علاقه من در این مورد خاص فقط وفقط یک چیز است: به کار بردن بیوقفه کلمه "بحران" از سوی ایشان. آنها مدام میگویند پدیده مهاجرت یک نابهنجاری موقتی است که توسط سیاستمداران "حل و فصل" خواهد شد.
در مقاله مفصل “مفهوم امر سیاسی” نوشته فیلسوف آلمانی کارل اشمیت، او ادعا میکند هنگامی که دموکراسیهای لیبرال با بحران مواجه میشوند، تمام تعارفاتشان از جمله قانون اساسی را به منظور بقای خود به حالت تعلیق درمیآورند. این وضعیت از دید او “وضعیت استثنایی” نامیده میشود. به نظر اشمیت، موافقت عمومی با دولت (شخص حاکم) برای اقدام از روی استیصال درباره وضعیت استثنایی، خود ناقض ارزشهای اصلی لیبرالی است.
شاید تأکید اشمیت بر بحران و وضعیت استثنایی به ما بیاموزد که چرا یکسره جوامع به اصطلاح متمدن غربی برای توصیف پدیده مهاجرت از واژههایی چون “غارتگری” و “هجوم” استفاده میکنند و بر این مبنا سیاستهایی اتخاذ میکنند که به غرقشدن صدها نفر در دریای مدیترانه میانجامد. آنها هنوز فکر میکنند این یک بحران است و بدین منظور در پی پاسخهای مقطعی و لازم به این بحران میگردند.
مشکل اصلی برای نامیدن پدیده مهاجرت به مثابه یک “بحران موقت” درست همینجاست: این بحران دیگر دائمی است. در پی تغییرات آب و هوایی و با میانجیگری آن، پدیده مهاجرت دستهجمعی دیگر نه یک بحران یا وضع استثناء، بلکه وضع طبیعی جدیدی است.
متفکر بریتانیایی مطرح حوزه محیط زیست، پروفسور نورمن مایزر در مشهورترین و از جمله جنجالیترین اظهارنظر خود استدلال میکند که تا سال ۲۰۵۰ تغییرات آب و هوایی بیش از ۲۰۰ میلیون نفر را در سراسر جهان آواره میکند.
همچنین بر اساس اظهارنظر پنتاگون نیز تغییرات آب و هوایی “تشدیدکننده تهدیدات” به شمار میرود که به عامل اصلی درگیری و مناقشات سیاسی بدل خواهد شد و امنیت ملی کشورها را به مخاطره میاندازد.
در مطالعه دیگری که اخیراً در ماه مارس منتشر شد آشکار میشود که در سال ۲۰۰۶ پس از یک خشکسالی شدید در سوریه دقیقاٌ چه اتفاقی افتاده است. آن طور که ریچارد سیگر در این بررسی توضیح میدهد: “ما نمیگوییم خشکسالی باعث وقوع جنگ شد، بلکه باور داریم خشکسالی در کنار سایر عوامل تنشزا، کمک کرد تا اوضاع و احوال اجتماعی با گذر از آستانه تحمل، به یک تنش همگانی بدل شود. باید بهخاطر داشت که بروز خشکسالی با چنین شدتی تنها بهواسطه فعالیتهای جاری انسانی در منطقه امکانپذیر شده است.”
سوریه در حال حاضر دارای بیشترین تعداد پناهجویان در جهان است. گزارشهای بسیاری نشان میدهد ظهور داعش مدیون کمبود فزاینده مواد غداییای بود که از تغییرات آب و هوایی در این منطقه ناشی شده بود. افزون بر این، در واقع یکی از عوامل اصلی در بروز پدیده بهارعربی نیزهمین کمبود و در نتیجه افزایش قیمت مواد غذایی بود.
جارد دایموند در کتاب اخیر خود “سقوط: چگونه جوامع انتخاب به توفیق یا شکست کردند” به این نکته اشاره میکند که از مناطقی که به لحاظ زیستمحیطی به وضع ناگواری دچار میشوند، پناهجویان و مهاجران فراوانی حاصل میشوند که در نهایت به نزاع و درگیریهای فراوانی در سطح جهان دامن میزند.
اما علاوه بر نظر دایموند، میتوان به نظرات سایمون لوئیس استاد علم تغییرات جهانی در دانشگاه کالج لندن نیز رجوع کرد. بر اساس نظریات لوئیس، تنها این طور نیست که تغییرات آب و هوایی باعث ظهور پناهجویان فراوان شود و از این طریق درگیریها بگیرد، بلکه علاوه بر این، تغییرات آب و هوایی به تنهایی و به خودی خود نیز میتواند منجر به بروز پدیده مهاجرت دستهجمعی شود.
آن طور که لوئیس میگوید: “پوشش گیاهی و به طور کلی آب و هوا و اقلیم منطقه مدیترانه به شدت در حال تغییر و خشک شدن است، که این منطقه را با اثرات اقتصادی و اجتماعی زیانباری روبهرو میکند. این مسئله برای کشورهایی از قبیل ایتالیا، یونان و اسپانیا گران تمام میشود و بسیاری از مردم این کشورها در سالهای آتی به سمت شمال اروپا نقل مکان خواهند کرد. البته مردم آوارهای که اینک از نقاط دیگر به کشورهای مدیترانه رسیدهاند نیز در این کشورها نمیمانند و به سمت شمال رهسپار خواهند شد.”
به عبارت دیگر، کشورهای حوزه مدیترانه که اکنون در تلاش برای مقابله با مهاجران از سایر نقاط جهان هستند، در آیندهای نزدیک خود مولد “بحران مهاجرت”اند. هیچ بعید نیست در سالهای پیش رو این ایتالیاییها و یونانیها باشند که به اردوگاههای کاله نقل مکان کنند.
درواقع مهاجرت در حال تبدیل شدن به شکلی انطباقی (form of adaptation) از رابطه انسان با محیط زیست است. بر اساس گزارش آژانس محیط زیست طی قرن پیش رو بیش از هفت هزار مایملک بریتانیاییها بر اثر افزایش سطح دریا از بین خواهد رفت. در نتیجه خود این افراد نیز بیش از حد نیاز به نقل مکان دارند.
بنابراین در برابر پدیده مهاجرت اقلیمی چه باید کرد؟ گام نخست تغییر نگرشمان است. باید دیگر این واقعیت را پذیرفت که پدیده مهاجرت نه از بین میرود و نه “حل و فصل” میشود. مهاجرت “وضع طبیعی” روزگار ما است.
گام دوم روشن است: همه باید فعالتر از گذشته دولتهای خود را به منظور کاهش گازهای گلخانهای تحت فشار قرار دهیم تا مردم بیشتری با خیال راحت در خانه و کاشانه خود باقی بمانند. “آخرین شانس”، نشست تغییرات آب و هوایی ماه دسامبر در پاریس است. باید تمام دولتها برای دستیابی به پیمان جهانی محکم در جهت جلوگیری از تغییرات آب و هوایی فاجعهبار تصمیم راسخ بگیرند.
در نهایت نیز باید به سرعت در استراتژیهای متعصبانه موجود در دولتهای غربی برای مقابله با پناهجویان بازنگری شود. اکنون کشورهای صنعتی غربی باید در قبال انتشار گازهای گلخانهای و تغییرات آب و هوایی فاجعهباری که به نقاط دیگر جهان نیز صادر کردند و مهاجرت تودهای بهبار آورد، از خود مسئولیت تاریخی نشان دهند.
آنچه ما اکنون به عنوان پدیده مهاجرت میشناسیم دیگر یک “وضعیت استثنایی” نیست، بلکه آغاز یک پارادایم جدید است. باید با قربانیان این بحران دائمی همدلانه برخورد کنیم، دیگر نه تنها برای بشریت بلکه برای آینده خودمان.