"معماری می تونه واژه خنده داری باشه و به هیچ وجه تافته جدابافته طراحی نیست، جزیی از اون هست" این ها را توماس هیترویک می گوید، در پاسخ به تام دیکهُـف که از او پرسیده است چگونه این طراح لندنی به معماری پرداخت، هیترویک خود را یک طراح میان رشته ایی می داند که کارهایش بین حوزه های مختلف طراحی از طراحی مبلمان، تا پیکره تراشی و معماری در نوسان بوده است، البته خودش ریشه تمام این ها را در محیط مصنوع می داند و بنا به گفته خودش سعی می کند مرز میان رشته های پیش امده را با سازه های پیکره تراشانه اش و تزریق بازی گوشی در منظر از میان بردارد. هیترویک باحرکت بر لبه مرز حاصل از اختلاف میان واقعیت مصنوع و بی روح و ترسیمات انتزاعی و فرضی طی دو دهه گذشته همیشه جایی شاخص در محافل معماری داشته است، او ان گونه که خودش اذعان دارد با این فکر به جهان معماری قدم گذاشت که از یک سو رکود محلی حاکم بر وضعیت را بشکند و از سوی دیگر از مرزهای الینه مستتر در نگره های تجربی ولی منزوی و غیر قابل بسط عبور کند. حرکت میان مرزهای فکری مسلح کننده هر رشته ی طراحی، دیزاینری ظاهرا خوش مشرب که هدفی جز تحقق و به پایان رساندن یک پروژه خاص و منحصر به فرد ندارد و استفاده از دانشش در حوزه صنایع دستی منبع الهام او بوده اند. اگر صندلی های دوکی مانند Spun Seat اش که او و دیکهف بر ان نشسته اند و شبیه یک دوک نخ ریسی بی نهایت بزرگ است و پاویون عمیقا موفقی که او برای بریتانیا طراحی کرد و در اکسپوی شانگهای اجرا شد را کنار هم بگذارید مشخص خواهد شد که او چگونه می تواند با عبور از محدودیت مقیاس طراحی به راحتی میان حوزه های طراحی گام بردارد . لذت حاصل از بودن در میان پاویون های شانگهای شاید این باشد که نه می توان به ان ها به عنوان عناصری نگریست که نمی توان بر سر مقیاس عمل کردی شان این که این ها بخشی از مبلمان شهری هستند یا یک اثر معمارانه به توافق رسید و نه می توان ان ها را به عنوان عناصری پایداری و ماندگار قلمداد کرد، اما پاویون بریتانیا از حیث دیگری نیز شاخص است، پاویون نقطه تلاقی است بین بزرگی و کوچکی و حائلی است میان درون و بیرون، اگر چه سایت بی نهایت وسیع است اما پاویون نسبت به دیگر طرح ها کوچک به نظر می رسد و به ما حسی از خالی بودن و گشودگی از درون را منتقل می کند. هیترویک در این رابطه می گوید او می دانسته که باید بهترین را در مقیاسی برش خورده طراحی کند چرا که هر پاویون در قامت یک موزه تعریف می شود و هر کدام از بازدیدکنندگان صرفا وقت دارند بخش هایی از ان را ببینند. ان چه که پاویون بریتانیا را شاخص می سازد، پیوستاری و هم بندی حجم معمارانه اش است. ساختمانی نرم و پَر مانند و مرتبط با پیرامون نرم و ملایمش. برخی حتی فکر می کنند که این بنا می تواند یک بنای مخروبه باشد، هیترویک به کل از پروجکشن های کلیشه ایی بازی با محیط حذر کرده است و طراحی اش را بر این گزاره قوام بخشیده که این ساختمان با محتوایش تعریف شود، ترکه هایی که پاویون را شکل می دهند یک منظر بصری می افرینند و بنا و ان چه در ان می گذرد را نیز متمایز می سازد و بسیاری را به یاد موزه یهود لیبسکیند در برلین می اندازد. مشاهده اثار او حین شنیدن صحبت هایش مرا به یاد گفته های یکی از معلم های معماری ام در مورد کافه ایی که هیترویک در لیتل همپتن طراحی کرده است انداخت؛ "فضله ایی به جای مانده بر ساحل"، جدا از ان که مدرس من درست قضاوت کرده است یا نه باید بپذیریم به هر حال هر کسی ذائقه معمارانه خودش را دارد شاید از همین منظر هم بتوان هیجان هیتروییک حین صحبت از اثارش را درک کرد و برای اهمیتی که او به فرایند طراحی و چگونگی ساخت می دهد احترام قائل شد. اما هر چه باشد هیترویک نمونه ایی واضح و قابل احترام از طراحانی است که مبتنی بر چرخه های شکسته تفکر و وَرجه وُرجه بر استانه های رشته های مختلف عمل می کنند تا به پاسخ های تازه ایی برسند یا حتی پرسش هایی نو طرح کنند. هیترویک ان گونه که دیکهف در توصیفش می گوید از ان جمله طراحانی است که مردم را به وجد می اورد، همین گزاره است که احتمالا بسیاری را مشتاق تفکر بر محو مرزهای میان وضعیت های مختلف برای ظهور سیاقی نوین در طراحی ادراکی می نماید.