تلاشها برای احیا و حتی زندهنگهداشتن باقیمانده خانه پدری صادق هدایت پس از سالها کشمکش هنوز پابرجاست اما مطلقا بینتیجه! این را میشود در بازدید از این خانه اعیاننشین دوره قاجار فهمید البته به این شرط که مسئولان بیمارستان امیراعلم به شما اجازه ورود به این عمارت را بدهند یا اینکه بتوانید، بیسروصدا از گیت ورودی وارد حیاط این بیمارستان شوید. استفاده از حیاط بیمارستان فقط در ساعتهای ملاقاتی بیماران مقدور است و برای رسیدن به خانه پدری صادق هدایت باید پنهان از چشم نگهبانها، به ضلع جنوبغربی آن رفت. پشت دو تانکر فلزی، درِ کوچکی قرار گرفته که به نظر میرسد به شکلی عمدی در این نقطه پرت تعبیه شده تا بازدیدکنندگانی که حتی به دلایلی راه خود را گم کردهاند هم بهسوی آن نیایند. پردهای قرمزرنگ اما زهواردررفته پیشروست و اگر این پرده را کنار بزنید، یکی از زیباترین عمارتهای قاجاری تهران با کاشیهای تاریخیاش، منتظر است تا دردهایش را با شما به اشتراک بگذارد؛ دیوارهای ترکخورده، گچکاریهای طبلهکرده، باغچههای بیسروسامان و در آستانه خشکی، کودی از قراضههای فلزی بیمارستان و تیروتختههای بنایی که همگی رها شدهاند در حیاط اندرونی خانه اعتضادالملک، پدر صادق هدایت.
قرار نبود خانه پدریِ پدر داستاننویسی مدرن ایران چنین وضعی پیدا کند. آبان ٧٨ دولت اصلاحات تمام زورش را زد تا بتواند این خانه را به شماره ٢٤٩١ به ثبت ملی برساند و فکر میکرد سرانجام بهتری در انتظار این خانه باشد. اما چنین نشد، تصمیم گرفتند خانه را به مهدکودکی بدل کنند و برای این کار روی دیوارهای تاریخیاش، نقش گل و پروانه انداختند و سرودهای ملی را با رنگ پلاستیک روی بدنه قاجاری این خانه نوشتند اما هیچ نامی از هدایت و خاندان او به میان نیامد. برنامه مسئولان وقت دولت اصلاحات بر این بود که چنین مکانی به یک محیط فرهنگی در حوزه داستاننویسی بدل شود اما قرعه فال این خانه چیز دیگری بود؛ دولت نهم و پس از آن دهم، سر کار آمدند و بهجای توجه به خانههای قاجاری تهران، تخریب یا واگذاریشان را در دستور کار خود قرار دادند و دولت روحانی هم تنها کاری که توانست بکند، مسکوتگذاشتن پرونده این خانه بود تا لااقل از گزند ایام بهدور بماند. حالا اما در ضلع جنوبی حیاط، باقیماندههای خانه هدایتقلیخان اعتضادالملک، پدر هدایت، هنوز سرپاست اگرچه که دیگر کاربری سابق را ندارد. اتاقهای اصلی بدل به کتابخانه شدهاند و اتاقهای کوچک روبهروی اتاق قدیمی صادق هدایت در دست پایگاه بسیج بیمارستان قرار گرفتهاند.
پشت در خانه که به خیابان شهید تقوی باز میشود، قفل زده شده و کلونی آن را محکم کرده است تا امکان هرگونه ورود به آن از میان برود؛ این وضعیت برای آنهایی که هدایت را دوست دارند، خصوصا در یادآوری سالگرد مرگ او در فرانسه، وضعیتی آشناست؛ گویی قرار است تنها خانه منسوب به هدایت همچون کتابهایش در گوشه خیابان رها شوند، بلکه روزگاری نهچنداندور از خاطرهها پاک شوند. هدایت هم گویی خود این را میدانسته و وقتی که در هفتههای پایانی عمرش به انجویشیرازی مینویسد که در حال یافتن «خانه عاقبت» خویش است، گویی پیشبینی میکرده که روزی از او در تهران خاطرهای در دل خانهای باقی نمیماند.