"شهر کلاژ" تحلیلی انتقادی از ریشه ها، ایدئولوژی
ها و کاستی های طراحی شهر مدرن گرا در قالب پژوهشهایی در باب تلاش های انجام شده از
جانب رقبای مدرن گرایی در راستای حل معضل های حاصل با پیشنهادات ضد و نقیض خود، ارائه
می کند. جنبش مسیحاییِ مدرن گرا در حال تلاش برای شروع دوباره و ساخت آرمان شهر تازه
ای تلاش کرده بود.
در هر حال، کالین رو و فرد کوتر استدلال می
کنند که یک "مفهوم عقب مانده از علم و ... شناخت اشتباه از شاعرانگی" به شکست این پروپوزال
(پیشنهاد) های طراحی شهری منجر شد. در یک واکنش پست مدرن (فرا مدرن) به این رویکرد "طراحی مطلق"، نویسندگان پیشنهاد می کنند که طراحی شهری جهت تولید شبکه کاربردی از
اتوپیا (مدینه فاضله، ارمان شهر) های جیبی،
باید از لحاظ تکه تکه های جدا، پیکره بندی و دگردیسی تعبیر خود مورد توجه قرار گیرند.
به دنبال مقدمه، کتاب به پنج بخش تقسیم می گردد؛ اتوپیا: انحطاط
و سقوط؟؛ پس از هزاره؛ بحران شیء - مخمصه بافت؛ شهر تصادم (برخورد) و سیاست های پیکره
بندی و شهر کلاژ و فتح دوباره زمان.
این فصول با مقاله تضمیمیِ "شیء باارزش کشف
شده احتمالی (برای استفاده در) کلاژ شهری"
به نتیجه گیری می رسد.
در فصل اتوپیا؛ انحطاط و سقوط؟، پس از مرور
سریع مدرن گرایی و ذکر دست شماری از اسامی قهرمانانش، تاریخچه چشم انداز های اتوپیایی
را با یک توضیح مختصر از ارزش های زاهدانه و مسیحی اتوپیای کلاسیک، معرفی می کند و
در ادامه به این موضوع اشاره می کند که اتوپیای افلاطونیِ دگرگون بیشتر از نوع زودگذرش
بر جنبش ها (اکتیویسم) متکی بود. نویسندگان با پرواز بر فراز تاریخ و نمونه های برجسته
از طراحی های آرمانشهر، سرانجام در اوایل قرن بیستم در شهر تابان
لوکوربوزیه فرود می آیند.
پس از سفر گیج کننده به این آرمان شهر ها،
فصل "پس از هزاره" شروع به شفاف سازی این موضوع می کند که نویسندگان علاقه مند به بحث
در مورد چه مغضلاتی می باشند. این فصل مباحثه ای در باب نخستین واکنش ها نسبت به مدرنیسم
پس از دوران سکون دهه 40 و 50 میلادی می باشد که بر خلافِ فصل قبل محتوای نقل قول ها
و ذکر اسامی چندانی نیست.
آن ها با مقایسه دنیای دیزنی و اثر سوپر استودیو ، دو نقطه عطف در نقدِ معاصر
شهر تابان لوکوربوزیه را مورد مشاهده قرار می دهند.
هم در بیش از حد عقلانی بودنِ اتوپیاهای معتقد
به اصل تساوی حقوق انسانِ در سوپر استودیو اشاره دارد و هم در تصنع خوش منظره دنیای
دیزنی، آنقدر افراط شده است که هر دو شاهد ناکامی راهیابی فرضیه هایشان به دنیای واقعیت
می باشند. نویسندگان می پرسند: "چرا باید مجبور باشیم ترجیح دهیم که دید نوستالیژیکی
نسبت به آینده داشته باشیم نسبت به گذشته. آیا نمی شود این آرمان شهر به صورت کاملا
محرز، هم حکمِ یک تئاتر پیشگویی را داشته باشد و هم یک تئاتر خاطره؟" - زمینه ای که
در فصول بعدی باز به آن رجوع می شود.
فصل "بحران شیء و مخمصه بافت" راه خود را
از دنیای فانتزی بازیافته و به شهر واقع گرایانه باز میگردد. فضای عمومی (و تمام متعلقاتش)
و بافت اساس شهری زمینه های اصلی کاوش شده در این فصل می باشند. نویسندگان با رد "خلاِ
ادامه دارِ" گرایش مدرن گرایی برای قرار دادن "برج هایی در پارک ها" (به مانند نقشه
لوکوربوزیه) پیشنهاد می کنند که معمای "چه چیزی فراتر وجود دارد؟" زندگی بیشتری به
شهر می دهد. "لذت دربردارنده تاملِ" یک مراجعه کننده (پیاده) در شهر که قصه خود را
از فضاهایی که در دسترس وی نیستند می سازد، اجازه برخورداری از تجربه متصل قوی تری
به وی می دهد تا این که به او اختیار داده شود که در گوشه و کنار هر فضای بازِ شهر
رفت و آمد کند.
به هر حال، در دیدگاه مدرن گرایی، ساختمان ها به عنوان اشیاء در تمامیت
خود نادیده گرفته نمی شوند. پروپوزال (پیشنهادنامه) آن ها دالِ بر این مساله می باشد
که ساختمان ها باید هم به عنوان اشغال کننده ی فضا عمل کنند و هم به عنوان تعریف کننده
فضا – با حفظِ حضورِ فردی در کنار فراهم آوردن استمرارِ بافت شهری. نتیجه گیری بیشتری
در طول فصل "شهر تصادم و سیاست های پیکره بندی" به چشم می خورد، در جایی که نویسندگان
مورد مباحثه را از خود فضا ها به کسانی که آن ها را طراحی کرده و می سازند تغییر می
دهند. همان گونه که در فصول قبل در موردش صحبت شد، ایده ال های اتوپیایی همواره بر "طراحی مطلقِ" مهندسی شده و یا "معماری مطلق" تکیه داشته اند تا به مقررات خود تحقق
بخشند، اما این رویکرد واکنشی واحد به مشکلات، تنها مشکلات بیشتری را باعث می شود چرا
که بر داده هایی تکیه می شود که می تواند به سرعت منسوخ گردد.
درست برعکس، طبیعت تک کاربره کلود
لوی-استروس، کسی که راه حل های آنی را با پالت محدودی از لوازم سر هم بندی می کند
– نیز به نتایج کاربردی دست پیدا نمی کند، با اقدام راه حل برای حال و نه لزوماً ادامه
دار با همان مقدار تاثیر که در نهایت به آینده می رسد.
نویسندگان دوباره
پیشنهاد می دهند که معمارها و طراحان شهری باید حد وسط را نشانه
بگیرند. جایی بین مهندسی علمی و پیکره بندی تک کاربره، تا راه حل هایی تولید کنند که
می تواند هم معاصر و مقرون به صرفه بوده اما به اندازه ای انطعاف پذیر باشد که با زمان
حرکت نموده و با موقعیت های آینده خود را سازگار نماید.
در فصل "شهر کلاژ و فتح دوباره زمان" مشاهده
می کنیم که نویسندگان تکه های مباحث ارائه شده در فصول قبلی را جمع می کنند تا پروپوزال
حاصل برای طراحی های شهریِ آینده مورد استفاده باشد. خروجی: پروپوزالِ شهر کلاژ – شهری
با تکه هایی از گذشته، حال و آینده که از نمونه های نتیجه داده در شهر های موجود الهام
بگیرد؛ برخی علمی؛ گروهی خوش منظره، برخی آنتیک، تعدادی معاصر، برخی ممکن است عقلانی
باشند و دسته ای آشفته.
شهر کلاژ شاعرانگی اتوپیا را عرضه می دارد
اما مجاورت و لایه سازی طراحی های کوچک تر در یک مفهوم کامل (به جای یک رویکرد شروع
تازه و تمامیت محور (مطلق گرا)) به شهر اجازه می دهد که از نهایی بودن غیرقابل اجتناب
سیاست اتوپیایی رها باشد. یک ترکیب پست مدرن – فاقد مقررات –از خاطرات، محتواهای تغییر
یافته، مفهوم های بازیافت شده، دگردیسی و... به شهر امکان ساختن خود، خواندن خود و
شکل دهی مفاهیم خود از تکه های عاریه را می دهد.
به عنوان مثالی از این که این تکه ها چه می تواند باشد، اشیاءِ کشف شده و تک تاریخی
و موجود، در قسمت پیوست به خوانندگان تقدیم شده است- ضمیمه ای از اشیائی که در کلاژ
های شهری اجرا و (امیدواریم) توسط مخاطبانش طراحی خواهند شد.
خیابان های به یاد ماندنی، تثبیت کننده ها،
قطعاتی که از پتانسیل تنظیم پذیری برخوردارند، تراس های عمومی پر زرق و برق، ساختمان
های مبهم و ترکیبی، ابزار تولید کننده نوستالژیا، باغ ها – به طوری که همه به درستی
و در حد تعادل بهره برداری شوند، می توانند عامل موثری از پروپوزال شهر کلاژ باشند.
برخی ممکن است این گونه استدلال کنند که شهر های معاصر، به خاطر طبیعتِ توسعه شان در
طول زمان، همین حالا هم، خود کلاژی از تکه ها و دوره های تاریخی باشند. اما طبیعت شهر
کلاژ این است که تکه ها به صورت استراتژیک و با ارتباط پذیری بالا اجرا می شوند تا
به شهر اجازه دهند خود را رشد و پرورش دهد و از مقرراتی که همچنان در شهرهایی که از
این گونه تکه ها برخوردارند باقی مانده است، رها باشند.
آخرین پاراگراف به این صورت است: "اتوپیا به عنوان استعاره و شهر کلاژ به عنوان
نسخه... از هم پاشیدگی معماری مدرن به نظر استراتژی این چنینی را طلب می کند...؛ و
احتمالاً حتی حس مشترک نیز در این باره هم عقیده اند." و من فکر می کنم اگرچه مباحثه
نویسندگان در برخی اوقات به دلیل ابهام در جملاتی که به اندازه یک پاراگراف بلند می
باشند، به سختی قابل فهم است اما حقیقتاً حس مشترک از طریق پروپوزالِ شهر کلاژ مستولی
می شود.