معماری
به دو روش گامی فراتر از خود میگذارد. به همان میزانی که به وسیله ی عملکرد خود
تعریف میشود، به همان نسبت هم به وسیله ی مکان قرار گیری اش در بافت فضای تعریف
میشود. تمام معماران باید به این دو ویژه گی (مکان وعملکرد) توجه داشته
باشند. طرح معمار از این حقیقت متأثر میشود که بنا باید عملکرد خاصی را ارائه
دهد، همچنین باید با شرایط معمارانه خاصی منطبق شود.
در نتیجه یک بنای موفق
را "راه حل شاد" مینامیم. و این به این معنا است که ساختمان به خوبی جوابگوی عملکرد خود
است، و دوم آنکه ساخت بنا پدیده ی جدیدی را به فضای پیرامون خود،شهر یا منظر
پیرامونش، میافزاید. و به وسیله ی این جنبه ی دوگانه, بنا هستی خود را عرضه میدارد؛
که همان کار هنری است.
کار هنری به معنی ظهور لکه ای، ساختمانی، در منظر شهری
نیست. بلکه به معنی راه حل مشکل ساختمانی است، که تنها به جنبه ی زیبایی
شناسانه خود نمیپردازد بلکه روی به سمت هدف و عملکرد خود نیز دارد. جایی که
هدف، بنا، غیر قابل تشخیص شود و یا یکپارچگی اش به وسیله ی تعداد زیادی آلترناتیو
از بین برود، بنا خود غیر قابل درک خواهد شد.
در نتیجه معماری، یکی از "تندیس
گون ترین" فرمهای هنری، نشان میدهد چگونه جنبه ی زیبایی شناسی اش در مرحله دوم
قرار دارد. هدف بنا که از خلال وابستگی اش به "متن" به دست میاید، جز
با از دست دادن قسمتی از واقعیت غیر قابل جدا شدن از خود بنا نیست. اگر بنا تنها
به صورت یک شی هنری در بیاید در این صورت تنها سایهای از واقعیت خواهد بود که جز
جلب توریست و عکاسی کاربرد دیگری نخواهد داشت. وجود معماری یادمانی باعث ادغام
گذشته و حال میشود.
معماری شئ خنثی در مقابل تحوّلات تاریخی نیست. در
دنیای مدرن امروزین حتا اگر تمایل غالب، بر بازسازی تاریخ گذشته باشد، اما،
چرخهای تاریخ هیچگاه به عقب بر نمیگردند, بلکه مانند میانجی میان کهنه و نو عمل
خواهد کرد. اهمیت ویژه ی که معماری برای این گفتار دارد، این است که در خود تعداد
بسیار زیادی از ویژه گیهای میانجیگری قابل تشخیص است بدون آنکه جنبه هنری
خود را عرضه کند. پس حتا جای که "نمایندگی" به وسیله ی "بازتولید" صورت نگیرد، نیز، گذشته و حال در کار هنری گرد هم در میآیند. اینکه
هر کار هنری دنیای خاص خود را دارد به این معنی نیست که وقتی اصل دنیا تغییر کرد،
حقیقت هنر نیز ،خودآگاه، بیگانه میشود. معماری مثالی از این دست است که؛
ارتباطش با جهان ، به ناچار جزوی از خود معماری خواهد بود. معماری به فضا شکل میدهد. فضا چیزی است که هر چیز
موجود در خود را احاطه کرده است. برای این است که معماری شامل تمام فرمهای "نمایندگی" است.
تمام کارهای هنری پلاستیک و تمام تزئینات.
بعلاوه، به هنرهایی چون شعر، موسیقی و نمایش مکانی خاص اختصاص میدهد. با شامل
شدن همه ی هنرها در خود، معماری همواره از منظر یا چشمانداز خود دفاع میکند، این
منظر همان آذین بندی است. چیزی که ما به عنوان "نمایندگی" معرفی
میکنیم، تحلیل جهان گستر ساختاری المانهای زیبایی شناسانه است، پدیده ی تحلیلی
و نه تجربی، که در لحظه ی خلق هنری اتفاق میافتد، و هر بار تنها در ذهن ناظر
تکرار میشود.