نظریه قدرت است، نظریه صرفا اسباب اکادمیکی برای نخبگان روشنفکر نبوده
است تا در قالب ان بر حقیقت ایجابی و اثباتی تاکید گذارند، بلکه توانسته با تمرکز
بر وجه انتقادی خود به حقیقت روحیه ای سلبی بخشد و چشم اندازی به امکان منفی بودن حقیقت
و تلاش برای بازنمایی تفاوت ها و تعارض ها نیز بگشاید، این روحیه انتقادی نظریه با
معماری نیز ترکیب شده است و به صورت بندیِ گفتمانی تحت عنوان معماری انتقادی
انجامیده.
معماری انتقادی که در عمل پروژه نقد خوانش یا خوانش های ایده ئولوژیک،
همگن ساز و هژمون معماری [های] مدرن است، تلاش دارد از پایان تعارض میان نیروهای
انقلابی و نیروهای ارتجاعی به نفع نیروهای ارتجاعی جلوگیری کند و با خوانش
تبارشناسانه نظریه معماری و تاریخ معماری و به واسطه برقرار کردن رابطه ای
دیالکتیکی میان این دو، قلمروی دیسیپلین معماری را بازْتدقیق نموده و در چگونگی
خوانش عناصر پایه ای معماری تجدید نظر بنیادین نماید.
معماری انتقادی که برامدی از خوانش نئومارکسیستی متفکرانی همچون کالین رو و
مانفردو تافوری است، در بلندای زمان و به موازات تغییر و تحولات درونی اش، همیشه تلاش
داشته دو بارزه را برای معماری نهادینه سازد، اول انکه اثبات کند معماری هسته
مفهومی بی نهایت سختی دارد که می تواند خودْسازمان دهنده و خودْاتکا باشد و از این
نظر در قامت یک دیسیپلین خودْبسنده عمل کند و دیگری تعمیق این گزاره است که کنش
معماری می تواند کنشی علیه ساختارهای مسلط سیاسی و اجتماعی زمانه تعریف شود که در
کار یافتن دستور کارهای پنهان قدرت و تولید فضا برای تحقق ناخوداگاه سرکوب شده
فرهنگ و جامعه است.
نشست "معماری و پروژه نقد؛ دو گفتار در چیستی
و چگونگی معماری انتقادی" که در قالب نشست های یکشنبه های انسان شناسی و
فرهنگ مورخ 28 ام اذرماه 1395 برگزار می گردد نیز تلاش دارد محتوایی جامع و مانع
از این صورت بندی گفتمانی معماری معاصر در اختیار مخاطبان خود قرار دهد.
در این نشست که با سخنرانی آقایان رضا دانشمیر
و آرش بصیرت همراه است، ابتدا رضا دانشمیر با ارائه تعریفی از معماری انتقادی به
مثابه مجموعه نقدهايي كه حدود دهه شصت ميلادي به تفكر راسيونال یا عقل گرا در
معماری و فضاي هموژن ناشي از ان، مطرح شد، توضیح خواهد داد که چگونه توسعه دستور
زبان و فرمولهای ساده سازی شده معماری مدرن از جمله "فرم از عملكرد پيروي مي كند"
در قالب اينترنشنال استايل یا سبک بین الملل و گسترده شدن ان در اقصا نقاط جهان
سبب بوجود آمدن نوعي فضای همگن گرديد كه معماری كريتيكال یا انتقادی در پي تغيير
ان بود.
ایشان در ادامه به شرحی از تاریخنگاری معماری
انتقادی خواهند پرداخت و از قبل این رویکرد و در قالب مثال هایی تاریخی نشان خواهند
داد که چرا و چگونه رابرت ونتوري فرم معماري مدرن را نمی پذیرد و ايده بازگشت تاريخي
و استفاده دو پهلو از فرمهای معماری دوران ماقبل مدرن و تغيير زبان معماری را مطرح
می كند و جان هيداك زبان معماری مدرن را حفظ می کند، اما اصل استیلای کاركرد را نمی
پذیرد و سعي می کند ان را با شعر، داستان، نظريه، نقاشی جایگزین نماید و سدريك پرايس نيز کاركرد ساختمانها را پديده ای موقتي و متغير می
خواند و اين سىوال را مطرح می كند كه چرا مي بايست برای پديده ای متغير،
ساختمانهايی دائمی ساخت؟ و با همین پرسش تكنولوژی پيشرفته را راه حلی برای خروج از
این وضعیت معرفی می نماید و در قالب همین رویکرد انتقادی آلدو روسی نيز فرم را از کاركرد جدا می سازد و تمرکز بر فرمهای
تاريخي و تايپولوژی های معماری فارغ از کاركرد و برنامه انها را در دستور كار خويش
قرار می دهد و معمار متاخرتری همچون پیتر ايزنمن نیز با نگاهي فلسفي موقعيت "
انسان در مركز" را از دست رفته می بیند و مؤلف خردگرایِ حلالِ مشكلات را
منتفي می خواند و پست فانكشناليسم یا پساکارکردگرایی را مطرح می کند.
آرش بصیرت نیز تلاش خواهد کرد با تاکید بر
دوشقی هایی همچون تعهد/ خودبسندگی، فرم/ فرهنگ، دیسیپلین خودْ بسنده/ محصول
فرهنگی، آوانگارد/ کیچ، لیترال/ فنومنال، شیئیت/ هنر، توسعه سرمایه داری/ طراحی و
قلمروزایی/ قلمروزدایی، کلیت غامض/ کلیت ساده، کلیت کامپوزیسشنال/ کلیت ارتباطی،
آوانگارد/ لِیت آوانگارد و معماری انعطاف پذیر/ معماری مطلق، مروری فشرده داشته
باشد بر ادبیات منجر به تولید معماری انتقادی نزد معماران و تئوریسین هایی همچون مانفردو
تافوری، کالین روو، مایکل هیز، پیتر آیزنمن، پیر ویتوریو آئورلی، مایکل فرید،
ویتوریو گرگوتی، رابرت ونتوری و . . .
به دنبال این مرور فشرده که عملا بارزه های
رویکرد انتقادی در معماری را تعریف می کند وی با ارائه و تحلیل اثاری از
معماران و تئوریسین هایی همچون آلدو روسی و اوسوالد متیوز اونگرز پاسخ های انتقادی
انان به جریان های متعارف معماری را تحت شمول تلاش برای تجدید نظر در خوانش معماری
و تدقیق معماری به مثابه پیچیدگی ای خودْسازمان دهنده و وابسته به تاریخِ خود معماری
تبیین خواهد کرد، تلاشی که تحت شمول خوانش انتقادی تاریخ معماری و تطبیق انتقادی
رفتار هر کدام از عناصر پایه ای معماری همچون فضا، کارکرد، برنامه، تناسبات، فضای
داخلی و فضای خارجی، پلان و . . . در ادوار مختلف و نزد معماران متفاوت تمایل دارد
عصاره مشترک معماری یا انگونه که پیتر آیزنمن می گوید؛ هسته مفهومی و سختْ یاب ان
را بیابد.
آرش بصیرت به موازات تاکید بر بارزه های معماری
انتقادی، روندهای تاریخی منجر به تولید معماریِ منفصل و آلترناتیو معماری انتقادی
را نیز مرور خواهد کرد و ضمن توضیح این رویکرد وجوه اشتراک و افتراق این رویکرد
آلترناتیو نسبت به معماری انتقادی را نیز شرح خواهد داد.
در زیرین ترین لایه هر دو درسْگفتار نیاز به
تجدید نظر اساسی در چگونگی خوانش مفاهیم بنیادین معماری از دل تاریخ معماری و همچنین
بررسی انتقادی نقطه عطف های تاریخی احتمالی منجر به خروج مدرنیته یا مدرنیته ها از
محور اصلی خود و قلب محتوای این پروژه نفس می کشد و در یک نگاه کلان هر دو
درسگفتار، ضمن بررسی تاریخی معماری انتقادی، جایگاه و رفتار این صورت بندی گفتمانی
معماری معاصر را تا حال حاضر تعقیب می نمایند و از این گذر، تصویری نسبتا جامع از
روش شناسی تحلیل انتقادی، معماران درگیر پروژه نقد و همچنین کوران های حاکم بر
گفتمان معماری معاصر به مخاطبان خود انتقال می دهند.