آیا در ایران سقف شیشهای برای زنان در حرفة معماری وجود دارد؟ اگر بخواهم
باور به وجود یا عدم وجود آن را بر اساس تجارب شخصی خودم محک بزنم میتوانم بگویم
آنقدر که در طرز فکر و ذهنیت خودم آن را پیدا میکنم، در واقعیتهای جامعة حرفهای
به آن برنخوردهام. عدم مواجهة واقعی من با این موضوع میتواند حاکی از دو دلیل
باشد، اولاً شاید اساساً آن قدر قد نکشیدهام که به سقفی برخورد کنم و دلیل مهم
دیگر، همکاری همیشگیام با معمار موفقی چون بیژن شافعی به عنوان همسرم است که زیر
سقف مشترکی در حرفة خود قرار داریم و این همکاری اجازه نداده که چنین سقفی را حس
کنم. شاید اگر در همین کار مشترک، تمایل به مطرح شدنِ شخصی داشتم و یا به دنبال بستن
قراردادهای مجزا بودم، تجربة واقعیِ قابل بازگو کردن داشتم.
گرچه به جرأت میتوانم
بگویم چه در زندگی شخصی و یا حرفهای، هرگاه خواستم کاری انجام دهم، هرگز عوامل
بیرونی قدرتمندتر از موانع درونی برای من نبودهاند و از اینجاست که اگر بخواهم
قیاس به نفس کنم شاید وجود این سقف را بتوانم تا حدی حاصل همکاری خود بانوان با
جامعة مردانهای که در آن قرار داریم بدانم. این سقف شیشهای زیرساختهای خود را
از باورهای جامعه گرفته و ظاهر مدرن جامعه آن را شفاف جلوه میدهد، لذا علیرغم اینکه
ظاهرأ مانعی برای رشد زنان در حرفة معماری وجود ندارد اما در واقعیت، این رشد
محدود است. این محدودیت حاصل نگرش جامعه به نقش زن و مرد در اجتماع و پرورش فکری
است که در خانواده به پسران و دختران داده میشود.حتماً شما هم شنیدهاید که میگویند
آقایان در هر کاری حتی اگر آن کار عرفاً در اختیار زنان باشد، از زنان موفقترند،
شاید آقایان این را به حساب برتری هوشی و یا ارادة قویتر خود بگذارند و قطعأ در
مواردی هوش یا ارادة مردی از زنی بیشتر است و یا بالعکس، اما اگر تأثیر باورهای
اجتماعی و نحوة تقسیم مسئولیتهای زندگی را نیز جزو عوامل مورد بررسی قرار دهیم،
انصافاً به این نتیجه میرسیم که در بنیاد خانواده، همواره دختران اینطور تربیت
شدهاند که قرار است روزی مادر شوند و مردی به عنوان سرپرست خانواده زندگی آنها
را تکمیل کند. به آقایان نیز تلقین شده که آنها هستند که وظیفة اصلی معاش زندگی
مشترک و فرزندان را بر عهده دارند و باید تمرکز اصلی خود را روی این موضوع
بگذارند.
لذا عوامل محیطی، هم در واقعیت جامعه و هم در ذهن بانوان، عامل مهمی در
ایجاد این سقف هستند. از آنجایی که آقایان تنها همین وظیفه، یعنی تمرکز بر کار
حرفهای را به عنوان انتظار اصلی جامعه از ایشان بر عهده دارند، طبیعی است که از
تمرکز انرژی و فکر خود بر یک موضوع مشخص، به نتیجة بهتری برسند نسبت به زنانی که
در عین برعهده داشتن کلیة وظائف منزل، مادری، رسیدگی به همسر و ... در جامعه نیز
دوشادوش مردان کار میکنند.این نتیجة حاصله، خود در کاهش اعتماد بنفس زنان و تقویت
باور به حقانیت سقف شیشهای برای پیشرفت زنان، عاملی مؤثر است. من و همسرم سالهاست
که دفتر شخصی خود را داریم و چند سالی است که من بطور متمرکز در مدیریت دفترمان
فعالیت میکنم، تجربة شخصی من از همکاری با افراد مختلفی از زن و مرد در حیطة
معماری که قطعاً قصد تعمیم آن به کلیت جامعه را ندارم این بوده که زنان را در
مسئولیتهایی که به آنها سپردهام متعهدتر و وقتشناستر، اما در اعتقاد به
تواناییهای خود کمتر از آنچه به واقع بودهاند دیدهام و آقایان را در پذیرفتن
دستور از بالادستِ مؤنث، مقاومتر، اما در اعتمادِ بیش از واقعیت به خود، قویتر و
جسورتر یافتهام.
در مواجهه با این وضعیت، در برخی عرصهها شاید راهحلی وجود نداشته باشد.
مثلاً با طبیعت نمیتوان مبارزه کرد، قانون طبیعت، بدنیا آوردن فرزند را بر عهدة
زنان نهاده است، لذا در خانوادهای که تصمیم به داشتن فرزند بگیرند، برخی از
مسئولیتهای از پیش تعیین شده را نمیتوان جابجا کرد. اما همان مادر میتواند
فرزند پسر خود را نیز همانقدر در ارتباط با خانواده مسئول بار بیاورد که فرزند
دختر خود را و با این کار از بخشی از درگیریهای آتی آن دختر با مردان جامعه از
جمله همسر خود در انجام فعالیتهای اجتماعی بکاهد.
برای بدست آوردن هر چیز باید بهایی داد. بخشی از موقعیتهای اجتماعی بالاتر
برای مردان، حاصل هزینهای است که زنان بهای آن را میپردازند و جامعه برای زنان
تعریف کرده است. بنیاد این تعریف باید تغییر کند تا موقعیتهای زنان و مردان نیز
تغییر کند و این تغییر به نظر من از خانواده شروع میشود، خانوادهای که باور کند
فرزندان دختر و پسرش حقوق برابر دارند.
این متن در قالب مجموعه "زنانِ معمارِ ایرانی و
سقف شیشه ای در نوزده روایت" پدید و در این لینک گرد آمده است.