زنان معمار و شهرساز و سقف
شیشهای در حرفه:
روایت شخص من به عنوان زن
معمار و شهرساز جدا از حکایت زنان جامعهی معماری و شهرسازی نیست. من در میان
جامعه زنان این رشته در شرایط سرزمین زیستهام و هویتام در این شرایط شکل گرفته. تلاش
کردهام تا بر این هویت خودآگاه باشم.
سقف شیشهای!
بله قطعا وجود دارد. کجا؟ در
ذهن من و در هویت من به عنوان یک معمار و شهرساز زن و در هویت افراد جامعهیی که
در آن زندگی و کار میکنم. سقف شیشهای به عنوان مانعی درونی در هویت زن این حرفه
در ذهن و نگرش او و همچون عاملی در جهتدادن به گزینشهای حرفهای. مانعی که
خواستهها و تمایلات زن شاغل این حرفه را جهت میدهد.
بگذریم از اینکه در چه شرایطی
زندگی می کنیم و چه موانع حقوقی و غیرحقوقی در سر راه داریم، قوانین مدنی از زن
مستقل در اجتماع حمایت نمیکنند، از حضور زن در فضای عمومی و از کار او حمایت نمیکنند،
زن خانهنشین را به زن شاغل برتری میدهند. فضای شهر و خیابان در همهی مکانهایش
و در زندگی شبانهی خود از آن زنان نیست. میدانیم این موانع در حرفهی ما به
عنوان زنان شاغل اثرگذار است. در اینجا من از پرداختن به این موانع که بسیار مهم
هستند و بسیار در بارهی آنها فکر و گفتوگو شده گذر میکنم. من بیشتر در پی
پرداختن به مفهوم سقف شیشهیی در نگرش درونی زنان این حرفه هستم که خود از تاثیر
شرایط یادشده بینصیب نیست. موانع ذهنی خودمان، موانعی در اندیشهی ما زنان معمار
و شهرساز، و نیز در اندیشهی مردان معمار و شهرساز همکار و در رویکرد مجموعهی ما
به حرفه.
زنان معمار یا شهرساز یعنی
دانشآموختگان دانشگاهی که در اینجا مورد بحثاند، از سدهای نخستین گذر کردهاند،
وارد حوزهی عمومی شدهاند و از آن مهمتر وارد حوزهی حرفهی معماری و شهرسازی که
تا پیش از این حرفهیی مردانه بهشمار میآمد. ایشان در حوزهی نظری و طراحی این
رشته بسیار هم موفق جلو میروند ـ همین تازگی شاهد تعدادی از برندگان زن در
مسابقات طراحی چه در داخل کشور و چه در سطح بینالملل بودهایم ـ بیتردید نسل امروز معماران وشهرسازان زن در این
بخش ـ طراحی، پژوهش و آموزش ـ همچنان پیش خواهد رفت. تلاش آنان جامعهی مردسالار
را وادار به پذیرش آنان بهعنوان نیرویی همتراز با مردان در حرفه خواهد کرد. روند
تغییرات اجتماعی نشان میدهد که تعداد زنان در حوزهی طراحی و بخشهای مشابه مانند
آموزش بهمرور در همهی سطوح تا سطح مدیریت بیشتر و بیشتر خواهد شد. بنابراین سقف
شیشهیی گرچه در این حوزه از فعالیت زنان معمار و شهرساز هم وجود دارد ـ و از جنس همان
سقف شیشهیی در حوزه کار کارگاهی است ـ اما چنین مینماید که در حال شکستن است.
من سقف شیشهیی را در حوزهی
دیگری محکمتر مییابم.
آن عواملی که در ژرفای
هویت درونی زن وجود دارد که وی را، خودآگاه یا ناخودآگاه، در حرفه به سوی کارهای
پژوهش نظری و طراحی یا آموزش، بهجای کار کارگاهی و اجرایی متمایل میسازد. گزینش
وی برای کار تخصصی بیش از کارهای کارگاهی، اجرایی و ساختمانی، حوزهی نظری، آموزشی
و طراحی را شامل میشود. چرا چنین است؟ این تمایل را همان سقف شیشهای شکل میدهد
که در هویت جنسیتی زنان جای دارد. منظورم از هویت جنسیتی امیال، آرزوها و خواستههای
زنان در طلب نقش اجتماعی است. در روند نقشپذیری زن، خانواده و روایتهای قدرتمند
اجتماعی همچون سنت و مدرنیته نفوذ دارند. هویت جنسیتی فرد ـ زن ـ در تعامل با این
مراجع هویتبخش شکل میگیرد.
زمینهی شکلگیری گرایشات
و علاقهمندیهای زنان به حوزهی نظری و طراحی حرفه را باید در شرایط حاکم بر
جامعه، باورهای موجود، روند اجتماعیشدن زنان و مردان و تجربه زیسته خود آنان
جستجو کرد. یعنی آمیزهیی از همه آن عواملی که فضای عمومی را، بخوانید حوزهی
اجرایی و کارگاهی در حرفهی معماری و شهرسازی، برای زنان ناخوشایند و ناامن میسازد
و آنان را بیشتر به کار در فضاهای امنتر، شرکتهای خصوصی، سازمانهای دولتی مربوط
و دانشگاهها و موسسات آموزشی، متمایل میسازد.
بیتردید موانعی که در
هویت زنان ـ و نیز مردان ـ جامعهی ما ریشه دوانده، در بسیاری موارد بهصورت
ناخودآگاه عمل میکند و ما زنان را بدون آنکه به آن آگاهی داشته باشیم، به
فعالیت در فضاهای حرفهای یادشده متمایل میسازد. این موانع حتی بر گزینشهای
آنان که به این موانع درونی خودآگاهند نیز سایه میاندازد.
چشمانداز
مسئله را بیشتر درونی میبینم
و دست کم نقش نگرش یا هویت جنسیتی را بسیار پررنگ پیدا میکنم. بسیار خلاصه، آنچه
میتواند در ایجاد هویتهای جنسیتی متعادل و رفع آن موانع درونی موثر باشد، تغییرات
اجتماعی است در سطح کلان نظام مدیریتی شهر به نفع قوانین مدنی مربوط به برابری
حقوق زنان و مردان در خانوده و جامعه، پشتیبانی همهجانبه از زن شاغل، ایجاد
فضاهای امن عمومی و گسترش همهجانبهی آن به کلیهی فضاهای حرفهای.
این متن در قالب مجموعه "زنانِ معمارِ ایرانی و
سقف شیشه ای در نوزده روایت" پدید و در این لینک گرد آمده است.