وارد دنیای متعارفی و کنترل شده ای می شوی که تمامی مرزهایش را بی هیچ سوال و دلیلی
پذیرفته ای.تمامی پارادایم های پذیرفته شده را زندگی کرده ای، حتی لحظه ای درنگ
نکردی.... .
می توان از این تعاریف فاصله گرفت و از این
دایره بسته،پا به بیرون گذاشت و در عرصهای دیگر با تعاریفی متفاوت از
مرزهاگذرکرد.گذر کنیم و دوباره بیاندیشیم وسوال های نپرسیده مان را در ذهن به چالش
بکشیم.
از عابران بخواهیم فراتر از کالبد موجود؛
دیوارعمودی،کف افقی، نیمکت ناراحت همیشگی کنارجدول پیاده رو،... فضایی را تجربه
کنند که ذهنشان را به بازی بگیرد وتجربه هایشان راتغییر دهد. شاید این بار مرزهای
شناخته شده همیشگی نباشد، شاید این بار مرزها را نبینند، ذهنشان را در فضایی نو
رها کنند و از عرف های ذهنشان فاصله بگیرند.
سقف های همیشه ایستا بر ستون های قطور را فراموش
کنند و سقفی سنگین و تا حدی ضخیم با فرمی نو را برپایه هایی نازک و به ظاهر ضعیف و
ناتوان ببینند و از خود بپرسند "آیا
معماری بدون ستون امکان پذیر است؟"
مرکز
ثقل کالبدی معماری را تغییر می دهیم تا مرکز ثقل بصری و ذهنی را تغییر دهیم .ذهن تجربه
های جدید کسب می کند بگونه ای که او را از مرزهایش می رهاند. جان از بازی ذهن لذت
می برد، در حفره های پروخالی، لابلای نور وسایه ها بازی می کند، می دود و با صدای
بلند آواز می خواند ودر خیال کودکی خود سیر می کند.
خیال کودکی
طراح: ساناز حائری
همکاران طراحی: سلما حائری، محمدحسین گلکارفر،
امیر مرودشتی، محسن وزیری.
اعضای گروه: بهراد افسری، الهام امیدی، محمد رضا
تمدن، روزبه حافظ زاده، مهتاب خواجوی، کیمیا سلیم زاده، نازنین فخری نیا، کیمیا
قطرانی، اردلان گودرزی.