این روزها ماشین ها خیلی به ماشین هایی که در فهم
تاریخی مان می شناسیم شبیه نیستند. حتی خیلی ها ان ها را ماشین صدا نمی زنند. در
سطوح صاف اینترفیس های دیجیتال و سبکی محاسبات ابری جایی برای ماشین های سنگینی و
چرب کارخانه ـ در تصویر تاریخی مان از کارخانه ـ باقی نمانده است. ابزار، دستگاه،
اسباب، ادوات، آپاراتوس، کامپیوتر، سخت افزار، نرم افزار، برنامه، سرور، پردازشگر،
تراشه، تنظیمات، الگوریتم، زیرساخت، سیستم، لجستیک، پروتکل و پارامتر واژه هایی
هستند که امروزه برای تبیین ماشین از ان ها استفاده می کنیم، اگرچه همگی شان به
لحاظ مْعنایی و کارکردی با یک دیگر همْ پوشا هستند و رابطه شان با یکدیگر به صورت
انباشتی تعریف شده است و در عین حال مدام در حال به روز شدن می باشند.
ماشین ها همه جا هستند، اما خیلی به چشم نمی ایند. ان ها بخشی از هوایی اند که
تنفس می کنیم، بر بدن ها و زندگی مان نظارت می کنند، بخشی از جریان ارتباطی و
چگونگی مصرف ما هستند و بدون ان ها تجارت و مسافرتمان ممکن نخواهد بود. بعضی هز
ماشین ها ابژه اند و بخشی دستگاه، اما در میان ان ها به سیستمْ ماشین ها و
زیرْساخت ها هم برمی خوریم، ماشین هم می تواند در قامت یک چیز ظاهر شود و هم در
قالب روشی که چیزها را سازمان دهی می کند.
ماشین ها، مثل همه دیگر ابزارها، دستورالعمل های مخصوص به خودشان را دارند، ان ها
تجسمی از نظام های خاص خودشان اند و همان نظام ها را نیز اعمال می کنند. ماشین ها
ما را اموزش می دهند تا از زندگی بر مدار ارتباط بی وقفه لذت ببریم و در عین حال
به ما می اموزند که بایستی در این اتمسفر کاملا انعطاف پذیر باشیم. ان ها به ما
یاد می دهند که چگونه کارایی و استانداردسازی را ارزیابی کنیم. ان ها به ذهنیت
هایمان، سیاست هایمان و خط مشی هامان عمیقا نفوذ کرده اند. در این میان هنر نمی
تواند ماشین ها را متوقف کند، احتمالا هیچ پدیده ی دیگری هم نمی تواند، هنر
احتمالا می تواند ماشین ها و ارزش هایی که مدافع ان هستند را با چالش مواجه کند و
مراقب نسبت میان ورودی و خروجی شان باشد.