حوادث فرهنگی و تاریخی پیچیده ای که در شمال ایتالیا در قرن چهاردهم میلادی به وقوع پیوست به عنوان آغاز دوره تجدید حیات (رنسانس) شناخته شده است. این جریان در طول دو قرن در سراسر اروپای غربی گسترش یافت. یکی از محصولات فکری رنسانس، انسانگرایی humanism است، انسانگرایی بدان معناست که حال فیلسوفان قادرند تا درباره دستاوردها و تصورات بشری فکر کنند و کمتر بر روی مسئله وجود و ماهیت خدا متمرکز شوند. در این دوره جامعه فئودالی تدریجا از بین رفت. شهرها از اهمیت بیشتری برخوردار شدند و اعضای طبقه تجار جدید نظریات جدیدی در زمینه علوم تجربی و تکنولوژیک ارائه کردند؛ از جمله به این دلیل که این نظریات پولساز بودند. تغییر اساسی دیگر پیدایش جنبش اصلاح دینی بود که به فیلسوفان کشورهای پروتستان اجازه پرسش در مورد مسائل اساسی علم، سیاست و اخلاق را می داد.