همان طور که یک پژوهشگر معماری درباره این اثر می نویسد،
خانه ایل جراسوله در سال 1950 «کمی مجنون وار بر دیوارهای استوار رُم است». با این
حال، این مجموعه آپارتمانی در مرکز شهر رُم از محل کار آن مرد مجنون(معمار اثر)
فاصله زیادی دارد. اشاره تاریخیِ ماهرانه ساختمان و ترکیب بندی مبهم اش ذهن خلاق و
تحلیلی معمارش را به نمایش می گذارد. مورِتی با معماری های بی بدیل اش در پروژه
هایی همچون ویلا لا یاراینا(1957)، برج بورس ارز و کالا در مونترال(1964) و مجموعه
واتگیت(1971)، در طراحی خانه ایل جراسوله به درجه ای از پیچیدگی فرم و مصالح نایل
آمد که به راحتی این پروژه را از دیگر پروژه های معاصر نیم قرن گذشته جامعه معماری
جدا می کندو یکی از اولین پیش گامان طراحی پست مدرن در دنیا به حساب می آید.
عبارت «ایل جراسوله» که به معنی گل آفتاب گردان است، نام
خود را از شیوه خاص این ساختمان در رهاسازی خودش از محدودیت های کانتکسچوال
برگرفته است تا بتواند ارتباط اش را با محیط طبیعی و مصنوع پیرامون اش بازتعریف
کند. به شکلی برجسته، یک جبهه از ساختمان با افزایش نورگیری محیط خارج را حیات
دوباره می بخشد و همچون گل آفتاب گردانی که به سمت خورشید متمایل می شود، عمل می
کند. در جبهه جلویی و اصلی ساختمان، یک شکاف به شکلی نمای ساختمان را به دو نیم
کرده است تا بتواند نور را به درون ساختمان بکشاند و همزمان نیز، ورودی اصلی
ساختمان را شخصیتی متفاوت بخشد. علاوه بر به کارگیری خلاقانه این فرم، مورِتی این
پوسته جبهه جلویی و عقبی ساختمان را به آن سوی حجم ساختمان بسط می دهد، به آن
روشنایی می بخشد و آن را همچون یک صفحه نمایش بزرگ نمایان می سازد.
در پلان، این ساختمان تقریبا فرمی یو شکل دارد که شکاف نمای
جلویی ساختمان به درون حیاط مرکزی ادامه پیدا می کند، همان جایی که سیرکولاسیون
ساختمان به شکلی متمرکز هویدا می شود. واحدهای مسکونی دور تا دور هسته ای توخالی
به همراه یک سیستم شبکه چرخشی پراکنده شده است که بازتابی ازهندسه سایت اصلی است. تقارن
اشتباه ولی ضمنی در سرتاسر ساختمان و تمامی طبقات به جز طبقه همکف برقرار است
درجایی که چیدمان غیرقابل پیش بینی از خطوط کِرو بر لابی حکم فرما است و نظم مسیر
ورودی را برهم زده است.
مهم ترین ویژگی این ساختمان پیچیدگی های ناچیز مورِتی است که تقارن و تعادل
ساختمان را خلق کرده است همچون سنتوری شکسته بالای ورودی ساختمان که دقیقا با دیگر
عناصر فضا هم راستا نیست و فضای پله ها نیزاندکی از محور ورودی خارج شده است. اِلمان
های تصمیم ناپذیری همچون این موارد، که پیتر آیزنمن هم به آن اشاره می کند، همان
ویژگی هایی است که دسته بندی خانه ایل جراسوله درون زمینه های تاریخی و دکترین های
رایج را غیر ممکن می سازد. یکی از اولین نقدهای این پروژه، منتشر شده در سال 1953،
این پروژه را به عنوان یک طراحی«الکتیک» توصیف می کند ولی اثری که می تواند همچنان
در سطوح مفاهیم مدرن نیز درک شود. اگرچه، شصت سال ادراک گذشته به ما این گونه می
آموزد که این ساختمان زبان اش را از اجداد مدرنیستی اش به امانت گرفته است در عین
حالی که «جعبه» های رایج مدرنیستی را در هم می شکند و نقش فرمال و ساختاری این
اِلمان ها را بازآفرینی می کند. خانه ایل جراسوله به شکلی گویا، محدودیت های
دیکترین مدرنیستی را از خود دور می کند یا حتی به سخره می گیرد.
اشاره و ارجاع تاریخی در خانه ایل جراسوله نیز مباحثی در
زمینه نقش این ساختمان به عنوان پیشگام طراحی مدرنیسم را قوت می بخشد. مورِتی،
دانشجوی مادام العمرِ معماری باروک و رنسانس، به ایده های تاریخی اش به واسطه
ترکیب بندی ساختمان و استعاره های فرمال به همان شکلی ارجاع می دهد که بعضی
معماران پست مدرن بعدها به نام «حیات تازه بخشیدن به تاریخ» از آن یاد می کنند. در
سال 1966، رابرت ونتوری به تجلیل از خانه ایل جراسوله در سمینار کار پست مدرن اش
به نام «پیچیدگی و تضاد در معماری» می پردازد که شناسایی و بررسی گسترده این پروژه
را در برمی گیرد. همچنین، این ساختمان بر پروژه مشهور ونتوری، خانه وانا ونتوری نیز
تاثیر گذار بوده است که یک آدیکولا(نیایشگاه کوچک) مشابهی را به شکلی برجسته در
پوسته جبهه جلویی ساختمان اش ترکیب کرده بود. به خاطر همین ارجاعات به گذشته است
که خانه ایل جراسوله به عنوان یکی از اصلی
ترین پیشگامان معماری پست مدرن در تحقیقات و نمایشگاه ها همواره مورد تقدیر و
تحسین قرار می گیرد.
ترکیب ارجاعات تاریخی و ایده هایش در پالت متریال های مورد
استفاده مورِتی بسیار قابل توجه و تامل است. همجواری عجیب سنگ مرمر، تخته سنگ،
شیشه، فلز، سرامیک و چوب در این پروژه بدون هیچ گونه سیستم مشخصی به منظور سامان
دهی این متریال ها کنار هم بسیار قابل توجه می نماید و همین چیدمان متفاوت نیز،
نمودی آشفته و بی نظم را خلق می کنند. در لابی، به نظر می رسد که موزاییک ها از
سقف به شکلی معلق به کاررفته اند و گویی از سقف آویزان شده اند، همچنین، کاربرد
متداول مصالح و منطق سازه ای ساختمان به شکلی مشابه از جمله وجوه تمایز این پروژه
اس دیگر آثار معماری است. درحالی که درجه ای از بی نظمی در انتخاب های مورِتی می
تواند وجود داشته باشد که با دقتی تمام به شکلی همزمان الهام بخش و شادی بخش به
نظر می رسد.
شاید بهترین راه فهم خانه ایل جراسوله، ناتوانی اش در مشخص
کردن هرگونه مفهومی منحصر به فرد یا هویتی خاص است. مقاله ای منتشر شده در سال
2011 در مجله معماری اُ اِی اِس ای، این جنبه از کار مورِتی را این گونه عمیق نقد می
کند که«نه یک عامل بلکه تمام ویژگی ها[کارهای مورِتی ] آن چنان مهم به نظر می رسد
که می توان میراث [فکری و معماری اش را] درون یک فکاهی ترجمه کرد».