. . . کیمونو به عنوان لباس زنانه موضوع تن زنانه را هم در فرهنگ ژاپنی تعریف می کند؛ تعریفی که در پدیده ی دیگری با عنوان گیشا به نهایت و سرحد خود می رسد. . . . . . گیشاها هنوز در ژاپن حضور دارند، هنوز 5 مدرسه در کل کشور ان ها را تربیت می کند. گیشا در فاصله ای بسیار با تعریف روسپی، نمود تصویر آرمانی از یک بدن زنانه از چشم فرهنگ سنتی ژاپن است که در همان نقطه جادویی تلاقی شینتویسم و بودیسم شکل می گیرد: بودیسم زهد جنسی را پیشنهاد می کرد و شینتویسم که اصول اخلاقی روشنی نداشت، این اجازه را به مردان می داد که همسرانشان را به خانم خانه بودن و فرزندْآوری محدود کنند و عشق و لذت را بیرون از خانه بجویند. . . گیشاها سنتز یگانه این دو باورند. جایی که بدن زنانه ای بیرون از خانه می تواند لذت مردان را فراهم کند؛ لذتی غیرجنسی و منحصر به حظ بردن از زیبایی. شاید به همین دلیل روسپی راه خود را از گیشا در معنای هنرمند جدا کرد. . . بدن گیشا بدن زنانه ی برساخته ایست . . . برساخته فرهنگ و هنر و تلقی مثالین و آرمانی از یک زن. بدن گیشا بدن ارتقا یافته یک زن است؛ بدن جنسیْ زیر آرایه هایی پنهان می شود تا به بدن رمزْآلود استحاله یابد. جنسیت به تمامی خود را زیر آرایش و رنگ و لباس و نقش پنهان می کند. هیچ بخشی از فیزیک زنانه، حتی رنگ پوست ارزش دیده شدن ندارد. گیشاهای جوان تمام صورت خود را رنگ می کنند. حتی پشت گردنشان را. . . همه گیشاها زیبایند، اما زیبایی شان از جنس نقاشی و طراحی است. . . گیشا پدیده ای منحصرا ژاپنی است . . . پدیده ای که تحت شمول لباس و آرایش از بدن جنسی و از فیزیک بدن دور می شود. . .