نکتهی جالبتوجه دربارهی ایمز Eames، بیش از آنکه
مربوط به آثار او، از جمله صندلی مشهور ساخته شده از آهن و تخته چندلا باشد، به
رویکرد فکری او در راستای طراحی برمیگردد. نحوهی ادراک او از آثار معماران به صورت موضوعی، شیوهای
است که امروزه میان نسل جوان معماران حرفهای بسیار متعارف میباشد.
مشهود است که زبان معماری مدرن، بر اساس
سه عرصهی متمایز -یعنی آزادی ادبی، حرفههای فنی مهندسی و بازشناسی ارزشِ انسانیِ
بنیادینِ معماری – شکل گرفته است. با این حال، این سه نقطه، سرآغازی بر استدلال
های معمارانه توسط معماران با توجه به تمایل فردیشان بوده است. نکتهی برجسته منبع
الهام چارلز ایمز Charles Eames به تکنیک مدرن اشاره دارد: ناشناخته، باشکوه، قابل ارائهی راهحل
های برتر، بسیار پیشرفه و بسیار پیچیده که گویی به تعداد زیادی مولفه های مشخص
تقسیم شده اند.
چگونه میتوان نادیده گرفتن یا عدم
استفاده از راه حل های مشابه توسط صنعت ساخت و ساز–که هماکنون توسط صنایع دیگر به
نحوی بسیار مناسب و تاثیرگذار تر در حال اجرا میباشند- برای حل مشکلات خود را، که
ورای تعصب و نگرانی های قدیمی صورت میگیرد بیان کرد؟ یک نمونه، در درجه ی بی نقصی
موجود در صنایعی نظیر کشتی سازی، اتومبیل سازی، هواپیما سازی، و حتی در بخش هایی
به ظاهر غیرمرتبط نظیر پلاستیک سازی و تجهیزات پزشکی که موانع زیادی را با موفقیت
پشت سر گذاشته اند، استخراج فضایی و تولیدات انبوه و حق بیمهی هر آسایش مشاهده
میشود. و تا زمانی که کار اجباری دائمی و ادامه دار باشد، تجهیزات آن ها به طرز بی
رحمانه ای در حال پیشرفت خواهند بود و صنعت ساخت و ساز، در سایه ی امنیت ایجاد شده
در حل مشکلات در طی قرن های گذشته، بی حرکت باقی خواهد ماند.
برای داشتن تعریف شفاف و مناسب از آثار
ایمز و ادراک انرژی و نبوغ خارق العاده ی دستاوردهای وی، نیاز به خاطرنشان کردن
این نکته که او از طراحی صنعتی به معماری روی آورده است.
نام ایمز برای نخستین بار در سال 1940، پس از
اینکه یک صندلی منحنی ساخته شده از تخته چندلا و فلز، با همکاری ارو سرینن Eero Searinen، رتبه ی
اول مسابقه ی موزه ی هنر های مدرن نیویورک از آن خود کرد، بر سر زبان ها افتاد.
مدل ارائه شده، به علت عدم وجود صنعت مورد نیاز و همچنین تکنولوژی مناسب، یقینا قابلیت
تولید انبوه را نداشت. مثل همیشه، هنرمندان از پروسه ی ساخت و ساز پیشروی کرده و
روشنایی بخش راه پیشرفت برای سایرین شده بودند. جنگ، امکان تحقیقات عمده را برای
ایمز دچار اختلال کرده بود، اما او به مطالعات خود، با همیاری همسرش و با استفاده
از ابزاری ابتدایی مانند تلمبه ی دوچرخه، ابزار دست ساز و غیره و غیره ادامه داد.
به هر حال، پس از پایان درگیری ها، تکنولوژی
تولید پیشرفت کرد و هم اکنون، پس از موفقیت چشمگیر اولین سری از مبلمان ارائه شده
در سال 1946 در موزه ی هنر های مدرن نیویورک، کمپانی تولیدات اوانز، امتیاز توزیع
این مبلمان را به هرمن میلر Herman Miller واگذار کرده است.
موفقیت مبلمان ایمز بعلت نبوغ و نوآوری، بسیار مشهور شد و مورد
تقدیر قرار گرفت. طراحی او و طرح پیشنهادی آلتو، تنها تولیداتی بودند که انحرافی
رادیکال از مدل های باهاوسی که دستخوش پیشرفت و بهبود شده بودند اما هیچ راهی برای
فاصله گرفتن از آن ها به نظر نمیرسید را نشان میدادند.
به لطف خیال پردازی و
تصورات این هنرمند، تجدید تولید این اثر با استفاده از روند تولیدات جدید و بهره
بری از تکنولوژی مدرن، صورت پذیرفته است. ایمز همانطور که در بسیاری از مباحثه
هایش گواه داده است، به این مهم کاملا آگاه است و از تکنولوژی به عنوان بزرگ بانوی
حقیقی معماری یاد میکند.
من یقین دارم که اگر از
ایمز میپرسیدم، او کاتالوگ های پیشرفته ی تولیدات را به عنوان بهترین روش برای
آموختن معماری ارائه می نمود. یقینا حتی اگر این موضوع از لحاظ تئوری ناپایدار
باشد، به ایمز –که به آن باور دارد- انرژی و عطشی سیری ناپذیر برای تحقیق و تفحص
بی حد و مرز تقدیم میکند.
این نوظهوری و تازگی محسوس در آثار وی،
از همین موضوع نشات میگیرد. برای مثال به فضای نمایشگاهی کمپانی مبلمان هرمن میلر
و دو خانه ی طراحی شده ی اخیر وی، که یکی از آن ها به عنوان استودیو و خانه ی شخصی
و دیگری با همکاری ارو سرینن طراحی شده است توجه کنید. استودیو-خانه ی طراحی شده
توسط ایمز برای خودش، که حداقل دو بار در هر مجله ی معماری آمریکایی منتشر شده
است، از معدود بناهایی میباشند که میزان خطاهای موجود در اجرای آن ها، از 10 سانتی
متر به چند میلیمتر رسیده اند. همه ی بخش های آن ها از لحاظ فنی بسیار دقیق و به
خوبی طراحی و اجرا شده اند. برخی میتوانند عنوان کنند که در آن از هیچ متریالی به
صورت عرف استفاده نشده است و حس زمخت مصالح را به خوبی منتقل نمیکنند. به نظر
میرسد که ایده ی بنیادی باهاوس بالاخره در حال وقوع است: معماری قرن صنعتی ما،
یقینا چیزی جز یک بخش مهم از طراحی صنعتی نمیباشد.