مقاله
زیر درصدد است که به شش مطلب عمده در ارتباط با طراح پرکار فرانسوی "شارلوت پِریاند"
بپردازد:
"شارلوت
پِریاند" تنها زمانی که 17 سال داشت، آموزش رسمیِ طراحیِ خود را در مدرسه ی
هنرهای زیبایِ پاریس آغاز نمود، مدرسه ای که"زیبایی در خدمت عملکرد"، یکی
از شعارهای اصلیِ اتحادیه مرکزی آن به شمار می رفت. او در سال 1925 تحصیلات خود را
به پایان رساند و نه تنها در طی دوران تحصیل خود، بلکه بعد از آن نیز شعار مدرسه
را با تمام وجود، سرلوحه ی کار خود قرار داد تا جایی که راجر آجامِ "Roger Aujame" معمار فرانسوی خاطر نشان نمود که " این شعار به یک اصل بدیهی
در زندگی حرفه ایِ او تبدیل گشته است." اگرچه او بیشتر به دلیل همکاری اش با
لوکوربوزیه"Le Corbusier" و جین پِرووِ"Jean Prouve" شناخته شده است اما خود پِریاند شخص
با استعدادِ بی نظیری بود؛ شخصی که فعالیت حرفه ایِ وی بیش از 75 سال به طول
انجامید و در طی این مدت بسیاری از مرزهای طراحی را پشت سر گذاشت و علاوه بر آن،
سعی نمود که از خلاقیت خود در زمینه های مختلفی از جمله: طراحی مبلمان گرفته تا
طراحی اشیای صنعتی و فضاهای داخلی و همچنین انجام پروژه های معماری بهره گیرد. پِریاند
در طول زندگی طولانی و حرفه ایِ خود(در سن 96 سالگی در سال 1999 درگذشت)، همواره توجه
خاصی را معطوف به دو اصل جدایی ناپذیر نموده است که یکی از آن ها را "هنر
سکونت" و دیگری را "هنر زندگی" نامید. در مقاله پیش رو به شش روشی
اشاره می شود که او توانست بر مبنای آن ها، به درک درستی از این دو اصل برسد.
1-
اتاق زیر شیروانیِ آپارتمان خود را به یک بار تبدیل نمود.
پِریاند
در سال 1927 برای اولین بار با طراحی اینستالِیشن "بار در اتاق زیر
شیروانی"، برای آپارتمان اجاره ایِ خود در محدوده ی Saint-Sulpice، توانست نام خود را دنیای حرفه ایِ هنر و
معماری تثبیت نماید. او همچنین این اثر خود را در همان سال به عنوان بخشی از
نمایشگاه هنریِ Salon d'Automne، در معرض نمایش عموم قرار داد. او معمولا از متریال های ساده اما
با کارایی بالا در آثارش استفاده می نمود. به طور مثال بکارگیری فولاد کرومِ براق
در طراحی چهارپایه ها، میزها و به خصوص کانتر آشپزخانه و محفظه ای برای اجرای توکارِ
گرامافون، در آن بازه زمانی در چنین اینستالِیشنی نه تنها از لحاظ تکنیکی بسیار
پیشرفته بود بلکه کاملا تمام جنبه های زیبایی شناسانه ی اثر را نیز در نظر می گرفت.
یکی از منتقدین در ستایش طرح پِریاند چنین بیان می نماید: "هیچ کس نمی تواند
طرحی جسورانه تر و پویاتر از چنین طرحی را در ذهن خود مجسم سازد." اما یک
نکته ی حائز اهمیت را که نباید فراموش کرد، آن است که چنین اثری به او این فرصت را
داد که بتواند کار با فولاد لوله ای را تجربه نماید و همین امر نیز نقش بسزایی در
آفرینش سایر آثار او در آینده داشته است.
2- او
با طرح خود، لوکوربوزیه را مجبور نمود تا حرفش را پس بگیرد.
هنگامی
که پِریاند در سال 1927 برای درخواست شغل به دفتر لوکوربوزیه مراجعه نمود، او به
طور مفتضحانه ای و با کلام تحقیرآمیز و مخرب خود، درخواست پِریاند را نپذیرفت و
خطاب به او چنین گفت: "ما در اینجا کوسن ها را گلدوزی نمی کنیم." اما با
این وجود دلسرد نشد و لوکوربوزیه را دعوت نمود تا از اینستالِیشن "بار در
اتاق زیر شیروانی"، واقع در نمایشگاه پاریس بازدید نماید، زیرا او در آنجا به
استعداد خود پی برده بود. لوکوربوزیه با دیدن اثر او نه تنها شغل مورد نظر پِریاند
را به او پیشنهاد داد بلکه بلافاصله او را مسئول طراحی مبلمان و لوازم مختص به
فضاهای داخلی نمود و پس از آن و در طی ده سال همکاریِ مشترک با یکدیگر، آثار
درخورِ بسیاری را خلق نمودند. پِریاند در طی مصاحبه ای با مجله معماری"The Architectural Review"،
تغییر ناگهانیِ نظر لوکوربوزیه را چنین بیان می نماید:
"دلیل
انتخاب من از سوی لوکوربوزیه این بود که او تصور می نمود من می توانم ایده های
خوبی را در آینده ارائه دهم و همچنین من با تکنولوژیِ روز دنیا، آشنایی بیشتری
داشتم و می دانستم چطور باید از آن استفاده نمایم و علاوه بر آن، ایده هایی را در
این خصوص که اشیای مورد استفاده ی ما چه کاربردهای جدید دیگری را نیز می توانند
داشته باشند، در ذهن می پروراندم. از طرفی با توجه به میزان حجم بالای کاریِ
لوکوربوزیه، نه تنها دیگر زمانی برای طراحی اشیایِ مورد استفاده در فضای داخلی باقی
نمی ماند، بلکه او تمایل چندانی نیز به انجام آن از خود نشان نمی داد. بنابراین
زمانی که در دفتر او مشغول به کار شدم، او بلافاصله مسئولیت طراحی کابینت ها،
صندلی ها و میزهای فلزی و همچنین سایر لوازم مورد نیاز را به من واگذار نمود."
3- پِریاند
به همراه پیِر جِنِریت Pierre Jeanneret""(معمار سوئیسی)، تاثیر شگرفی در برخی
از معروفترین آثار لوکوربوزیه داشته است.
دانش
تخصصی پِریاند در حوزه ی فناوری های فلزی و به خصوصی فولاد لوله ای به لوکوربوزیه
کمک کرد تا به توسعه ی برخی از شناخته شده ترین مبلمان های قرن بیستم از جمله:
صندلیِ راحتیِ مدل B306، مجموعه ای از صندلی ها و مبلمان های بزرگ راحتی در قالب مدل Grand Confort و همچنین صندلیِ راحتیِ مدل LC1 ( صندلی با پشتی متحرک) بپردازد.
با این حال، همکاری مشترک میان پِریاند و لوکوربوزیه تا همین چند سال گذشته، کاملا
به دست فراموشی سپرده شده بود. شاید دانستن این مطلب که پِریاند تنها کسی نبوده
است که در سایه ی لوکوربوزیه مشغول به فعالیت بوده است، کمی تسلی بخش باشد؛ چرا که
نام پیِر جِنِریت، پسرعموی لوکوربوزیه که از سال 1922مشغول همکاری با او بوده است
نیز، به عنوان همکار طراحی در جایی مطرح نشده است. اما سال ها بعد کاسینا "Cassina" (یکی از شرکت های تولیدکننده ی مبلمان ایتالیایی)، به تولید مجدد بسیاری
از مبلمان های آنان پرداخت و درواقع با این کار خود، همکاری هر سه نفر آن ها در
طراحی را به رسمیت شناخت و این گونه شد که امضای آنان به عنوان یک نشانه ی معتبر
و قانونی که حاکی از همکاری مشترک میان آن ها بود، برای همیشه در پای کارهایشان
به ثبت رسید.
4- او
شش سال از زندگی خود را تک و تنها در خاور دور گذراند.
پِریاند
در سال 1940 از سوی دولت ژاپن دعوت شد تا در طی سفری به آن کشور، در زمینه ی آثار
هنریِ صادراتی، به آن ها مشاوره دهد. اما آن هنگام که پِریاند فرانسه را ترک می کرد،
حتی یک لحظه هم این مطلب به ذهنش خطور نکرد که ممکن است جنگ جهانی دوم راه بازگشت
او به خانه را غیر ممکن سازد. با این وجود، او تا سال 1943 در ژاپن ماند و سپس به
ویتنام (بخش جنوبیِ تحت استعمار فرانسه) عزیمت نمود و تا سال 1946 نیز در آنجا
ماند. در دوران اقامت خود در ژاپن، به مطالعه بر روی متریال بومی پرداخت و همچنین
با صنعتگران و تولیدکنندگان آنجا دیدار نمود تا به درک بهتری از هنر بومی منطقه
برسد. در نهایت، تصمیم گرفت هنرِ دستِ خود را که در طی آن مدت، تحت تاثیر زبان
بومیِ هنر شرق قرار گرفته بود، بیازماید. همانطور که خود پِریاند بیان می نماید،
اگر آثار مدرنی که او در طی این سال ها طراحی نموده است، قادر به اعمال تاثیرِ
عمیقِ آنی بر مخاطب خود شده باشند، می توان چنین تعبیر نمود که او، همواره توجه و
علاقه ی خاصی به متریال طبیعی داشته است. از این رو شاهد آن هستیم که صندلیِ
راحتیِ ساخته شده از نوارهای نازک بامبو در سال 1941، کاملا نشان دهنده ی میزان
علاقه ی او به متریال بومی و طبیعی است و این علاقه سبب شد که در دوران پس از
جنگ، طراحی در مکان هایی آرام و دنج و به دور از هیاهو را در دل روستاهای کوهستانیِ
فرانسه آغاز نماید.
5- تفکر
طراحیِ پِریاند به شدت تحت تاثیر کتاب "چای" قرار گرفت.
پِریاند
در طول سفر خود بین بنادر مارسِی (جنوب فرانسه) و کوبه (غرب ژاپن)، کتاب چای را
مطالعه نمود. کتاب چای مقاله ای است از یک نویسنده ی ژاپنی به نام کاکوزو اوکاکورا
که در باب فرهنگ چای نوشته شده است تا خوانندگان غربی را با تفکر و سنت ژاپنی آشنا
سازد. مطالب بیان شده در کتاب اوکاکورا به شدت پِریاند را در فکر فرو برده بود،
زیرا او در آن با تیئیسم "Teaism"، همان آیین هنرِ زندگیِ ژاپنی آشنا شده بود؛
آیینی که همواره سعی داشت در برابر حقایق تلخ روزگار، به ستایش زیبایی ها بپردازد.
در نهایت، همه این مطالب سبب شد که او برای ایجاد روح تازه ای در طرح هایش، به یک
چهارچوب مشخصِ فکری برسد؛ چهارچوبی که او آن را به عنوان یک رویکرد یکپارچه،
همواره مورد ستایش قرار می داد، چرا که می توانست مزایایی را با خود در طراحیِ
معماری، مبلمان، محیط و حتی یک فضای داخلیِ هماهنگ به همراه داشته باشد.
6- پِریاند
به طرح های عاری از بی عدالتیِ اجتماعی علاقه مند بود.
پِریاند
مجددا پس از اتمام جنگ، در سال 1950 به لوکوربوزیه و جِنِریت پیوست تا در پروژه ی
مسکونیِ"Unit dHabitation"، واقع در مارسِی با آن ها همکاری نماید. در این پروژه، مسئولیت
طراحیِ آشپزخانه ای مدولار برای یکی از واحدهای مسکونی به او سپرده شد. او نیز برای
اولین بار آشپزخانه ای طراحی نمود که علاوه بر ادغام با فضای نشیمن، به وسیله ی یک
کانتر مرتفع از آن جدا می شد."بعدها در زندگینامه ی خود اشاره نمود که چنین
طرحی در زمان خودش حرکتی انقلابی به شمار می رفت چرا که به خانم خانه این اجازه را
می داد که هم زمان هم آشپزی نماید و هم در کنار خانواده و دوستان خود باشد. درحقیقت
باید بگوییم دیگر گذشت آن روزهایی که یک زن بخواهد همچون برده ای تک و تنها در
انتهای شمالیِ یک راهرو به کار و فعالیت مشغول باشد و هیچ ارتباطی با دنیای اطراف
خود نداشته باشد. از این رو، زنان می توانند در راستای مقابله با بی عدالتیِ
اجتماعی، از اجرای طرحی هماهنگ حمایت نمایند."