بونگ جون هو، سینمایش را بر اساس کانسپتی هندسی شروع می کند
و درام را بر اساس همان هندسه می نویسد، کانسپت هندسه برای او تعهدی سیاسی است، چه
در "سوراخ کننده برف" که مسیر خطی قطار اختلاف طبقاتی را افقی به چالش
می کشد و خلاقانه مفهوم کلاس را از حالتی عمودی به حالتی افقی تبدیل می کند و چه
در پارازیت که رادیکال ترین تعریف از "پرولس"- طبقه گرسنگان- را در زیرْزمین
ارایه می کند به عبارتی با استفاده از سینما، یک دهک به ده دهک اجتماعی اضافه می کند.
عنوان بندی در خط دید مماس با خط زمین تنها امکان دید یک خانواده
به دنیای بیرون را نشان می دهد و به مرور زمین از پایین کادرهای جونگ بون هو خارج
می شود و head room عنوان بندی با سقف زیرزمین پرشده و به مرور از
کادر خارج می شود و پلان به معماری مدرن امروز گشوده می گردد، اما انگژمان پلتیک (پایبندی
سیاسی) اثر در کانسپت زیرْزمین از ترسی حکایت دارد که حاصل اعلام وضعیت جنگی ما
بین کره جنوبی و شمالی است؛ پناه گاه اتمی که در زیرلایه سرمایه داری ترس از آن
پنهان شده است.
پارازیت بازی با فانتزی مکان است به همین روی مکان راوی قصه می شود، به عبارتی مکان دارای کاراکتر سینمایی است بخصوص لحظه ای که باران و سیل
در فصلی نفس گیر از لایه های اجتماعی بالاتر به سوی پایین، زیرزمین خانه خانواده، روان
می شود. اما نقش اصلی بازی مکانی با زیرزمین خانه معمار معروف است که از ترس جنگ
اتمی در پستوی خانه نهان شده است و پس از مرگ و ترک معمار مکانی برای فرار شوهر
مقروض خدمتکار خانه است. این زیرزمین دقیقا "مگافین" هیچکاکی است، درسی
است که بونگ جون هو به صورت سینمایی پس می دهد و عامل اصلی پیشبرد دراماتیک داستان
.
نکته اصلی بازی مکانی نقد اصلی فضای زیستی شرقی است که رو
به حیاط شرقی دارد. در سینمای فاخر شرق بخصوص سینمای تاریخ باور ژاپن از توکیو
مدرن اوزو تا فضاهای نوستالژیک میزوگوچی، فضای نشیمن شرقی تا حیاط ژاپنی که نمادی
از جهان کوچکی است یکی از مهمترین فضاهای شکل گیری درام است چه تراژدی باشد در
سریر خون یا محلی برای توطئه در کاگه موشا اما نو بودن رویکرد بونگ جون هو در
پارودی برخورد با این فضاست. فضایی امیخته با هزل و هجو تاریخی فضای مقدس خانه با
ارجاع شاهکار هنری بونوئل "ویردیانا". در ویردیانا بونوئل سه لایه
اجتماعی سیاسی را به نقد برنده خویش می نوازد، اشرافـــْزادگی، کلیسا- لایه های
مذهب باور اسپانیا-، و لایه های فرودستی که مورد عنایت سوسیالیت های دو آتشه اند
بخصوص در نقطه گره افکنی داستان و لحظه ای که در فضای نشیمن خانواده پسر بدون
رعایت احترام به بزرگتر و ... در حال باده گساری اند، غافل از اینکه خانواده در
حال بازگشتند اما ادامه داستان با حضور ملالت بار و سطحی خانواده در همین نشیمن و
رابطه اکنده از سطحی بودن و ناز و نعمت با فرزند خانواده ادامه میابد. این توازی
روایت داستان همراه با مونتاژی خطی بدون استعانت از فرمی دیالکتیک در تدوین به
دیالکتیک موضوعی دست پیدا میکند. این امر به مدد مکان حاصل می شود و نقشی که از
مکان به عنوان یک پرسوناژ حاصل می شود. اما حاصل این نقد سینمایی نوازش کلیه لایه
های اجتماعی کره امروز است از بورژوازی تازه به دوران رسیده تا لایه های گرسنه
اجتماع.
علاوه بر مکان اشیا و اکساسوار صحنه نیز دارای کاراکتر می باشند،
افتتاحیه فیلم پارازیت در واقع به اشیایی اشاره می کند که در امتداد داستان بار
دراماتیک پیدا می کند از تصویر قهرمانی پرتاب وزنه تا سنگ بخت که نقشی اساسی در
پیش برد داستان دارد. اما لایه ای از نقد نمادین شرقی نیز دارند؛
الف ـ سنگ بی شکل در اموزه های زن بودیزم نماد کوه و زندگی است اما کاربرد آن خلاف
سرشت طبیعت آن است.
ب ـ مکان - معنی در ذن بودیسم جز ذات
معماری است و معماری با کاربری تعریف نمی شود اما در معماری مدرن معمار فقید فیلم
مکان- معنی بر اساس ذوات فضا ها شکل نگرفته اند و این امر منجر به شکل گیری تراژدی
است، این مسیله با حضور ارواح در داستان های شرقی خود را نشان می دهد. روحی که
بعدا در داستان متوجه می شویم شوهر خدمتکار است که در زیرْزمین پنهان شده است نماد
این موضوع است - بعدا در درام پدر خانواده این نقش را به عهده می گیرد- اما برخلاف راشومون کروساوا این موضوع به کاتارسیس
و یا وضعیتی اخلاقی نمی انجامد بلکه منجر به وضعیتی خشونت بار منجر می شود و این
موضوع را "دهر" ـ یا مکان بسیط - فراهم میکند.
ج ـ تیغ وخون سرشت کشورهای آسیای جنوب شرقی است وجه تاریک تاریخ جنگ های طولانی
میان این کشورهاست، کره کشوری کوهستانی با خاک کم حاصل در شمال و سرزمین های به
نسبت حاصل خیز در جنوب دایم در حال جنگ، هم اکنون در وضعیت جنگی با کره شمالی حال
دقت کنید به عقبه پدر خانواده هم سرشته با جنگ و ضربه خورده از ساختار توسعه
نامتوازن کره در سکانس اختتامیه در ضیافتی فرمایشی و به دقت چیده شده میزها و پرده
ها و نمایش شکار سرخ پوستی و میزانسن امپرسیونیستی رنوارْگونه ـ منظور رنوار
سینماگر است - در نهایت به فاجعه ختم می شود. با توجه به آنچه که رفت مرگ های خشن
انتهای داستان نه تنها انتهای درام نیست بلکه بر ادامه این داستان در بستر مدرنیته
کره که در اینجا در قالب معماری متجسد شده است تاکید دارد.
در انتها با تاکید بر اشاره ها و کنایه های سینمایی و یا
ارجاعات تاریخی داستانی جذاب با فراز و فرودهایی پرکشش ارایه میکند و فارغ از
تعهدات سیاسی جونگ بون هو قصه تلخ خود را با مزه کمدی، هزل و پارودی همچون پیرمردی
سمسار از تو دعوت می کند تا در سمساری اش میان اشیائ و خرت پرت ها لذتی کودکانه را
تجربه کنی.
بقیه یادداشت هایی که با موضوع فیلم پارازیت بر اتووود منتشر شده اند را می توانید اینجا مطالعه فرمایید.