پس از آنکه شیوع آنفلوانزای هلندی سال ۲۰۴۷
تلفات زیادی برای لندن به همراه داشت، سیاست های این شهر شروع به تغییر کرد، همه
چیز پزشکی شد. معلم، پلیس و نویسنده بودن دیگر اهمیتی نداشت. وکلا، رهبران جامعه،
بازرگانان؟ نه، این پزشکان، جراحان و حتی شیمی دانان بودند که به عنوان نماینده
مجلس انتخاب می شدند.
تمام مشکلات دیگری که شهر با آن رو به رو بود از آموزش، نابرابری و
جرم گرفته تا آلودگی و مدیریت پسماند در اولویت دوم قرار گرفت. تمام نگرانی بیماری
های عفونی بود. طی فقط پنج سال، قدرت سیاسی به دست موسسات پزشکی رسیده بود. این
پزشکان بودند که شروع به تغییر شکل شهر کردند.
دیگر هرگز شیوع بیماری از طریق هوا برای مردم انگلیس مشکلی نخواهد
بود. انتقال آنفولانزا، به ویژه سرماخوردگی، از طریق فضا غیرممکن خواهد بود. ذات
الریه در عرض خیابان ها درمان می شد. طراحی لندن دیگر بر اساس تاریخ، اقتصاد یا
زیبایی شناسی نبود. بهبود نمای خرده فروشی ها، کاشت درخت و ساخت پیاده رو در حاشیه
رودخانه ها در اولویت نبود. خیابانها دوباره شکل گرفتند، نه برای نمونه های جدید
حمل و نقل، بلکه تا آنجا که ممکن است برای دور نگه داشتن مردم و میکروب ها از
یکدیگر و برای متوقف کردن شیوع هرگونه بیماری عفونی در مسیرها. دیوارهای بلند
متحرک از جنس پلاستیک مقاوم در برابر میکروب و دارای فیلترهای هوا و ایستگاه های
آزمایش خون شروع به ظاهر شدن کردند. برج های مراقبت و دستگاه های تصویر برداری بدن
در خیابان آکسفورد به چشم می خورد.
میادین عمومی با استفاده از داده های گرفته شده از مطالعات گردش هوا و
فیزیکِ سرفه انسان دوباره ساخته شدند. مسافتی که یک عطسه می توانست طی کند شکل
معماری به خود می گرفت. برای ازدحام جمعیت جریمه اعمال شد تا امکان انتقال به
حداقل برسد، سفر بین شهری فقط با رضایت کتبی پزشک ممکن بود. تحرکات کنترل می شد.
تجمعات عمومی افراد دارای سیستم ایمنی
ناسازگار غیرقانونی شد. حتی طبقه های آپارتمان ها و خانه ها نیز مطابق با
مقررات پزشکی با دقت تغییر شکل دادند. در خانه بودن مثل قرنطینه احساس می شد و
غالباً چنین بود که اگر آزمایش های روزانه پوست شما خیلی خوب به نظر نمی رسید، درب
خانه موقتا پلمپ می شد. همه چیز سرد بود؛ حتی برخی می گفتند دیستوپیایی است. تا
مناطق درمانی شروع به ظاهر شدن کردند.
آنها بیز واتر را برای درمان ما دوباره ساختند، ساختمان ها قبلاً سقف
های بلندی داشتند، فقط آنها را با رنگهای گرم مجدداً رنگ کردند و آفتاب های شبیه
سازی شده را نصب کردند، لامپ های ماوراء بنفش در خیابان ها با ارتفاع ۴ متر نصب
شدند. به شما گفته می شد فقط بیست دقیقه
در روز به بیز واتر بروید و استراحت کنید. فضایی که خود نقش یک ابزار درمانی داشت.
افراد دچار بی خوابی در کلاب های لتوس در بخش سوهو جایی که آرام بخش
های موثر به صورت ۲۴ ساعته در دسترس بودند، جمع می شدند. منطقه ای که ایده ی طراحی
اش برای پاسخ به نیازهای جنسی افراد به شوخی می مانست، حال ساخته شده بود و بعدها
به حقیقت پیوست و مردهای مسن ساعت ها با نسخه های جعلی در دستان عرق کرده در صف می
ایستادند.
پارک های ویکتوریای لندن به باغ هایی با گلهای مهندسی ژنتیکی شده که
برای داروسازی و نه گرده افشانی بودند تبدیل شدند. در هر قسمت، گل های هزارْدارو
شکوفه زدند و همگی آماده برداشت بودند. لندنی های جدید حس می کردند آدم و حوا
هستند آنها ترکیبات ممنوعه گذشته را می چیدند و برگهای کریستالیزه شده درخت انگور
مقاوم در برابر آفت را می خوردند. اگر بیمار بودید، یک منطقه خاص برای شما وجود
داشت. تنها نشان دادن مدارکتان کافی بود تا بتوانید تحت یک پروسه وارد یوتوپیایِ
طبق سفارش خودتان می شوید، یوتوپیایی که مخصوصا برای نیازهای پزشکی شخص شما طراحی
شده بود. مقادیری توهم خودْبزرگی پس از تطابق دقیق به وجود آمده بین سیستم عصبی و
دیوارهای اطراف شما پدیدار شد. حساسیت ها ناپدید شدند و اضطراب ها از بین رفتند.
اگر شما نوعی فوبیا داشتیداتاقی در جایی آن را درمان می کرد. شما می خواستید در
بیمارستان باشید زیرا بخش بهبودی با خوش سلیقگی در بهشتی پر از آنتی بیوتیک های
خوش طعم استتار شده بود. در غبار اکسیرهای ضد پیری پخش شده در هوا، حس و حالی
مانند داستان های مصری ایجاد می کرد و شما
در یک اتاقک درمانی می نشستید و آبجو تقویت کننده سیستم ایمنی می نوشیدید.
لندن همانند یک گنبد لذت زیستی، توسط آب های آنتی باکتریال رودخانه
تیمز شسته می شد. چیزی نگذشت که خود معماری هم قابل خوردن شد، مانند داستان ویلی
وانکا در کارخانه شکلات سازی. ساختمان ها به قطعات کوچک شیرینی تبدیل می شدند و مُسکن
ها و ویتامین ها همانند فندق ها به روی خیابان ها می افتادند. در این سال ما برای
اولین بار یک شهردار روانپزشک انتخاب کردیم. بر اساس یک فرایند مطالعاتی و پژوهشی
روی رویاها، مناطق جدیدی با پاویون های ستون داری که روی مه معلق اند در مرداب های
لایروبی شده، در شرق طراحی شدند. این روزها مردم می گویند حفاری های عظیمی زیر شهر
وست مینستر در حال انجام است و موسیقی عجیبی از تونل ها به گوش می رسد.