در سال 1987 دولت برلین
رقابتی را برای گسترش موزه ی وضع موجود یهود برگزار کرد که در سال 1993 گشوده شد. هدف
این برنامه بازگرداندن حضور یهودیان به برلین بعد از جنگ جهانی دوم بود. در سال
1988، دنیل لیبسکیند، از میان تعداد زیادی از معماران بین المللی به عنوان برنده
انتخاب شد. طرح او تنها پروژه ای بود که به عنوان ابزاری برای بیان سبک زندگی
یهودیان قبل، حین و بعد از هولوکاست، یک طرح رادیکال و رسمی ایجاد می کرد.
موزه ی یهود اصلی در
برلین در سال 1933 ساخته شده بود، ولی طولی نکشید که موزه در دوره ی حکومت نازی ها
در سال 1938 بسته شد. متاسفانه این موزه تا سال 1975 خالی ماند تا اینکه یک گروه
فرهنگی یهودی تصمیم گرفت که موزه را بازگشایی کند و یهودیان را به برلین
بازگرداند. این کار تا سال 2001 که قسمت الحاقی طراحی شده توسط لیبسکیند به موزه
اضافه شد طول کشید. سرانجام، این موزه حضور یهودیان را در دو بعد فرهنگی و اجتماعی
در برلین به رسمیت شناخت.
برای لیبسکیند طراحی این
قسمت الحاقی بیش از یک رقابت بود. وظیفه ی این طرح، بنیانگذاری و ایجاد امنیت برای
یک هویت در برلین بود که در طی جنگ جهانی دوم از بین رفته بود. در اصل لیبسکیند می
خواست حس ناپدید شدن فرهنگ یهود از برلین را ابراز کند. این حرکت، استفاده از
معماری به عنوان ابزاری برای روایت کردن و برانگیختن احساسات بازدیدکنندگان، با
تجربه ای از تاثیرات هولوکاست بر فرهنگ یهودیان و شهر برلین بود.
پروژه در فرم خود از ستاره
ی داود الهام می گیرد که در دور سایت کشیده شده است. فرم در طی پروسه ی اتصال
خطوط بین رویداد های تاریخی که ساختار
ساختمان را بنا می کنند ایجاد می شود و منجر به تشکیل یک "زیگْزاگ" می
شود.
با اینکه بنای الحاقی
لیبسکیند به عنوان ساختمانی جدا محسوب می شود، ولی هیچ ورودی خارجی رسمی به داخل
آن وجود ندارد. برای ورود به موزه ی جدید باید از طریق موزه ی اصلی و از یک راهروی
زیرزمینی وارد شد. بازدیدکننده باید اضطراب پنهان شدن و از دست دادن حس مسیر یابی
را قبل از رسیدن به تقاطع سه راه تجربه کند. این سه مسیر فرصت ها را برای مشاهده ی
تجارب یهودیان از طریق تداوم تاریخ آلمان، مهاجرت از آلمان و هولوکاست عنوان می کنند.
لیبسکیند یک تفرجگاه زیگْزاگ شکل را خلق می کند که بازدیدکنندگان با قدم زدن در آن
می توانند آن را تجربه کنند.
از بیرون، محیط فضای داخل
می تواند مانند فضای بیرونی باشد. اگرچه فضای داخلی به شدت پیچیده است. تفرجگاه
برنامه ریزی شده ی لیبسکیند مردم را از طریق گالری ها، فضا های خالی و بن بست ها
هدایت می کند. بخش قابل توجهی از بنای الحاقی فاقد پنجره است و از نظر متریال
متفاوت است.
فضای داخلی از بتن مسلح
ساخته شده است که ممان فضاهای خالی و بن بست ها را تقویت می کند. در این بن بست ها
فقط یک باریکه ی نور وارد فضا می شود. این حرکت سمبلیک از لیبسکیند، برای این است
که با دیدکنندگان چیزی را تجربه کنند که مردم یهود در طی جنگ جهانی دوم احساس می
کردند. هنگامی که در تاریک ترین لحظات که هیچ راه گریزی وجود ندارد، اثر کوچکی از
نور دوباره امید را زنده می کند.
یکی از پر احساس ترین و
قوی ترین فضا ها در ساختمان، یک ووید به بلندی 6 فوت است که از کل ساختمان می
گذرد. دیوار های بتنی، اتمسفری دلهره آور به فضا اضافه می کنند. تنها یک باریکه ی
نور از شکافی که در بالای فضا قرار دارد به آن وارد می شود. زمین از 10000 صورتک
آهنی پوشیده شده است که سمبلی از آن هایی است که در طی هولوکاست گم شدند. این بنا
بیش تر از اینکه موزه باشد، تجربه ای است که آنچه اکثر مردم درک نمی کنند را به
تصویر می کشد.
بنا ی الحاقی لیبسکیند به
باغی از تبعید ختم می شود که باری دیگر بازدیدکنندگان در آن احساس گم شدن می کنند.
49 ستون بتنی بلند که از گیاهان پوشیده شده اند، شخص را گم و گیج می کنند ولی وقتی
شخص به بالا و به آسمان نگاه کند، به لحظه ای از تعالی می رسد. موزه ی یهودی
لیبسکیند یک سفر احساسی در تاریخ است. معماری و تجربه برای لیبسکیند ابزار هایی
هستند که با استفاده از آن ها احساسات
انسانی را به یک اثر معماری ترجمه می کند.
"موزه ی یهود به
عنوان یک نماد شناخته می شود که در آن مرئی و نامرئی ویژگی های ساختاری محسوب می
شوند که در این فضا جمع شده اند و در معماری آن مشاهده می شوند. مکانی که بدون نام
برجسته باقی می ماند."_دنیل لیبسکیند