دهه هفتاد شاهد ظهور سیاست هویت بود، سیاست به مثابه مقوله ای درگیر طبقه و اقتصاد به سمت مقوله ای درگیر با هویت جهت گیری کرد، این مفهوم نوآمده خود را در قبال جنسیت، جنسیت گرایی و نژاد و قومیت مسئول نشان داد، در این میان هنرمندی به نام مارتا رازلِر ویدئویی ساخت به نام نشانه شناسی آشپزخانه. . . رازلر در مقابل یک میز آشپزخانه ایستاده است و وسیله های آشپزخانه را که روی ان چیده شده اند به ترتیب حروف الفبا معرفی می کرد و به موازات کارکرد ان ها را هم توضیح داد، در انتهای این ویدئوی او با تکان دادن چاقو در هوا، محرومیت های ناشی از هویتی که در چارچوب تعابیر سنتی جنسیت سرکوب شده است را تبیین می کند. . . ایده ی مارتا رازلر بر این مدار تعریف می شود زبان، سوژه را به حرف زدن وامی دارد. . . انچه در این اجرا به وضوح از رفتارهای کنترل شده تئاترگونه فاصله می گیرد و در قالب نوعی از "اعتراض بدنی" تجسد می یابد اعتراض ایست تحت شمول هنر مفهومی به چگونگی تبدیل زن به نشانه ای در میان نظام نشانه ها، نشانه ای در نظام بازنمایاننده ی سیستم تولید غذا در آشپزخانه و البته سیستم مقید به سوبژکتیویته ای افسار زده . . . او همانطور که صحبت می کند، به "اشیا" مکانیسم های سرکوبی که درونشان تعریف شده است نیز "نام" می دهد و ان ها را تحت شمول "نام های نظام سرکوبِ" زن صورت بندی می کند، او یک زبان مقیدِ از پیش برنامه ریزی شده که روی نظام کارکردی اشیا بارگذاری گردیده را به مثابه ابژه ای که باید جواب پس بدهد و بازجویی شود در جایگاه متهم قرار می دهد. . .