الفرد هیچکاک را همگان به عنوان استاد تعلیق the master of suspense می شناختند، این واقعیت که هیچکسی
در حد و اندازه های او نیست که به عنوان استاد غافلگیری the master of surprise شناخته شود، نشان دهنده ی ان است
که تمایزی مهم بین این دو هست.
هیچکاک بین تعلیق و غافلگیری تفاوت می گذاشت، با گفتن انکه اگر دو ادم پشت میزی
نشسته باشند و بمبی منفجر شود، غافلگیر می شویم؛ اما اگر ببینیم کسی بمبی زیر میز
کار می گذارد و بعد، ببینیم دو ادم پشت میز می نشینند، سروکارمان با تعلیق افتاده
است. این را می شود در پدرخوانده (1972)، در صحنه ی معروف رستوران ایتالیایی دید.
مایکل برنامه دارد سولوتزوی دلال موارد و محافظ پلیسش، مک کلاسکی فاسد، را بکشد.
وقتی راننده ای که بناست مایکل را به رستوران برساند، سرِپل، مسیرْ عوض می کند،
تعلیق رفته رفته فزونی می گیرد: او را کجا می برند؟ داخل رستوران، مایکل با
سولوتزو به زبان سیسیلی حرف می زند؛ و از انجا که صحبتشان بی ترجمه است، می مانیم
ماجرا از چه قرار است.
مایکل به دستشویی، جایی که تفنگی را برایش جاساز کرده اند، می رود، اما پیدا کردن
تفنگ به این سادگی ها پیش نمی رود و بالاخره وقتی ان را می یابد، به پشت میز برمی
گردد و منتظر تلق و تلوق مترو می ماند تا حرکتش را پیاده کند. در نهایت، تنش که به
اوج می رسد، مایکل دو ادم بده را از نزدیکِ نزدیک، به گلوله می بندد.
می دانستیم چه اتفاقی بناست بیفتد؛ فقط کی و چطورش را نمی دانستیم.