"پاپ آرت نگاهی به جهان است. به نظر نمی رسد که نقاشی از چیزی باشد بلکه
به نظر می رسد که خود آن چیز باشد."
روی لیختن اشتاین
نقاشی های برجسته و آیکونیکِ روی
فوکس لیختن اشتاین (1997-1923) با هنر پاپ مترادف شده
اند. حرکتی که او در پیدایش آن کمک کرد و ادغام او در بازْتولید مکانیکی و ترسیمات
دستی در درک انتقادیِ این جنبش، نقش اساسی دارد.
لیختن اشتاین که در نیویورک متولد شد،
از جوانی به طراحی، علم و موسیقی جاز علاقه مند شد. وی قبل از اینکه در سال 1943 به
ارتش اعزام شود، در سال 1940 در دانشگاه ایالتی اوهایو تحصیل کرد. پشتیبانی شده
توسط G.I. پس از جنگ ، لیختن اشتاین
تحصیلات هنری خود را در دانشکده هنرهای زیبا و کاربردی در ایالت اوهایو از سر گرفت
و در سال 1949 فارغ التحصیل رشته اِم
اِف اِی شد. وی برای هشت سال آینده در اوهایو ماند و
ابتدا به عنوان معلم کار کرد و بعداً به عنوان یک طراح صنعتی و طراح مبلمان مشغول
به کار شد. سپس لیختن اشتاین استادیاری در زمینه طراحی صنعتی را در دانشگاه ایالتی
نیویورک پذیرفت که منجر به سمت تدریس در کالج داگلاس در دانشگاه راتگرز در نیوجرسی
شد.
در سال 1961 لیختن اشتاین یکی از اولین
نقاشی های پاپ خود را به نام "میکی
نگاه کن" منتشر کرد. این اثر که با
استفاده از شخصیت های کارتونی و تقلید عمدی از سیستم چاپ تجاری بِن دِی دات بود، نقطه عطف بزرگی
در کارنامه وی رقم زد. لیختن اشتاین اولین نمایش انفرادی خود را در اوایل سال 1962
با لئو
کاستلی برگزار کرد. بعد از این موفقیت تجاری
با کاستلی، او در سال 1964 از راتگرز استعفا داد و به نیویورک بازگشت تا فقط به
هنر خود بپردازد. در دهه بعد، وی تصاویری چون منظر، بسته بندی کالاهای مصرفی،
اقتباس از نقاشی های هنرمندان مشهور، عناصر هندسی از طراحی آرت دکو، پارودی های
اکسپرسیونیسم انتزاعی و صحنه های جنگ و انفجار را به تصویر کشید. علی رغم تنوع بسیار
زیاد آنها در موضوع، همه این آثار بر تناقضات نشان دادن سه بعد بر روی یک سطح صاف
تأکید داشتند.
در اواخر دهه 1960 اولین نظرسنجی های
موزه لیختن اشتاین مشاهده شد. در 1967 موزه هنر پاسادنا یک نگاه به گذشته را آغاز
کرد، در سال 1968 موزه استدلیج در آمستردام اولین گزارش گذشته خود را در اروپا
ارائه داد. وی در سال 1968 زندگی در ساوتهمپتونِ نیویورک را آغاز کرد و در سال
1984 یک استودیو عالی در منهتن راه انداخت. پس از آن او زمان خود را بین
ساوتهمپتون و منهتن تقسیم می کرد.
در اوایل دهه 1970 لیختن اشتاین پرسش
های شکلی را با مجموعه های "آیینه" و "حراج"
بیشتر جستجو کرد. وی از سال 1974 تا 1980 علاقه
دیرینه دیگری را دنبال کرد، مفاهیم سبک هنری. وی نقاشی هایی را تولید کرد که به
بازخوانی فرم ها و فنون معماری کلاسیک، کوبیسم، آینده نگری، سورئالیسم و غیره
پرداخت. لیختن اشتاین در مجموعه "داخلی" در سال 1990 تا 1997 که شامل
تصاویری از آثار او به عنوان عناصر تزئینی در محیط های داخلی بود. او این بار درمقام
فرهنگی مصرف کننده، نقش سبک را زیر سوال برد. لیختن اشتاین در تلاش برای درک و
افشای کامل چگونگی شکل دادن فرم ها، مواد و روش های تولید در تصاویر فرهنگ تصویری
غرب، همچنین به کاوش در رسانه های دیگر مانند سرامیک چند رنگی، آلومینیوم، برنج و
خط و رسم پرداخت. او از اواخر دهه 1940 چندین مجسمه عمومی بزرگ و همچنین تعدادی
نقاشی دیواری مهم را به اتمام رساند.
لیختنشتاین در کارهای بعدی خود به
اصلاح تکنیک و گسترش موضوع خود ادامه داد و به مضامین غیرمنتظره ای مانند ژست
نقاشانه، برهنه های زنانه و نقاشی منظره چینی روی آورد. در سال 1995 به پاس قدردانی
از سهم خود در هنر آمریكا، نشان ملی هنر به وی اعطا شد.