سولاریس (1972) و استاکر (1979) تارکوفسکی، بیش از تمام دیگر فیلم های علمیْ تخیلی شورویِ پیش از خودشان، به عمق استعاره های اصلی ای که در هسته ی اصیل جهانْ سازیِ شوروی نهادینه شده بودند، نزدیک می شوند. سولاریس که به نوعی از فیلم دیوار مرموز (1967) ایرینا پولوتسکایا نیز الهام گرفته است، کاوشی است بر امکان گفت و گو با یک فرمِ زیستِ به کل متفاوت . . .بر خلافِ اثر پولوتسکیا، که به وضوح مسیر دیگری در پیش می گیرد، تارکوفسکی، به موازات فاصله گیری آشکار از رمان سولاریس نوشته ی استینسلاو لم، از استعاره امر بیگانه برای مکاشفه بر روان و نفس انسان استفاده می کند و از این طریق بر یافت رستگاری در نوعی از اومانیسم نسبتا رازآلود و بعضا عرفانی موکد می شود، سیاقی که در استاکر ـ اقتباسی از رمان پینک نیک کنارجاده نوشته ی بوریس و آرکادی استروگاتسکی (1972) ـ هم شاهد انیم. در عین حال، هر دو فیلم را می توان در قامت خوانشی انتقادی بر جهانْ سازیِ شوروی نیز فهم کرد، منطقی که تبلورش را می توان در جداسازی جهان به "وُرْلْد" و "زُن" نظاره کرد؛ اولی را می توان در جامعه یوتوپیایی متجسد در رمان سحابی آندرومدا به نظاره نشست و دومی را در مطرودین از ان جامعه یوتوپیایی، پدیده ای که تبلورش را می توان در مانکیِ استاکر و هریِ سولاریس دید. زُن یا منطقه مخاطب را متوجه این واقعیت می کند که هم منطقه (که می تواند منطقه ترور باشد یا جرم و جنایت یا منطقه ی محرومیت و طرد) و هم جهانِ بیرون از ان، پدیده هایی اند که نمی توانند بدون ساکنین بشری اش تصور شوند ـ درست همانگونه که در واقعیت تغییرِ عمیق طبیعت برای تسلط انسان بر ان شاهدش هستیم ـ پس تا زمانی که مناطق واقعیت های غیر قابل تغییر و متقن حیات [و جهان]اند، هیچ راهی برای بازگشت به پیشاتاریخ رمانتیک و ان تعادل باستانی وجود ندارد و این بارزه مهمترین وجه این دو فیلم تارکوفسکی است.
سولاریس. ساخته اندری تارکوفسکی. 1972
استاکر. ساخته ی آندری تارکوفسکی. 1979