فیلم پدر، به صورت زیرکانه ای از طراحی داخلی متغیر برای مغشوش کردن
ذهن ما، در حالی که در دنیای جنون آنتونی هاپکینز فرو می رویم، استفاده می کند.
این یک نمونه کامل از چگونگی انتخاب دکوراسیون داخلی و مبلمان در فیلم است که می
تواند روایت پنهانِ داستانِ جاری را منتقل کند و ما را در داستان فرو برد یا از آن
دور کند. ما با پیتر فرانسیس،
طراح تولید، در مورد این طراحی صحنه هوشمندانه فیلم صحبت کردیم.
بر اساس داستانی نمایشی به همین نام، پدر اولین کارگردانی نمایشنامه
نویس فرانسوی و برنده جایزه، فلوریان
زلر است. این فیلم روایتی دل انگیز از روابط یک پیرمرد (آنتونی هاپکینز) و دختر
میانسالش (اولیویا کلمن)
است، در حالی که نقش آنها از والدین و فرزند به وابسته و سرپرست تبدیل شده است و
مشکلات سازگاری آنها با شرایط عاطفی جدید را بیان می کند. در کنار برندگان اسکار،
هاپکینز و کلمن، بازیگران دیگری متشکل از مارک گاتیس، ایموژن پوتز، روفوس سیول و
اولیویا ویلیامز نیز
در این فیلم حضور دارند.
فرانسیس می گوید: خود صحنه فیلم نیز یک شخصیت کلیدی است. صحنه بخشی
جدایی ناپذیر از داستان است. ما فقط یک پس زمینه ایجاد نمی کردیم بلکه شخصیتی دیگر
برای کمک به روایت داستان ایجاد کردیم و همانطور که می توانید تصور کنید کار کردن روی
آن سراسر هیجان بود.
در حالی که آنتونی بازیگوش و کاملاً مستقل ۸۱ ساله در اطراف عمارت بزرگ
خود در لندن سرگردان است، بعد از مدت کمی احساس سردرگمی می کنیم و متعجب می شویم
که "آیا این آپارتمان او است، یا در واقع آپارتمان دخترش است؟اگر به طراحی
داخلی حساس باشید، فکرتان مشغول می شود"آن نور سقف و آن رنگ دیوار برای یک
پیرمرد بیش از حد مدرن به نظر می رسد، شاید من صحنه را بد درک کرده ام"، بعد
با خودتان می گویید، "من مطمئنم که طراحی آشپزخانه تغییر کرده است"،
و" یک لحظه صبر کنید، واقعاً دخترش کیست؟" در بعضی مواقع صحنه دنج و
راحت است، در بعضی مواقع ناآشنا و ناراحت کننده است.
مبلمان و دکوراسیون آپارتمان کاملاً از صحنه به صحنه ای دیگر تغییر
می کند، چه چراغ رو میزی یا نقاشی روی دیوار و ما را وادار می کند تا درک خودمان
را زیر سوال ببریم. به تدریج متوجه می شویم که جهان را از دیدگاه آنتونی که به طور
فزاینده گیج شده است، می بینیم. ما با او در میان سفر زندگیش همراه می شویم و در
یک در هم ریختگی گیر می کنیم، در حالی که سعی می کنیم تار و پود واقعیتی را که
ارائه داده شده، در کنار یکدیگر قرار دهیم.
زلر در این فیلم به طریقی که گویی از اداره کردن بیننده نمایش لذت می
برد با مخاطب بازی می کند. وی می گوید: "مخاطب باید احساس کند که گویی باید راه
خود را در یک هزارتو پیدا می کند.
این "هزارتو" با همان فضای معماری ایجاد می شود که به
تدریج از آپارتمان خود آنتونی، به خانه دخترش، به دفتر پزشک و در نهایت یک آسایشگاه
تغییر می کند. هر روز از فیلمبرداری، گروه چند چیز را تغییر می داد؛ گاهی رنگ،
گاهی تناسبات و گاهی مبلمان. زلر می گوید: "شما به اندازه کافی احساس می کنید
که هنوز در همان مکان هستید، اما چیزی تغییر کرده است. این روشی بود برای بازی با
صحنه و ایجاد گمراهی در مخاطب".
ایجاد دنیای فیزیکی آنتونی نوعی چالش برای فرانسیس بود، کسی که دانش
خود را از کار با برخی از معتبرترین طراحان محصول و طراحان جزییات و طراحان صحنه
جهان یعنی استوارت کریگ در سری هری پاتر، پیتر لامونت در فیلم تایتانیک و سه فیلم
جیمز باند به دست آورده بود. کل تجربه کار در فیلم پدر تأثیر متفاوتی بر او و
همراهانش، یعنی؛ بن اسمیتارد به عنوان فیلمبردار، آنا مری اسکات رابینز به عنوان
طراح صحنه و لباس و نادیا استیسی به عنوان گریمور گذاشته است.
فرانسیس می گوید: "کل داستان در آپارتمانی در حال تغییر اتفاق
می افتد و من می دانستم که این یک چالش فنی است. معماری ثابت باقی می ماند اما
پوشش صحنه و احساس، به طور مداوم تغییر می کند. این یک فیلمنامه عالی بود، یک
کارگردان عالی و یک بازیگر عالی و همه اینها به ندرت همه با هم جمع می شوند.
فلوریان مردی باورنکردنی است، بسیار متعهد، درست در چشمان شما نگاه می کند و به چیزهایی
که می گویید، گوش می دهد. شخصیت گرم و اعتماد به نفس او در پروژه بسیار کمک کننده
بود. همه ما با این حال که می دانستیم او قبلا فیلمی کارگردانی نکرده، به او ایمان
داشتیم. این یک روند آسان و روان برای همه بازیگران و خدمه بود".
فرانسیس می گوید: هنگامی که برای اولین بار با او ملاقات کردم، یک
طرح پیشنهادی ترسیم کردم و با خجالت گفتم: "من طرحی از چگونگی آن ترسیم کرده
ام. فلوریان پاسخ داد: شما طرح خودت را نشان بده، من هم طرح خودم را نشان شما خواهم
داد و به محض اینکه آن را روی میز گذاشت، فهمیدیم که دقیقاً یکسان هستند! بنابراین
ما از روز اول به معنای واقعی کلمه در یک مسیر بودیم.
نمای خارجی آپارتمان آنتونی یک عمارت در مایدا ولی لندن است. فرانسیس
تصور کرد که این مهندس سابق مدتها در آنجا زندگی کرده و بر همان اساس، در زمینه
توسعه فضای داخلی کار کرد. ما می دانستیم که چنین عمارتی، سقف های بلند دارد و من
می خواستم به دلیل دوره این عمارت که در حدود ۱۹۱۰-۱۹۰۰ بود و همچنین علاقه خاص
خودم به معماری هنری، هنر و مهارت را در آن به کار برم.
هنگام طراحی فضایی، فرانسیس در ذهن داشت که چگونه مردم آگاهانه یا
ناخودآگاه از اتاقهایی که در آن هستند تاثیر می گیرند. فرانسیس توضیح می دهد که:
ما فضا را بسته به رنگ، وسایل، نقاشی ها و لوازم جانبی درک می کنیم. ما در هر اتاق
مبلمان های مختلف را در مکان های مشابه قرار دادیم و حتی اگر، به عنوان مثال،
نقاشی ها از یک آپارتمان به آپارتمان دیگر تغییر می یافت، آنها را با همان ترتیب
آویزان کردیم تا بلافاصله بیننده متوجه آن نشود.
فرانسیس یاداوری می کند: هنگامی که ما معماری را شکل دادیم، پس از
آن، رنگ نقش مهمی در تغییر تدریجی مکان ها داشت. ما تصور می کردیم که آنتونی
حدوداً ۴۰ سال در همین آپارتمان بوده است، بنابراین این امر منجر به ایجاد یک پالت
زرد، از طلایی، کرم، اُخرایی با کمی رنگ سبز شد. من یک نقل قول خواندم که می گفت
رنگ اخرایی، یک "زرد بالغ" است که به نظر من با آنتونی کاملا هماهنگی
داشت، اما من نمی خواستم بیش از حد یکپارچه به نظر برسد، بنابراین ترکیبی از
دکوراسیون را به وجود آوردیم که احساس کنیم با گذشت زمان تکامل یافته است.
آپارتمان آن، با رویکردی کمی مدرن تر به آبی کدر متمایل می شود.
دکوراسیون او، سن و سبک او و کسی که ممکن است وسایل را در طول زمان و به صورت
موروثی جمع کرده است، نشان می دهد و یک فرم راحت و دنج را به وجود می آورد.
هنگام مقایسه تصاویر اتاق نشمین، تغییر رنگ دیوارها از کرم به سبزْآبی
را مشاهده خواهید کرد، مبل طلایی به دو صندلی با چوب قرمز رنگ از اواسط قرن تبدیل
می شود و پیانو با یک کابینت نوشیدنی جایگزین می شود. همچنین ممکن است متوجه شده
باشید که تصاویر روی دیوار تغییر کرده اما با پیکربندی های مشابه آویزان شده اند.
رنگ آبی آپارتمان آن نیز ارتباط خوبی با دفتر پزشکان دارد که در واقع
همان آبی است اما به میزان کمی متفاوت است. بخش آسایشگاه با رنگ های سرد و نور
شدید کمی متفاوت است.
درها و راهروها قسمت مهمی از طراحی مجموعه فیلم بودند. بسیاری از
اتاق های متصل به هم وجود دارند که به ایجاد احساس هزارتوی و حس عمق کمک می کنند.
در هر اتاق می توانید از دری به اتاق های دیگر و همچنین پنجره های انتهای آن ها
دید داشته باشید. اتاق نشیمن دارای سه درب به اتاق مطالعه، آشپزخانه و اتاق ناهار
خوری است که امکان حرکت شخصیت ها به داخل و خارج از فضاها را فراهم می کند.
طراحی درها عمداً گرافیکی بوده و در هر اتاق به وضوح خود را نشان می
دهند.
در اواخر فیلم، همان فضا به آسایشگاه تغییر می کند. از خود می پرسید
که آیا ما واقعاً تمام مدت در این آسایشگاه بوده ایم؟ آیا اتاق های دیگر فقط بارقه
هایی از خاطرات آنتونی هستند که با زوال عقل او با هم ادغام شده اند؟
زلر می گوید: "تئاتر و فیلم ها به شما یادآوری می کنند که شما
بخشی از چیزی بزرگتر از خودتان هستید. علیرغم ویژگی های هزارتوی آن ، یک احساس
متمایز از لذت در مورد این نمایش وجود دارد که می خواستم آن را حفظ کنم".
پدر برای طراحی تولید در اسکار و همچنین در BAFTA
برای طراحی تولید، بهترین فیلم، فیلم برجسته بریتانیا، فیلمنامه اقتباسی، بازیگر
نقش اول: آنتونی هاپکینز و تدوین نامزد شده است. همچنین برنده سه BIFA
برای بهترین تدوین، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه شده است. ما
مطمئن هستیم که نامزد جایزه های بیشتری در آینده خواهیم شد.