بعد از "دانکرک"، انتظار دیگری داشتم. "تِنِت" برایم یکجور عقبنشینی از مرزهای تجربیتر "دانکرک" و یک پسرویِ غیرقابلدرک است. برگشتن به ساحل امن و مطلوبِ نولان در "تلقین" و "میانستارهای". "دانکرک" یک تجربهی تماماً متفاوت بود. در آنجا نولان توضیحالمسائلِ رواییِ معروفش را کنار گذاشته بود، دیالوگ را از بارِ توضیح و آموزش معاف کرده بود، و بیش از هر زمان دیگری به غریزه و کنش اعتماد کرده بود. نتیجه، یک کورئوگرافیِ زیبا در سه ترازِ زمانیْحرکتی بود که یکنفس از ابتدا تا خط ساحلی دانکرک امتداد مییافت. "دانکرک" یک آلترناتیو برای سینمای پُرپشتِ رواییْذهنی نولان بود که از اکشن و جسمانیتِ ژانر فیلمهای جنگی، درست و بهاندازه، ایده میگرفت. "تنت" اما در ایجاد تعادل میان ایدهی نولانیاش با جسم و جانِ فیلمهای جاسوسی لنگ میزند. همان مشکلی که در "میانستارهای" پررنگتر و در "تلقین" کمرنگتر حس میشد. وقتی ایده به خوردِ ژانر، ساختمان یا فرم اثر نرود، بهناچار باید ایده را به کمک کلمات توضیح داد. هر چه ایدهْ پیچیدهتر و میزان نفوذ آن درون ساختمان فرمال اثرْ کمتر، کلامْ پررنگتر و مطوّلتر. "تنت" از این حیث، عجیب، پرگو و مطوّل است.