طرفداران وس اندرسون می دانند که اگر چشمان خود را باز کنند
و به تخیل خود راه عبور دهند، می توانند تکه هایی از دنیای رنگارنگ او را در زندگی
روزمره ی خود پیدا کنند.
گزارش فرانسوی آخرین فیلم این کارگردان نامزد اسکار گواه این ادعاست. این فیلم
در آنگولم فرانسه فیلمبرداری شد. جایی که توپوگرافی و
معماریِ آن برای به تصویر کشیدن آنوی سور بلازه آماده بود.
آدام استوکهاوزن،
طراح تولید فیلم، و تیمش برای یافتن مکان مناسب شروع به "کاوش گوگلی" می
کنند. "ما شروع به قدم زدن در خیابان ها و نگاه کردن به اطراف در گوگل مپ می
کنیم. بعد از اینکه گشت و گذار های لازم را انجام دادیم، شروع به محدود کردن آن ها
به لیستی از شهر های مناسب می کنیم و سپس عده ای را برای عکس برداری از لوکیشن ها
می فرستیم."
بعد از بازدید فهرست کوتاهی از مکان ها، استوکهاوزن و تیمش در
مورد شهر آنگولم در فرانسه به نتیجه رسیدند. جایی که در فلاتی به فاصله ی پنج
ساعتی از جنوب غربی پاریس و دو ساعتی از شمال شرقی پاریس قرار دارد و به سبب
جشنواره ی سالانه ی کتاب های مصور معروف است.
"در آنگولم جاده ای تو در تو
وجود دارد که به اطراف می پیچد و در حالی که به سمت سربالایی می رود، جاده ای دیگر
از کنار آن عبور می کند. این گوشه ها و شکاف ها و پیج ها صحنه هایی باورنکردنی می
سازند که وس دائما از آن ها بهره برداری می کرد."
بنا به دلایلی که سایر کارگردانان این شهر را گزینه ی
مناسبی برای فیلم برداری نمی دانند، آنگولم برای فیلم وس اندرسون بهترین گزینه
است. در ماجرای فیلم گزارش فرانسوی به مجله ی ایونینگ سان کانزاس پرداخته می شود
که توسط یک مهاجر متولد کانزاس به نام آرتور هاویتزر جونیور (با بازی بیل موری)
راه اندازی شده و اخبار و داستان های فرهنگی طولانی را منتشر می کند. مجله ای که
ایده ی شکل گیری آن بر مبنای مجله ی نیویورکر بوده است.
این فیلم از چهار پرده تشکیل شده است که هر کدام داستانی از
آخرین شماره ی گزارش فرانسوی را تعریف می کنند. اولین داستان سفرنامه ای است که
ماجرا های آنوی سور بلازه را به واسطه ی گزارشگری دوچرخه سوار به نام هربستین سازارک (با بازی اوون ویلسون) برجسته می کند.
پس از آن داستانی است از جی. کا . ال برنسن (با بازی
تیلدا سوینتون) در مورد زندگی موزس روزنتالر، نقاش زندانی که توسط یکی از همبندانش
و یک دلال آثار هنری (با بازی آدرین برودی) کشف می شود. ساندرو کوپ، نقاشی های
انتزاعی روزنتالر را خلق کرده است. ـ از جمله مجموعه ای از نقاشی های دیواری بزرگی
که او روی دیوار های زندان می کشد ـ او این تجربه را "چالش برانگیزترین و در
عین حال رضایت بخش ترین کاری که در زندگی انجام داده است" می داند.
زمانی که
او به آنگولم رسید می دانست دو ماه و نیم فرصت دارد تا ده تابلوی عظیم خلق کند. به
گونه ای که به نظر برسد یک نابغه به مدت سه سال روی آن ها کار کرده است.
در این
بین تکه هایی از فرهنگ محلی نیز به سکانس های مربوط به زندان راه یافته است. سفال
های دست ساز این منطقه به عنوان لوازم کلاس هنر زندانیان استفاده شدند و زندانیان
با دمپایی های نمدی یا شارنتس هایی که به صورت سنتی در آن منطقه ساخته می شد دیده
می شدند.
در پرده ی سوم، روزنامه نگاری (با بازی فرانسیس مک دورمند)
داستانی درباره ی انقلاب دانشجویان در اواخر دهه ی 1960 می نویسد که بر اساس
اتفاقات واقعی است. تیمومی شالامی و لینا خودری نقش رهبران شورشی جوانی را بازی می
کنند که در کافه سن بلاژ دور هم جمع می شوند.
اندرسون برای بیان بهتر اینکه می خواهد
این قسمت چگونه به نظر برسد رفرنس هایی شامل فیلم های موج نو فرانسوی همچون 400
ضربه و چندین اثر ژان لوک گدار برای بازیگران این بخش ارسال کرد.
در آخرین پرده ی فیلم، روباک رایت (با بازی جفری رایت)
داستانی روایت می کند که قرار بود درباره ی سر آشپز معروفی با بازی استفن پارک
باشد، اما تبدیل به صحنه ای هیجان انگیز و دیوانه کننده از یک آدم ربایی می شود.
برای این کار، اندرسون با ترکیب یک صحنه ی انیمیشنی که توسط تصویرگران محلی ساخته
شده است، به فرهنگ کمیک آنگولیم اشاره کرده است.
همه ی این ها در خلال صحنه هایی به تصویر کشیده شده اند که
نویسندگانِ هویتزر در دفتر زرد او جمع شده اند (نقاشیهای تصویرگر مجله دیوارها را
زینت میدهند و بالای در، قانون شماره یک هویتزر دیده می شود. "گریه کردن
ممنوع است") او به تازگی بر اثر سکته قلبی درگذشته است و وصیتش این است که این
مجله پس از مرگش دیگر وجود نداشته باشد.
چهار داستان کوتاه از شماره پایانی، تصویری
از نوع روزنامه نگاری مورد حمایت هاویتزر را ترسیم می کنند. استوکهاوزن تخمین میزند
که برای روایت داستانها به بالای 125 ست نیاز بود که بیشتر آنها در مکانی در
اطراف آنگولم ساخته شدند. برخی دیگر در داخل یک کارخانه قدیمی نمد سازی که به یک
استودیوی فیلمسازی موقت تبدیل شده بود.
استوکهاوزن میگوید:"ما سابقه یافتن فضا های غیرِسنتی
برای ساخت دکور و کار را داریم. مکان هایی مانند میدل تاون، رود آیلند، مرکز خرید
استریپ. من فکر میکنم که فرآیند طراحی فیلم بیشتر در مورد حل پازل و تلاش برای
کشف چگونگی ساختن چیزی از هیچ است."