نوشتار پی آمده از طرف "دفتر طراحی کوروش رفیعی"
در اختیار اتووود قرار گرفته است
پلاسکو متشکله ای از چهار حوزه (بود) است:
اول برج پلاسکو: ساختمان 15 طبقه ای مشرف به خیابان جمهوری حاوی کمتر از 300 مغازه
که در آتش سوخت و هم اکنون در پلاسکوی نو به همان تعداد و هر یک در محل قبلی خود تامین
شده است.
دوم پاساژ پلاسکو: ساختمانی 5 طبقه در جبهه شمالی آنهم با همان تعداد مغازه که از
کوچه های پشتی دسترسی جداگانه ای دارد.
سوم خیابان جمهوری: که از شریانهای اصلی شهر است و ورودی اصلی کل مجموعه پلاسکو را
تامین می کند.
چهارم کوچه طاهری و بافت ضلع شمالی پلاسکو: که ورودی ساختمان پنج طبقه از آنجا
بوده و هم اکنون نیز از همان جا است اما رونق چندانی ندارد.
ایده اولیه در طراحی این بنا، ارتباط خیابان جمهوری به پاساژ(ساختمان 5 طبقه پشتی)
از درون و بیرون بود: ارتباط بیرونی از طریق موزه شهدا توسط یک حفره نردبانی تامین
می شد که حجم را می شکافت و به بام ساختمان 5 طبقه شمالی می رسید و ارتباط درونی
از طبقه همکف با شیب نامحسوسی هر دو بنای برج و پاساژ را طی می کرد وخیابان جمهوری
را از جنوب به کوچه طاهری در منتهی الیه پاساژ می دوخت.
ارتباط بیرونی در عمل حذف شد، اما با اینکه پس از آتش سوزی بین کسبه برج که سوخته
بود و پاساژ که باقی مانده بود اختلاف افتاد و هر یک راه خود را رفتند و حساب خود
را جدا کردند و دیواری بین دو بنا بالا رفت، ارتباط درونی در نهایت اتفاق افتاد و
دو بنا به هم متصل شدند و کوچه های شمالی را به خیابان جمهوری گره زدند و جریان
زندگی مجددا برقرار شد، علاوه بر آن، حرکت در محور عمودی نیز در دل برج توسط یک وُیْد
با پله های برقی و بالابرها ( 5 طبقه در ارتفاع و 5 طبقه در عمق زمین) اضافه شد و
یک دیاگرام سه بعدی حرکتی را برای کل مجموعه فراهم آورد.
یادمان
در این پروژه ارجاع مستقیم به حادثه صورت نگرفته است. بازنمایی
واقعگرایانه حادثه، به جای آنکه ما را به یک خاطره زنده و پویا دعوت کند، یک تصویر
مقطعی را تثبیت می کند و خاطره را در لحظه می کشد.
در مقابل به انتزاع رو آوردیم. معماری انتزاعی بیش از آنکه روی موضوع تمرکز کند به
ساختار می پردازد. از این طریق شاید بتوان به معانی پنهان و چیزهایی دست یافت که
غیر قابل بیان است.
یک مکعب 30 در 30 متر در ارتفاع 15 طبقه در پایه خود شکسته و به حالت تعلیق در می
آید. در اینجا ما با نوعی امر تصادفی یا رندوم روبرو هستیم. تعداد پله ها در اینجا
اشاره به چیزی ندارد: تعداد شهدا، تاریخ واقعه یا چنین چیزی در نظر نبوده. پروژه
خودش رویداد است.
شکستن حجم باعث می شود حواس ما از بنا به رویداد منعطف شود. این امر خاطره ای را
در ذهن ما مرور می کند. با این وصف، نمی توان گفت که این یک پروژه شمایلی است.
شبیه مجسمه یا مقبره چیزی نیست بلکه بیشتر خاطره ای از یک اتفاق است.
بر این اساس، تمام تجربه ما نه یک تصویر ساختگی از گذشته که تشدید تجربه حضور در
لحظه اکنون است. شما همان قدر آنرا با بدن خود تجربه می کنید که با ذهن خود.
در نهایت، ما تصویر خشک و ایستایی از حادثه ارائه نداده ایم، بلکه از طرح به مثابه
راهی برای خاطره سازی استفاده کردیم، یک خاطره زنده که در خود پروژه حضور دارد.
محل اجرا: تهران. خيابان جمهوری.
چهارراه استانبول
کارفرما: شرکت رامان
طراح: کورش رفیعی
تیم طراحي: محسن یزدیان، شفق جاویدی، محمد مهدی صافی، احسان دهقانی، سنا رستگار، مهسا الهیوفا، محمدرضا
پیری، مریم سعادت، نرگس گلچین، اشکان رفیعی
مشاور نظام مهندسی: گزینه
سازه: باستان پل
تأسیسات برقی: سعید
افشار
نورپردازی: شرکت شید
تأسیسات مکانیکی: مجتبی
عرب پور
طراحی
یادمان شهدا: رضا عابدینی
دیاگرام: محمدرضا محمودی
عکس: پرهام تقی اف
زیربنا: 1028 مترمربع
مساحت: 19220 مترمربع