امروز، غول های فناوری در مورد متاورس به عنوان مکانی برای
آینده صحبت می کنند، جایی که ما بیشتر وقت خود را در آن سپری خواهیم کرد. اما سی سال پیش، زمانی که فضای مجازی در داستان های علمیْ
تخیلی معرفی شد، مکان تاریک و خطرناکی بود. چه چیزی باعث شد که ما بخواهیم در حال
حاضر در آنجا زندگی کنیم؟
با این حال، در میان غولهایی که اکنون روی ساخت متاورس کار میکنند،
فیسبوکْ متا و مایکروسافت را میبینیم، اما برخی از قهرمانان دنیای بازیهای
ویدیویی مانند Epic Games
که با Fortnite
در حال ساخت نوعی متاورس فقط به منظور
سرگرمی است، پلتفرم Roblox،
Tencent چینی و حتی
شبکه های ظاهرا نامرتبط مانند Tinder
نیز از این دسته هستند.
متاورس چیست؟
یک دنیای دیجیتال و همه جانبه است که عمدتاً، اما نه منحصراً، از
طریق واقعیت مجازی قابل دسترسی است. متاورس دیگر یک بازی ویدیویی ساده از طریق
واقعیت مجازی نیست، بلکه یک محیط باز برای ملاقات با آواتارهای دوستان، شرکت در
کنسرت، رفتن به کلاب ها و حتی کار است که با غوطه ور شدن در محیط، از طریق واقعیت
مجازی، جایگزین جلسات در زوم می شود.
چه زمانی متاورس فرا می رسد و در واقع به واقعیت تبدیل می شود؟
حقیقتا روز دقیقی وجود نخواهد داشت که در آن متاورس رسما افتتاح شود.
در حال حاضر، برنامه هایی مانند اتاق کار فیس بوکْ متا که برای جلسات کاری طراحی
شده است، یا محیط هایی مانند AltSpaceVR
شرکت مایکروسافت که بیشتر شبیه به یک شبکه اجتماعی فراگیر هستند، نشان دهنده جنین
های متاورس هستند که با گسترش و پیشرفت عملکرد خود در طول زمان به تدریج به یک
متاورس کامل تبدیل خواهند شد.
چالش اصلی برای آینده این خواهد بود، که همه این متاورس های مجزا با
هم کار کنند و یک دنیای مجازی واقعی، باز و به هم پیوسته ایجاد کنند. اما ابتدا
بیایید به گذشته نگاه کنیم تا بفهمیم مفهوم متاورس از کجا می آید.
ناگهان تصمیم گرفت هدست واقعیت مجازی خود را در بیاورد و متاورس را
ترک کند. پس از مدت ها گرمای خورشید، خنکی رودخانه ها و برخورد باد روی صورتش را
به یاد آورد. او هرگز نتوانسته بود تمام این احساسات را در یک محیط دیجیتال تجربه
کند. او که تحت تأثیر تماس تازهاش با دنیای فیزیکی قرار گرفته بود، میخواست به
متاورس بازگردد تا به همراهانش که هنوز در واقعیت مجازی گیر کرده بودند، درباره هر
چیزی که میتوانستند در آنجا بیابند بگوید.
با این حال، او خیلی زود متوجه شد که این مسئله را نیز باید توضیح
دهد، که در دنیای فیزیکی آنها نمیتوانند تلهپورت کنند یا پرواز
کنند و ممکن است به صورت حقیقی صدمه ببینند. برای همتایان او در متاورس، دنیای
فیزیکی، که به او چنین احساسات قوی داده بود، محیطی ناکارآمد خواهد بود که در
محدودیت های فیزیکی و تجربی گیر افتاده بود. از نظر آنها، این متاورس بود که
نمایانگر دنیای واقعی بود. جایی که تصمیم گرفته بود به آن بازگردد، محلی فقیرانه و
محدود بود. هر تلاشی برای متقاعد کردن آنها در این صورت، فقط تلف کردن انرژی خواهد
بود.
افسانه غار افلاطون، که امروزه تقریباً میتوانیم آن را دیستوپیایی
تعریف کنیم، یک بار دیگر برای برجسته کردن خطرات، فرصتها و محدودیتهای متاورس
مفید است. برای تجربه واقعیت مجازی، شرکت هایی مانند متای مارک زاکربرگ، اپیک
گیمز، Tencent به همراه Roblox،
مایکروسافت و دیگران بر روی نسخه عینی دیجیتال و افزوده شده دنیای فیزیکی کار می
کنند. این یک محیط دیجیتالی است که به عنوان یک دنیای رویایی به فروش می رسد. نسخه
ای غنی تر و بی حد و حصر از واقعیت، و هر زمان که مایل بودیم می توانیم در آن غوطه
ور شویم. یک یوتوپیا.
با این حال، تصمیم برای استفاده از اصطلاح "متاورس"،
دوگانگی این قمار عظیم دیجیتال را آشکار می کند، زیرا در هر یک از گفتمان های
ادبی، متاورس همیشه در دنیای دیستوپیایی تحقق یافته است. نه تنها این، بلکه این
متاورس های خیالی اغلب چیزی بیش از یک کپی ترسناک از دنیای فیزیکی یا یک محیط سرد
پر از اشکال هندسی سیاه و سفید نیستند.
اولین نسخه از متاورس، اگرچه با نام فضای مجازی منتشر شد، نسخهای
است که در رمانی با ژانر ادبی سایبرپانک با عنوان نورومنسر نوشته ی ویلیام
گیبسون می یابیم. در اینجا فضای مجازی نمایش گرافیکی اطلاعاتی است که تمامی پایگاه
های داده و رایانه های جهان را به هم متصل می کند. به طور خلاصه، هیچ چیز خارق
العاده ای در این رمان وجود ندارد. نوعی نسخه واقعیت مجازی اینترنت است، که با این
حال، خطرات زیادی را در خود پنهان می کند.
نسخه بعدی به سال ۱۹۹۲ برمی گردد و در یک روایت سایبرپانک کلاسیک
دیگر به نام سقوط برف اثر
نیل استفنسون یافت می شود. در صفحات این کتاب است که عبارت "metaverse"
برای اولین بار ظاهر می شود، که نشان دهنده مکانی مجازی است، که کاربران در آن
غوطه ور می شوند تا از یک جامعه پُست دموکراتیک تحت سلطه شرکت های فاسد مافیایی
فرار کنند. با این حال، متاورس استفنسون هر چیزی جز یک فضای ایدهآل است. این مکان
خطرناک و اغلب مملو از مواد مخدر، جایی است که ویروس "Snow
Crash" مانند یک آتشسوزی در حال گسترش است و
جان هکرها را به خطر میاندازد. هیرو قهرمان داستان از چالش های مجازی با کاتانا
لذت می برد، اما مطمئناً این فضا برای اهداف سرگرمی ساخته نشده است.
متاورس استفنسون همچنین شبیه یک کپی کم و بیش صحیح از دنیای واقعی
است، با کمی اضافات از جمله هیرو که در جهانی کامپیوتری قرار می گیرد و ارتباط او
با این جهان از طریق عینک و گوشی هایش است. در زبان انگلیسی، این مکان خیالی به
عنوان متاورس شناخته می شود. توسعهدهندگان میتوانند ساختمانها، پارکها،
تابلوها، و همچنین چیزهایی را بسازند که در واقعیت وجود ندارند، مانند جلوه های
معلق نوری وسیع در بالای سر، محلههای خاصی که قوانین فضا و زمان سهبعدی در آن ها
نادیده گرفته میشوند، و مناطق جنگ آزاد که مردم می توانند برای شکار بروند و
یکدیگر را بکشند.
سپس ماتریکس
به وجود آمد، که در سال ۱۹۹۹ متاورس را به سطح کابوسوار جدیدی رساند. در آنجا،
دنیای مجازی نسخه عینی دقیقی از دنیای واقعی است. این فضا توسط ماشینها به منظور
برداشت انسان و بهرهبرداری از گرمای طبیعی و بیوالکتریسیته آنها ساخته شده است.
بنابراین در هر یک از این آثار، متاورس (یا فضای مجازی یا ماتریکس) مکانی است، که
ما را بیشتر به یاد کابوس می اندازد تا رویا.
شاید "ماتریکس" بهترین تمثیل متاورس باشد که در واقعیت ما
پدیدار میشود، جایی که در آن به ما یک بهشتِ مجازی پیشنهاد میشود تا از حقیقت،
فرار کنیم و به شبیهسازیهای رضایتبخش روی بیاوریم، در حالی که در آن بحران آب و
هوا، همهگیری، نابرابری و استثمار بیداد می کند.
متاورسی که زاکربرگ وعده داده است، محیطی است که در آن میتوانیم
آواتارهای دوستان را به خانههای دیجیتال خود دعوت کنیم، حتی اگر قرنطینه وجود
داشته باشد. در آن میتوانیم اسکی کنیم، حتی وقتی دیگر برف وجود ندارد، در آن میتوانیم
وانمود کنیم که در ویلاهای زیبا زندگی می کنیم، اگرچه در واقعیت مجبوریم تا ۴۰
سالگی با هم اتاقی ها زندگی کنیم.
محیطی که در آن توسط هکرها و ضد فرهنگ های آنارشیست به عنوان یک
هشدار ضد سرمایه داری تصور می شود، توسط خود نظام سرمایه داری انتخاب شده است، که
آن را متعلق به خود می کند، آن را دوباره بسته بندی می کند و به ما می فروشد. به طور کامل مفهوم منفی را که زیربنای آن است واژگون می کند، اما همان نام را حفظ می
کند، موضوعی که تقریباً شبیه به یک فریب بزرگ به نظر می رسد. این اولین بار نیست،
اینترنتِ باز روزهای اولیه، که قرار بود اطلاعات، فرهنگ و حتی بشریت را از هر
محدودیتی آزاد کند، به باغ های محصور فیس بوک، گوگل و دیگر غول های فناوری تبدیل
شده است. اقتصاد اشتراکی که قرار بود ما را از کار دستمزدی رهایی بخشد، شکل
استثمار اقتصادی اوبر و دلیورو را به خود گرفته است. بیت کوین و بلاک چین ها که
قرار بود نظم مالی را دگرگون کنند، به اسباب بازی های جدید صندوق های تامینی و
سفته بازان تبدیل شده اند، که با آنها حتی ثروتمندتر نیز شده اند.
اکنون نوبت به متاْفیسبوک رسیده است، که به جای ایجاد، همانطور که
نیویورک تایمز مینویسد:"مرز جدیدی که، رها از گرفتگی فرهنگی و اقتصادی، در
آن هنجارهای اجتماعی و نظامهای ارزشی میتوانند از نو نوشته شوند"، قربانی
مارک زاکربرگ می شود، که با تخیل بسیار ضعیف خود به عنوان یک مهندس شگفت انگیز نمی
تواند به نتیجه ای بهتر جلسات کاری با آواتارهای همکاران، شب های دنج با آواتارهای
دوستان و مسابقات پینگ پنگ با آواتارهای اقوام برسد.
پس سؤالی که واقعاً باید از خود بپرسیم این است که چرا باید شبیهسازی
واقعیت فیزیکی را تجربه کنیم، در حالی که حتی صحبت در مورد آن ما را بینهایت خسته
میکند. در این مرحله، تنها میتوان امیدوار بود که به موفقیت بزرگی دست یابد و بتواند
متاورسی را که اپیک گیمز از طریق فورت نایت میسازد، در خود جای دهد. حداقل، بر
اساس آنچه امروز می دانیم، دنیای دیجیتال فورت نایت چندان یادآور کتاب "سقوط
برف" نیست، اما اگر بخواهیم چیزی از تنها متاورسی که تاکنون به ان نپرداخته
ایم بگوییم، باید از Oasis
نام ببریم که حداقل دارای مزیت های فوق العاده سرگرم کننده ای مانند مسابقه درگ،
مبارزات فضایی، کلوپ های رقص پرواز و هر چیز دیگری که می توانید تصور کنید، است.
|