معماری،
انسانی ترین پدیده ی هستی است که به دست آدمی خلق می شود. ظرفی است که زندگی با
همه ابعادش در آن جاری می شود.
معماری
در ذات خود ساده است. اما زندگی گاهی پیچیدگی هایی به آن می افزاید. معماری متعالی
ترین نحوه حضور آدمی در جهان است و زمانی به اوج می رسد که همسو با تفکر زمانه و
هماهنگ با زمینه ی خود در پاسخ به نیازی یا تمنایی معنوی آشکار می شود.
معماری
مرزهای واقعیت و خیال را به هم پیوند می دهد، معماری ناب نه کاملا متعلق به دنیایی
واقعی و نه کاملا در جهان خیال است. بلکه در مرز میان این دو قرار دارد.
از
این رو کیفیتی بینابینی دارد که از زاویه های مختلفی تشکیل شده است. هر یک از لایه
ها نیاز یا آرزویی را نمایندگی می کنند و هم نشینی و مطابقت این لایه ها که دامنه
ای وسیع از فرهنگ تا اقلیم را در بر می گیرد، معماری را به وجود می آورد. معماری
شامل همه چیز است. معماری همیشه از چیزی خارج از خودش آغاز می شود. معماری درست
همانی است که لایه هایش در عین مطابقت، قابلیت انعطاف پذیری داشته باشند و بسته به
نیاز زمانه تغییر پذیر باشد. این جنبه دیگری از تفکر ما را پوشش می دهد که بر پایه
این اصل اولیه استوار است که تنها و تنها یک حقیقت وجود دارد و آن اینکه هیچ پدیده
ی ثابتی در جهان وجود ندارد.
جهان
معاصر پیش از گذشته نیازمند انعطاف پذیری است و شاید بتوان بزرگترین ویژگی هزاره
جدید ، که در آغاز آن قرار داریم، را تغییر و خاصیت تغییر پذیری دانست. تا جایی که
آنها که فاقد چنین قدرتی هستند به ناچار کنار گذاشته خواهند شد. جهان پیرامون ما
با شتابی زیاد و سوار بر چرخ های تکنولوژیک در حال دگرگونی است و هیچ پدیده ی
ثابتی را تاب نمی آورد.
در
اندیشه ما مفاهیمی بنیادی شالوده شکل گیری اندیشه ما در خلق پروژه های معماری
بودند. مفاهیمی چون پویایی و حرکت همواره موجود در جریان زندگی آدمی و به کار گیری
نیروهای موجود در طبیعت چرا که جوهر طبیعت
با تغییر همراه است و به آن زندگی می بخشد.
بازی با مرزها و تعریف جدیدی از مرز در دنیای معاصر. دنیایی که پیوسته در
تغییر و پیش روی است. مرزی که شاید نهایت آن به نهایت اندیشه انسان برسد.