ـ نه
ساکن اکباتانم، نه بچه تهران، نه سواد معماری دارم. اما شکرخدا دو چشم دارم که در
حد گذران عمر میبیند و پیامها را به مغز میفرستد.
ـ از نخستینباری که گذرم به "شهرک"
افتاد، چشمانم دید که اینجا، جای دیگری است. عمارت تاریخی نیست، معماریاش ایرانی
نیست، بدتر از آن، مجموعهای است از آپارتمانهای تودرتوی غربزده؛ اما همین چشم میدید
و همان مغز میفهمید که اصالت دارد.
ـ دفتر اولین
روزنامهای که در تهران کار کردم ـ "جهان اسلام" با مدیریت سیدهادی
خامنهای، همسایه شهرک بود. جایی که معمولا، جای دفتر مطبوعاتی نیست. اما از بخت
خوش من، دفتر روزنامه آنجا بود. من هم که تازه آمده بودم تهران و خوابگاه دانشجویی
هم نداشتم، مدتی در اتاقی از ساختمان روزنامه، سکونت کردم.
ـ اینطور
بود که بچه شیراز، بهشکلی بچه اکباتان هم شد. اصالتی که گفتم، از همان روزها که
گهگاه در شهرک میگشتم، برایم محسوس و ملموس بود.