اگر دانش ها و آگاهی ها، فهم ما را از زندگی شهری برمی سازند و اگر سازه های
کالبدی و روندهای مادی با کُدگذاری و نشانه شناسی رفتارهای ما را به این سو و آن
سو هدایت می کنند، این در نهایت خود ما هستیم که در زندگی روزمره مان آنان را
تنانه می کنیم.
به بیان دیگر آگاهی ها و کدهای شهری در تن و بدن ما تَهْ نشست و تثبیت می شوند.
ماییم که بر اساس قوانین و قواعد و به شکلی از پیش تعیین شده لباس بر تن می کنیم،
رانندگی می کنیم و . . . در واقع زندگی روزمره محمل تجسد و تجسم نیروهای مختلف
شهری است، اما تقاطع این نیروهای روزمره به دو شکل بروز و ظهور پیدا می کنند. یا
ما با این نیروها همراه و هم نوا هستیم و یا علیه اش می شوریم و برابرش مقاومت می
کنیم. تمام زوایای زندگی روزمره در همین امکان نهفته است؛ امکان هم نوایی و امکان
مقاومت و تخطی.نطفه ی آفرینندگی زندگی روزمره نیز در همین امکان فعال بودن و واْندادن
به نیروهای بالادستْ بسته شده است.
اگر در جایی همْ نوا با کدهای غالب خود را می آراییم، در جایی دیگر علیه اش می
شوریم و با پوشش متفاوت از آن تخطی می کنیم. اگر از یک سو کارمند و کارگری مطیع
هستیم، از سوی دیگر دست به اعتصاب می زنیم. . . اگر ساز و دهل مورد اشکال است آن
را به خیابان می آوریم. . . اگر گروهی با قوانین شهری همراهی کردند و دکان
بسازبفروشی به راه انداختند، مطرودانی به میان می آیند و با تصرف اراضیْ سرپناهی
برای خود دست و پا می کنند.
این همان میل به آفرینندگی در زندگی روزمره است. میلی که در نظر بالادستانْ قانون
شکنی ست و مستحق تنبیه. هر آنچه از قوانین و قواعد "از پیش" تعیین شده
فرا رود از سوی قدرت مستوجب کیفر است. آن ها تخطی از نظم و برنامه های از پیش
تعیین شده را برنمی تابند، اما "امر نو" درست در همین خاک ریشه دارد؛ در
جایی که روال عادی امور به واسطه ی کنش های پیش بینی ناپذیر افراد از هم می گسلد.
گویی "زمان" به ناگاه از حرکت بازمی ایستد. چیزی شبیه به لحظه ی شلیک به
ساعت ها از منظر والتر بنیامین؛ ماشین هایی که خدایگان دوران مدرن اند . . . به
بیان دیگر آفرینندگی از درونْ امکان گسستن از نظم مستقر را رشد می دهد. . .
برداشته ای از نوشتار "آنری لفور؛ میل، مقاومت، میدان". نوشته ی ایمان
واقفی. انتشارات کتابکده ی کسری