ثبت نام عضو جدید ایمیل آدرس: رمز عبور : رمز عبور را فراموش کردم

به جامعترین سامانه ارتباطی و اطلاع رسانی معماران معاصر ایران خوش آمدید خانه |  ثبت نام |  تماس با ما |  درباره ما |  قوانین سایت |  راهنما | تبلیغات




جدیــد ترین پــــــروژه هـا
ارارات
طراح : پویا خلج
پارک علم و فناوری
طراح : سجاد نوری
طراحی مدرسه سبز
طراح : سجاد نوری
مجموعه ویلایی ایرا
طراح : استدیو معماری دیسک
حامی اتووود
مسابقه دانشجویی اتووود
تـازه هـــــــــای معمـاری
عكس هايي از پيتر هوگو ؛ پرتره اي از آفريقاي جنوبي
پروژه دانشجویی دانشگاهAA-پروژه آريا صفوي - دیپلما 2
"عبدالعزیز فرمانفرمائیان" درگذشت...
مسکن اجتماعی بایزیوان از معماران اِم اِی دی در پکن؛ توپوگرافی آرام و برابری اجتماعی در جهان چینی
کامنـــــــــت پــــروژه ها
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه مجتمع مسکونی حیات نوشته است:
بعد گفتند بی دلار و ارتباط با ان دوستان معماری اسلامی بنده با اجازه شما از ایمیلتان برای ریجستر استفاده کردم ا ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه مجتمع مسکونی حیات نوشته است:
نظر قبلی من توسط غیر رباتیک سانسور شد که نقد و بیهوده بودن معماری اسلامی از این دست بود سال شصت و نه سران معما ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه ویلا بتنی نوشته است:
پایداری سازه عالیه جناب دکتر عالی پور ما راه کرد معماری کمونیستی روسیه رو نرفتیم اما اینکار اونهاست خوب ما شرا ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه ویلا بتنی نوشته است:
پایداری سازه عالیه جناب دکتر عالی پور ما راه کرد معماری کمونیستی روسیه رو نرفتیم اما اینکار اونهاست خوب ما شرا ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه ویلا بتنی نوشته است:
این کار عالیه چون مثل کارهای استاد عالی پوره اما ببینید این سایت رو دوستان رادیو هنر دکتر منشی زاده و زنگنه را ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه خانه مادری نوشته است:
بفهمند بقول شما اقایی که در رادیو هنر بمن زنگ زدی در چه گندی بدنیا امدیم انهم گناوه گناوه معماری دارد ...
دکتر کمال کمال زاده منقرض در مورد پروژه خانه مادری نوشته است:
شهر سازی مزخرف دیبا و مقلدانش سازه خشک سه تا سنگ بیرون امده بی پایداری شد ابادان و تهران و اینهمه زلزله اقا ای ...
اعضـا با بیشترین پـــروژه
    ایمان زارع
    مجید معزی
    سامان نیرومند
    شرکت استودیو معماران مادو

  
پیام پیرو
 ارسال نظر بازگشت به لیست پروژه ها گزارش خطا اشتراک پروژه
    نمایش عکس ها
    باش - گاه
    عنـــــــوان درس : پایان نامه
    نـــــام استــــــاد : داراب دیبا
    دانشــــــــــــگاه : دانشگاه تهران
    تاریـــــخ ثبــــــت : 1391/01/31
    تعــــــــداد بازدید : 5093
    محــــدوده سنی : 26_27
    نــــوع کاربـــــری : فرهنگی
    همـــــکاران طرح :
    ایده های طراحی : مبانی نظری باش – گاه یا موزه باغ اسطوره ی مدرن از همان ابتدا در راستای حضور ابتدا در راستای حضور کالبدی و مکانی مخاطب محور در بدنه ی شهری به عنوان یک مجموعه ی فرهنگی همراه با کیفیت های یک لابی شهری شکل گرفت. فضای برای وقوع بازخوردهای اجتماعی و فرهنگی که با مهیا کردن بهانه ها از طریق کاربریهای متناسب با موضوعیتش ، زمینه را برای حضور مخاطبانی که بر خلاف ذات عادت کرده ی غالب انسان ها ، خود را مجزا و خواسته یا ناخواسته در روندی خاص در ادراک و برداشت بهره میبرند مهیا میسازد. انسانهایی که به قول نیچه معنا گشایی را بر رمز خوانی ترجیح میدهند یعنی همان انسان مدرن. تاکید بر کیفیت های فضایی نسبی برای خود ساختن فعالیت های فضاها و تبدیل آن ها به مکان های شخصی توسط مخاطب (متناسب با مفهوم باشدان در افکار هایدگر) در کنار عمل کردهای اجتماعی دیگر (ماند جریانات روزمره ی اتفاق افتاده در حاشیه ی مراکزی از قبیل ژرژ پمپیدو و پارک دلاویلت) میتواند ماهیت حضوری باش – گاه را تداعی کند. به تبع فردگرایی اندیشه ای و تکثرگرایی اندیشه ها و به موازات قدرت برداشت خاص در میان هم عصران ( کل جزء ها و جزء کلها) در هرمنوتیک مدرن میتوان به مبانی فضایی معماری خود ساخت (مخاطب و مولف در مقام مخاطب) و ذات بینابینی و بسترگونه ی معماری تاکید داشت. متضمن از تفاوتی که هایدگر در تعریف خود از معماری بین باشیدن (Being) و بودن(To be) ، ساختمان (Building) و ساختن (To build) قایل می شود. مکان به عنوان فضایی برای صرف باشیدن در چارچوبی مثلث بندی شده (Triangulation) خود را بروز می دهد:انسان ( در نقش مولف و مخاطب) که فرهنگ و نمایه ی تاریخی بالفعل و نمود دار شده اش یعنی اسطوره (Myth) که انسان می سازد و معماری که فهم و پرداختن به آن عنصر اساسی فهم جامع فرهنگ است... جایی برای باشیدن ، بروز بودن ، زمانی که تجانس انسان – اسطوره به تقابل اسطوره – اسطوره تبدیل می شود. " آرمان شهری از تن های تنها برای نمایش اسطوره ی فردها به فردهای اسطوره" لذا در فرآیند مطالعاتی و ادبیات موضوع سه سر فصل مورد مطالعه قرار گرفت. مفاهیم اولیه و زیبایی شناسی پست مدرنیته، اسطوره و جایگاه آن و همچنین نحوه های مختلف در برداشت و خوانش از آن حوزه ی جدیدی در اسطوره شناسی و اسطوره ی مدرن را تداعی میکند و در نهایت مبانی مربوط به هرمنوتیک مدرن تا از طریق آن بتوان ابتدا به امکان سنجی حضور چنین کالبدی در بستر فرهنگی یک جامعه ی سنتی پرداخت – امری که در فصل 4 صورت گرفت- و با توجه به نتایج بدست آمده مبانی اولیه ی شکل دهی موضوع در فصل پنج گردآوری شد. باش – گاه ، فضایی با کارکرد شهری حاصل در هم آمیزگونه هایی از فضای اجتماعی عمومی و اختصاصی ایجاد می شود که بتواند از سویی پاسخگوی نیازهای یک محیط موزه باغ عمومی با ملزومات اجرایی و آیین مرتبط با موضوعیت خاصش باشد و از دیگر سو مطالبات یک فضای همگانی خود ساخت با تاکید بر برداشت پذیری خاص از اتمسفر حاکم را برآورده سازد و مخاطب آرمان شهر فردی خود را از آن طلب کند. لذا شناخت و عملی کردن مبانی ادراک فضا و اصول روانشناختی محیط برای تبلور چنین معماری که بتواند بطور همزمان مطالبات برداشتی و شناختی اجتماعی از جزء ها و اشتراکی از کل ها را برای ایجاد یک مامن گاه تعاملات فرهنگی با مقتضیات خاص (کافه نادری شهری) را پاسخگو باشد از الزامات آن است. به موازات ضرورت های مقتضی توسعه ی شهر و فراتر از الزامات کالبدی ، حضور معماری بستر گرا که خود بستری است بدون بهانه برای حضور به بهانه های خاص. جایگاهی برای گردهمایی حاشیه نشین های فرهنگی (Marginale) . تبلور قطعه ای کالبدی برای مکان حافظه ی جمعی و تعامل اندیشه ی فرهنگی و اجتماعی... هدف طرح - با توجه به مبانی ذکر شده در نظر است که فضایی با کارکرد شهری حاصل در هم آمیز گونه هایی از فضای اجتماعی عمومی و اختصاصی ایجاد شود که بتواند از سویی پاسخگوی نیازهای یک محیط موزه باغ عمومی با ملزومات اجرایی و آیین مرتبط باموضوعیت خاصش باشد و از دیگر سو مطالبات یک فضای همگانی خودساخت با تاکید بر برداشت پذیری خاص از اتمسفر حاکم را برآورده سازدو مخاطب آرمان شهر فردی خود را از آن طلب کند. لذا شناخت و عملی کردن مبانی ادراک فضا و اصول روانشناسی محیط برای تبلور چنین معماری که بتواند به طور همزمان مطالبات برداشتی و شناختی اجنماعی از جزءها و اشتراکی از کل ها را برای ایجاد یک مآمن گاه تعاملات فرهنگی با مقتضیات خاص (کافه نادری شهری) را پاسخگو باشد از الزامات آن است .

پروژه های دیگر طراح
نظـــــــر اعضــــــــا
پیام پیرو ( 1391/01/31 ) : انیمیشن پروژه اینجا قابل مشاهده است :
http://vimeo.com/29178951
شادی عزیزی ( 1391/02/26 ) : در این پروژه خلق فضا به عنوان ظرف در برگیرنده انسان و در نهایت اتفاقات و شکل گیری تعاملات انسانی در مقایسه با خلق حجمی مجسمه وار در الویت بوده و خلق تنوع دید و فضاهایی با کاراکترهای متعدددر تداخل و همگرایی با هم در آن به خوبی درک می شود. همچنین خلق فضای سیال ،چندین لایه ومنعطف که در زمانهای متعدد برای اهداف متنوع قابل بهره برداری می باشند ،شایان ذکر است.
فرزان شاماسب لو ( 1391/02/29 ) : مرحله ي نخست طرح چنانكه در انيميشن پروژه نيز مشاهده مي شود از گسست و واكاوي زمينه آغاز مي شود و نموداري از تجزيه كل به جزء را پديدار مي كند. در ادامه همين روند، افزايش هويت فردي اجزاء تكثر گرا كاملا به موازات افزايش هويت كل صورت ميگيرد. مي توان چنين برداشت كرد كه آنچه به كل غنا و تماميت بخشيده است همان تاكيد بر فرديت اجزاء است فرديتي كه در قالب فضاهاي نيمه انحصاري انسان محور شكل گرفته است. اينجاست كه خلق فضا هاي متكثر ، فارغ از تلاش طراح براي ايجاد يك تعادل پيش فرض ،به صورت ارگانيك به خلق يك اسكالپچر وحدت وار طبيعي در بستر نيز مي انجامد. اين مي تواند مصداق كامل محيط خودساخت باشد چرا كه در آن مخاطب،معمار و ارگانيسم طبيعي در مجموع يك سيستم طراح را تشكيل مي دهند و در اين سيستم هر يك از ديگري تاثير مي پذيرد. ... نكته حائز اهميت ديگر برايند بستر محتوايي پروژه با رويكرد اتخاذ شده است. پروسه مطالعاتي پروژه از شناخت مباني "پست مدرن" تا خلق "اسطوره مدرن" طيف وسيعي از واگرايي ها و همگرايي ها را پوشش خواهد داد و اين ساختار بينابيني در طرح حاضر نمود كالبدي و عيني يافته است.
صفا سلخي خسرقی ( 1391/03/01 ) : -داور نخستين ماه بزرگترين مسابقه معماري كشور-

پرزانته خوب- موضوع انتخابی خوب و متفاوت
کاوه بذرافکن ( 1391/03/01 ) : -داور نخستين ماه بزرگترين مسابقه معماري كشور-

روند منطقی، مفهوم پژوهی و پردازش قابل توجه به همراه ارائه ی نوآورانه و پر کار
صادق رشیدی فرد ( 1391/03/04 ) : پرزانته بسیار گنگ .
کار ترکیبی از احجام ، سطوح و خطوط و بطور کلی (( لحاف چهل تیکه ))
پیام پیرو ( 1391/03/08 ) : با سلام... در این مدت با شنیدن نظر های متفاوت در باره ی باش – گاه و الطاف و انتقاداتی بیشتر شفاهی که در باره ی این پروژه مطرح شد ، بهتر دیدم که با تضمین گرفتن از بحث های مطرح شده در نظرات فوق ، اندکی به توضیح مبانی تيوریک و ایده ای آن بپردازم . پیشنهاد اولیه ی من اینست که ابتدا انیمیشن پروژه دیده شود و بعد با مطالعه نظرات فوق به خصوص داوران محترم به مطالعه متن زیر بپردازید، با تشکر.

همواره نحوه ی برخورد کالبدی و روابطی با مکان تعریف شده به مثابه ی حضور بستری برای صرف مفهوم باشیدن که منوط بر دیالوگ دائم و دو طرفه ی مخاطب - اثر و مخاطب - مخاطب ( مخاطب دوم , هم در مقام مخاطب دیگر و هم در مقام مولف به عنوان اولین مخاطب اثر ) از چالش های درگیرانه ی من با فرایند خلق و بروز یک معماری بوده است. این چالش زمانی جدی تر میشود که بهانه ی این حضور قالبی فرهنگی ( و شاید در مفهوم منتقد یا ضد-فرهنگی ) به خود گیرد. در این منظر با توجه به اصطکاک زمان مند مفهومی و معنایی معماری و مخاطب در بستر و کالبد فضای خلق شده و در دل شهر و به طور هم زمان با در نظر گرفتن تنوع فکری، ایديولوژی و سلیقه ای مخاطب در یک زمان و چه در بازه های زمانی مختلف متواتر در میان نسل های مختلف و متناسب با روح زمان جاری، منطقا باید تا حدودی مولف را در خلق فضایی دگم و دیکتاتور گونه دچار شک کند. فرایندی عادت کرده که در سایه ی تفکرکلاسیک لوگوسنتریسم – Logocentrism - ( متافیزیک حضور افلاطونی ) و در بازه ی ارجحیت دهی دوگانه های دو قطبی ( مثبت-منفی ، سفید – سیاه ، .....) از جانب دو طرف مکررا در خواست شده است .

تمامی تلاش های انجام شده در فرایند طراحی باش - گاه فرار از این عادت یک سو نگر و قاطع و رسیدن به یک نوع نسبت گرایی مفهومی در شکل گیری کالبد پروژه است یعنی گسستن اصول وحدت ارسطویی یا همان گسست وحدت زمان ، وحدت مکان و وحدت موضوع. حتی به این نسبیت گرایی و خاکستری بودن درانتخاب نام پروژه نیز اشاره شده است ( گاه چه در صرف مفهوم زمانی با چه در صرف مفهوم مکانی برای باشیدن ) . از این رو شاید نگاه ظرف گونه و بسته به پروژه - همان گونه که شاید نا خود آگاه در نظر سرکار خانم شادی عزیزی آورده شده - که در نظر دارد انسان را در بر گیرد تا حدودی میتواند مورد نقد قرار گیرد زیرا استفاده حتی زبانی از واژه ی ظرف نا خود آگاه روایات فوق را درگیر دوگانه ی درون - بیرون خواهد نمود که در تضاد با ایده ی اولیه و به طور کلی بهانه ی شکل گیری پروژه است . لذا انتخاب سایتی تا حدودی نا متعارف همانند بلوار چمران شیراز برای خلق فضای مطلوب فوق و با در نظر گرفتن همسایگی ها ی به شدت تداعی کننده ی مفهوم حرکت و اتفاق ( بزرگراه و رود خانه ) که متناسب با کانسپت اصلی پروژه است از این رو بوده است.

همانطور که در انیمیشن پروژه قابل رویت است ، باش - گاه کاملا بر خواسته از بستر اما در تضاد با نگرش تک محوری و بسته بودن محدوده ای طرح است - نکته ای که در نظر جناب شاماسب لو با عنوان گسست و وا کاوی بیان شده است - . نقد یک معماری به عنوان تنها یک ساختمان، ریشه گرفتن فرم و فرایند رشد کالبدی آن از بستر ( بلوار چمران و رودخانه ) رشد و توسعه ی ریزوم وار – Rhizome - آن در حال مماس و سایشی در و بر بستر اولیه ، القای حس توسعه ی درون زا و رسیدن هم زمان به دو مفهوم وحدت در کثرت و کثرت در وحدت ( بستگی به نحوه و زاویه ی برخورد مخاطب با اثر ) و ترکیبی بینابین میان معماری و شهرسازی ، همگی تلاشی در راستای نیل به مفاهیم مورد نظر در کانسپت اولیه بوده است . به قول جناب شاماسب لو " تاكيد بر فرديت اجزاء ، فرديتی كه در قالب فضاهای نيمه انحصاری انسان محور شكل گرفته است " . نحوه ی حرکت مخاطب ( چه سواره و چه پیاده ) در بستر متمایز شده از بستر کل ، بی مرزی بین سایت و کالبد معماری ، تنوع در دسترسیهای چند گانه ، پیمایش سلسله مراتب حسی در ترازهای مختلف از درون به بیرون و بر عکس که کل پروژه را به مثابه ی مفهوم یک نوار موبیوس مطرح میکند همگی راه کار هایی هستند که برای رسیدن به مفهوم یک فضای هیبرید - Hybrid - و چند رگه که سرکار خانم شادی عزیزی در نظر خود آن را اینگونه بیان کرده اند : " خلق فضای سیال ،چندین لایه ومنعطف که در زمانهای متعدد برای اهداف متنوع قابل بهره برداری می باشند " .

تاکید بر بستر بودن خود باش - گاه ( و نه هدف بودن آن ) ، نسبی بودن فضا ها چه در فرم و چه در روابط آن هم چه از در خود حیطه ی پروژه و چه در ارتباط با شهر و حتی شاید گنگ بودن فضاها و درک نشدن در همه گام اول از خواسته هایی بوده است به منظور مهیا کردن شرایط برای دازاین – Dasein - هایدگری یا همان اسطوره ی مدرن برای شک ، جستجو و انجام فرایند آپوریا – Aporia - . تلاشی شاید آبسورد – Absurd - برای حل سوال های متواتر و هم زمان متقاطع ، در حقیقت همان فلسفه ی دیکانستراکشن که تنها یک فراینداست بدون پاسخ و یا به عبارتی دیگر فرایند همان پاسخ است. از این رو دوستانی که طرح را شاید " لحافی چهل تیکه " میدانند در حقیقت همان اکثریت ظاهر نگری هستند که معماری را با جلوه ها و به رخ کشیدن های پوسته اش میسنجند و بالکل از گوشته و هسته ی معماری غافل اند، همان عادت کرده ها و تکرار کننده ی عادت شده ها که اغلب بر آمده از سطحی نگریها و کلا در جریان نبودن هاست , که البته گوشه ای از ایده ی اولیه طرح را از جمله " گنگ " بودن آنرا چه در هویت و چه در کیفیت و نوع ارايه یا همان پرزانته به اشتباه اما درست درک کرده اند ! اینگونه نقد کردن و مورد تجزیه تحلیل کردن اثر می تواند در حیطه ی همان متافیزیک حضور کلاسیک و آن هم شاید جایگاهی داشته باشد لذا اصولا از دامنه ی بحث در باره ی اثر ، محیط و مخاطبی که در سایه ی Modern Metaphysic به تعامل می پردازند خارج است. در این وادی ، هویت معماری را خلق نمی کند ، بلکه کانسپت آن است که خود ساختگی می کند و درک آن از طرف مخاطب است که فضا را تبدیل به هولوگرام های شخصیشان می کند...

جناب شاماسب لو در قسمتی از نظر خود اشاره کرده اند : " اين مي تواند مصداق كامل محيط خودساخت باشد چرا كه در آن مخاطب ، معمار و ارگانيسم طبيعی در مجموع يك سيستم طراح را تشكيل می دهند و در اين سيستم هر يك از ديگري تاثير مي پذيرد ". اصولا در گونه ای از معماریهای به این شدت مخاطب محور ، به طور اخص در باش - گاه که از همان ابتدا از و بر سه لایه ی رفتاری Gathering Layer ، Interaction Layer و Sustaining Layer تشکیل شده است محیط خود ساخت بودن از مهمترین ویژگی آن است اما در نظر من شاید این خود ساخت بودن از حیطه ی رفتار شناسی و روان شناسی محیط در ساخت ها و بر ساخت ها معنی پیدا میکند که باز تاکیدی بر بستر بودن خود معماری بر آمده از بستر است – Context in/on Context – در نقش رویکردی جدید در صرف و نحو روابط و هم نشینی ها – New Syntax - . از این رو در نظر من شاید جدا از مثلث بندی ذکر شده توسط ایشان که لا جرم منجر به تشکیل یک سیستم طراح بسته خواهد شد , این روایات خود سیستمی است باز برای یک دیالوگ حاشیه ای بین مخاطب و بستر که خود تبدیل به بهانه ای میشود برای هر گونه تعامل ( تضاد ، تقابل ، تجانس ) میان مخاطب – مخاطب ، بستر - بستر ، مخاطب - بستر و بر عکس.... یک سیستم باز ، یک ماتریکس خود منتقد که منجر به انحطاط خود از درون خود میشود ، یک دیکانستراکشن ، یک اتفاق ، یک پالیمپ سست – Palimpsest – درمعرض حذف که نا سازه ای را درون خود دارد مبتنی بر حضور و غیاب ، یک گراماتولوژی – Grammatology – دریدایی برای تلاش در شکستن سنت تک محوری و نوعی جا به جایی در سلسه مراتب و تعامل با معنا ، نوشته ای بر زمین و متضمن مفهوم زایدگایز – Zeitgeist - هگل به معنای امروزین شدن فارغ ز هرگونه بهتر یا بدتر شدن !
محبوبه زارع ( 1391/03/16 ) : با سلام ...
از نظر من آقای پیرو توانسته در پروژه ی باش گاه سوال هایی که در پس ذهنش با آنها درگیر بوده را به خوبی پاسخ دهد و در نهایت در کارش پیاده کند . پروژه ی باش گاه یک کالبد مدرن در بستر یک جامعه ی سنتیست . باش گاه به معنی جایی برای بودن است . در این اثر به " وجود داشتن " اهمیت داده شده ، بودن و وجود داشتن مطرح شده و در تمام قسمت های مجموعه " بودن " به روی کار تاثیر گذاشته . برای هر وجودی فضا و مکانی مجزا طراحی شده . کاربری های متفاوت با هندسه و مقیاس انسانی متفاوت مورد توجه بوده و در این مجموعه هر چیزی که مورد نیاز یک موجودیت می باشد وجود دارد . این کار باعث ارزشگذاری به موجودیت است و وجود هر کس بیشتر احساس می شود . این احساس بودن در ارتباط با اجتماع قوی تر می شود . این اثر ، هم به صورت فردی و هم به صورت اجتماع برای موجودیت به خوبی طراحی شده .
آرش بصیرت "سردبیر اتووود" ( 1391/12/28 ) : این پروژه بی نهایت پر حرف است، تمام غول های ساحت اندیشه غرب از ماقبل مسیحیت تا دوره پسا صنعتی را گرداورده، گویی "محفل فیلسوفان خاموش" است البته، خالق اثر به هیچ وجه افتادگی "نورای دایناسور" را ندارد و باز هم البته بیشتر شبیه همه ما استبدادزیسته گان شرقی می خواهد بر ترومای حاصل از خودْکامل انگاری و فقدان عرصه فائق اید.

جدا از این گزاره ها، انچه برای من محل سئوال است، چگونگی تلاش پروژه است برای حل مسئله"اسطوره مدرن" در قامت یک پارادکس و پس از ان نوع برداشت طراح از تکنولوژی است، چرا که تمامی این غول ها رویکردهایی متفاوت و چه بسا متخاصم در تفسیر نقش و کارکرد تکنولوژی دارند و بعضی از ان ها عمیقا به طرد یا نفی ان در پرداخت و جای گاه کنونی اش می پردازند، این در شرایطی است که حداقل دو نمونه موردی معرفی شده در قسمت ایده پردازی ـ پارک دولاویلت و مرکز ژرژپمپیدو ـ ماحصل درکی به شدت تکنیکی از وضعیت به اضافه تقدس تفکر انتزاعی می باشند و با ادعای های باش ـ گاه به شدت فاصله دارند.

مسئله دیگر فهم از بستر است، اگر بستر را در فهمی ساختاری ملفوفی چندلایه بیانگاریم، تاکید پروژه بر کدام لایه یا لایه ها و برای چه انسانی بوده است و به طور مثال سیاست مصالح در این پروژه بر کدام درک از کدام لایه مستقر است، یا نوع تعامل میان انسان و اشیا در این پروژه به چه سریری رانده شده است؟

جز این ها به گمان من زبان این اثر نه در خدمت مفاهمه و نه بر خلاف ریز ریز کردن موکدات پسانیچه ای و پدیدارشناسانه نظری در خدمت حفاظت از اشیاست ـ چرا که نه از معبر معنا دهی که از نظر معنا گشایی می گذردـ بلکه بیشتر درگیر همان وجه همیشگی بازنمایی و سطوح زیبایی شناسانه ایست که غالبا در نبود رفتار منسجم فکری همگی دچارش هستیم.
حامی اتووود
 رسانه ی تخصصی معماری و شهرسازی میم زون
ثبــــــــت نظـــــــر
جهت ارسال نظر باید وارد سیستم شوید. / عضو جدید
ایـمـــیـل :
رمز عبـور :
 
درباره معماران معاصر ایران :
این گروه در سال 1386 با هدف ایجاد پل ارتباطی بین معماران ایرانی معاصر گرد هم آمد.با شروع کار این وب سایت معماران متقاضی در محیطی ساده وکارآمد به تبادل پروژه ها ومقــــالات خود خواهند پرداخت ودر فضای فروم به بحث وگفتگو می پردازند.
خانه | ورود | ثبت نام | درباره ما | تماس با ما | قوانین سایت | راهنما | تبلیغات
© کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گروه معماران معاصر می باشد.
Developed by Tryon Software Group